پرش به بخش
- سندرم ایمپوستر چیست؟
- چه چیزی باعث ایجاد سندرم ایمپوستر می شود؟
- ویژگی های سندرم ایمپوستر
- انواع سندرم ایمپوستر
- شما چه جور شیادی هستید؟ ۱۵ سوال برای کمک به شما
- نحوه برخورد با سندرم ایمپوستر
- ۱۰ نکته برای مقابله با سندرم خیانتکار
- سندرم سوگیری و فریبکار
- شیوع سندرم ایمپوستر و چرایی اهمیت آن
هر روز در حال حاضر، آنها متوجه خواهند شد که چه اشتباهی در استخدام من مرتکب شدند. شرط می بندم که آنها قبلاً در حال تعجب هستند.» اگر این شبیه مونولوگ درونی شما به نظر می رسد، احتمالاً سندروم فریبنده را تجربه کرده اید.
چند بار چنین افکاری به ذهن شما خطور می کند؟ برای برخی از افراد – بسیاری از افراد – اغلب اتفاق می افتد. وقتی این کار را انجام می دهند، مجموعه ای از احساسات را به همراه می آورند که بیشتر آنها مفید نیستند.
این افکار کلاهبردار بودن یا افشای کاستیهای عظیم ما و اضطرابها، ناامنیها و ترسهایی که در پی آن به وجود میآیند، همگی بخشی از پدیدهای هستند که به عنوان سندروم فریبکار شناخته میشوند.
برخلاف فروتنی، سندروم فریبکار میتواند صدمات واقعی داشته باشد: اضطراب، ناتوانی در چشیدن طعم موفقیت، و در برخی موارد، این باور که فرد نمیتواند در حرفه خود ادامه دهد.
این مقاله از ایوسی به تعریف سندروم ایمپوستر (imposter syndrome – یا سندروم دغل باز) میپردازد، راههای مختلف نشاندادن سندرم خیانتکار را در زندگی ما مورد بحث قرار میدهد و راههای مقابله با آن را بررسی میکند.
سندرم ایمپوستر چیست؟
دو روانشناس بالینی، پائولین رز کلنس (Pauline Rose Clance) و سوزان ایمز (Suzanne Imes)، اولین بار این پدیده را در سال ۱۹۷۸ شناسایی و نامگذاری کردند.
سندرم ایمپوستر چیست؟سندرم ایمپوستر شرایطی است که در آن احساس اضطراب و عدم تجربه موفقیت درونی، علیرغم عملکرد بالا در راه های بیرونی و عینی، است. این وضعیت اغلب منجر به این میشود که افراد احساس «کلاهبردار» یا «تقلب» بودن کنند و به تواناییهای خود شک کنند. |
با سندرم ایمپوستر، فرد بدون توجه به آنچه که به دست می آورد، احساس اعتماد به نفس یا شایستگی نمی کند. آنها لذت موفقیت را تجربه نمی کنند زیرا همیشه منتظرند تا نارسایی و تقلب خود آشکار شود.
اگرچه کلنس و ایمز در ابتدا سندرم خیانتکار را برای توصیف وضعیتی که در زنان حرفهای مشاهده کردند تعریف کردند، تحقیقات نشان میدهد که مردان و زنان به یک اندازه میتوانند از سندروم ایمپوستر رنج ببرند.
اما فروتنی خوب است، درست است؟ این فقط واقع بینانه است که بپذیریم هیچ شخصی همه چیز را نمی داند. دنیا به سرعت تغییر می کند و مشکلات یا موقعیت هایی که افراد با آن مواجه می شوند ممکن است پیچیده تر از آن چیزی باشد که در ابتدا به نظر می رسند. با این حال، سندرم ایمپوستر با دوز سالم احتیاط ذهن باز متفاوت است .
فروتنی و احتیاط از ارزیابی دقیق توانایی های خود در برابر یک موقعیت پیچیده ناشی می شود.
از سوی دیگر، پدیده فریبنده از احساس نارسایی در محیط، علیرغم توانایی عینی، ناشی می شود. قابل توجه است که در مورد ارزیابی وضعیت نیست، بلکه در مورد ارزیابی خود است. آنها نسبت به دیگرانی که با موقعیت پیچیده مشابهی روبرو هستند، احساس ناکافیتری میکنند، به طوری که اصلاً به آنجا تعلق ندارند.
سندرم ایمپوستر می تواند باعث شود افراد احساس کنند زمان در حال اتمام است. مثل این است که مردم یک کنش را انجام داده اند و نمی توانند آن را خیلی بیشتر ادامه دهند. این علیرغم تمام شواهد خلاف آن است. به یاد داشته باشید، مردم اغلب پس از دستیابی به موانع و غلبه بر موانع در طول زندگی خود، این افکار و احساسات را دارند . چرا؟
بسیاری از افراد با موفقیت به نقطه ای از حرفه خود می رسند که احساس می کنند قادر به ادامه دادن نیستند.
شاید آنها نتوانند با همان سرعتی که بوده اند به راه خود ادامه دهند و این شرم آور است. شرم مردم را به تنهایی و در سکوت رنج می برد. مردم متوجه نمی شوند که چند نفر دیگر از سندروم فریبنده رنج می برند زیرا هیچ کس نمی خواهد آن را با صدای بلند اعتراف کند.
چه چیزی باعث ایجاد سندرم ایمپوستر می شود؟
سندرم ایمپوستر یک تحریف شناختی است . باعث می شود افراد در مهارت ها و دستاوردهای خود شک کنند. آنها به احترام زیاد دیگران نسبت به آنها شک دارند. آنها به سابقه و سابقه خود شک دارند.
اما این تردید و تحریف از کجا می آید؟ اگرچه می تواند سلامت روان فرد را به خطر بیندازد، اما سندرم خیانتکار یک وضعیت روانی رسمی نیست و دلایل مختلفی دارد. تحقیقات نشان داده است که سندرم ایمپوستر از ترکیبی از عوامل ناشی می شود:
محیط خانواده
در بزرگ شدن، والدین یا سایر اعضای خانواده ممکن است تأکید زیادی بر موفقیت داشته باشند یا بیش از حد انتقاد کنند.
مثال: سام با عجله به خانه رفت تا به والدینش بگوید که در امتحان ریاضی کلاس هشتم خود نمره ۹۸ گرفته است . او به مدت یک هفته هر شب شرایط را مطالعه کرد و به خودش بسیار افتخار می کند . والدین سام همیشه به دوستان خود درباره موفقیت های او می بالند. وقتی سام با هیجان به والدینش خبر خوش را می گوید، آنها می گویند: «چی شده؟ چرا ۱۰۰ نگرفتی؟»
فشارهای اجتماعی
بخشی از یک حلقه یا گروه اجتماعی بودن که به نظر می رسد تأیید یا ارزش صریحاً با موفقیت مرتبط است.
مثال: سه ماهه گذشته، اورت بلافاصله پس از پشت سر گذاشتن رکورد فروش خود ، دعوت خود را برای شام ماهانه دریافت کرد و قهرمان تیم فروش بود. در این سه ماه، تعداد او کاهش یافته است. شام اجرایی می چرخد و دعوت نامه هیچ جا پیدا نمی شود. انگار وجود نداره
حس تعلق
بخشی از سندرم ایمپوستر، ترس از کشف و اخراج شدن است.
هر شرایطی، حتی در گذشته، که به فرد احساس متفاوت بودن یا طرد شدن از گروه (زبان، قومیت، جنسیت، وضعیت اجتماعی-اقتصادی، مذهب، یا تفاوتهای فیزیکی یا یادگیری) میدهد میتواند به پدیده فریبنده دامن بزند. فرد میتواند مدتها پس از حل شدن شرایط، این احساس مداوم عدم تعلق را به همراه داشته باشد.
مثال: در جلسه هفتگی کارکنان، مدیر تایلر علیرغم اینکه دستش را بالا میبرد، با دیگران تماس میگیرد . هنگامی که او در نهایت با تایلر تماس می گیرد، در حالی که دو دقیقه باقی مانده است، از تماس چشمی خودداری می کند و نظر تایلر را رد می کند. هیچ یک از همکاران تایلر به بینش او پاسخ نمی دهند یا تایید نمی کنند. هزینه تایلر حذف شده است و نمیداند که آیا به این دلیل است که پیراهن جدیدی که او در ترخیص دریافت کرده ارزان به نظر میرسد. او با پوشیدن لباس های دستی بزرگ شد و تیم احتمالاً می تواند بگوید که او یکی از آنها نیست.
شخصیت
برخی از تیپ های شخصیتی بیشتر با درونی کردن احساسات فشار، شک و شکست مرتبط هستند . زمانهای استرس یا انتقال، حتی غیرمرتبط با کار، میتواند آن را بدتر کند.
مثال: کمپبل شخصیتی بسیار درونگرا دارد. او تمایل دارد احساسات خود را درونی پردازش کند نه اینکه از طریق ارتباط بیرونی از طریق آنها کار کند. وقتی کمپبل احساسات منفی را درونی می کند، نشخوار می کند. این عادت به خودگویی منفی باعث می شود که او دستاوردهای خود را کوچک جلوه دهد .
اثرات سندرم ایمپوستر ارزش پرداختن به آن را دارد. احساس اضطراب و بی کفایتی می تواند افراد را از چالش ها یا فرصت هایی که به آنها اجازه رشد و درخشش را می دهد اجتناب کنند .
افراد ممکن است به دنبال روابط مفید در محل کار یا مدرسه نباشند یا به طور کامل کشف کنند. حتی اگر چنین کنند، مبارزه داخلی نیاز به انرژی زیادی دارد. این می تواند منجر به ناامیدی، شرم، افسردگی و اعتماد به نفس شود.
عدم کنترل، سندرم فریبکار تأثیر منفی بر روابط ، کار، و همچنین رضایت شغلی و زندگی افراد دارد. این اثرات می تواند برای زنان و گروه های کم نمایندگی بدتر باشد .
ویژگی های سندرم ایمپوستر
همه ما گاهی اوقات به خودمان شک می کنیم. بنابراین ممکن است از خود بپرسید که سندرم ایمپوستر چه احساسی دارد. در اینجا شایع ترین ویژگی های سندرم ایمپوستر آورده شده است:
- شک به خود
- کم ارزش کردن مشارکت ها
- نسبت دادن موفقیت به عوامل بیرونی
- خرابکاری در موفقیت خود
- تعیین انتظارات غیر واقعی
- ترس مداوم از برآورده نکردن انتظارات
- سوختن
شک به خود
فقدان عزت نفس و خودکارآمدی منجر به احساس مداوم اضطراب در مورد توانایی آنها برای موفقیت می شود. موفقیت در کار به عنوان یک هدف دست نیافتنی و مخاطره آمیز تلقی می شود، نه واقعیتی که بتوان با تمرکز و فداکاری به آن دست یافت.
کم ارزش کردن مشارکت ها
افرادی که سندروم ایمپوستر را تجربه می کنند، ارزش دستاوردهای آنها را تضعیف می کند، که منجر به احساس مداوم بی کفایتی می شود.
نسبت دادن موفقیت به عوامل بیرونی
سندرم ایمپوستر باعث می شود افراد دستاوردهای خود را به عوامل موقعیتی که خارج از کنترل خود هستند نسبت دهند.
وقتی اعضای تیم بازخورد مثبتی را در قالب تمجید، ارتقاء شغلی یا ترفیع ارائه می دهند ، افراد برای پذیرش مسئولیت موفقیت خود دچار مشکل می شوند. در عوض، آنها ممکن است تأثیر مثبتی را که ایجاد کردند به شانس، تصادف، شانس خوب یا مشارکت همکاران خود نسبت دهند .
خرابکاری در موفقیت خود
سندرم ایمپوستر احساس ناکارآمدی را تقویت می کند. این افراد را وادار می کند تا برای تصمیم گیری های ضعیف یا مخاطره آمیز از راه خود خارج شوند.
پدیده فریبنده باعث می شود افراد ترس از موفقیت را تجربه کنند. آنها بر این باورند که مهم نیست که چقدر سخت یا اغلب برای رسیدن به آن تلاش می کنند – موفقیت برای آنها منظور نشده است.
سندرم ایمپوستر همچنین منجر به روانی افراد از خود می شود. آنها به خود می گویند که مشارکت هایشان شلخته، ناکافی یا بی هدف خواهد بود. این شک به خود می تواند باعث شود که آنها تلاش، توجه، خلاقیت و پشتکار کمتری را به کار گیرند تا زمانی که به یک پیشگویی خودشکوفایی تبدیل شود.
تعیین انتظارات غیر واقعی
سندرم ایمپوستر این احساس را ایجاد می کند که بهترین کار ما کافی نیست. این افراد را وادار می کند تا استانداردهای غیرواقعی بالایی را برای انطباق با احساس ناکافی در هنگام دستیابی به اهداف واقع بینانه، به موقع، پیچیده و چالش برانگیز تعیین کنند.
ترس مداوم از برآورده نکردن انتظارات
مهم نیست که افراد چه اهدافی را تعیین می کنند، سندرم خیانتکار توانایی آنها را برای دستیابی به آنها نفی می کند. این باعث می شود افراد احساس کنند که علیرغم تمام تلاش خود قادر به برآورده کردن انتظاراتی نیستند که خود و دیگران از آنها در نظر گرفته اند. آنها این انتظارات را بهعنوان باری میدانند که نمیتوانند بهجای چالشی که برای غلبه بر آن هیجانزده هستند، تکان دهند.
سوختن
برای غلبه بر حس بی کفایتی، افراد به خود فشار می آورند. آنها انرژی خود را به سرعت خرج می کنند. کار بیشتر از آنکه منبعی برای معنا و هدف باشد به یک روند طاقت فرسا تبدیل میشود و آنها بسیاری از اشتیاق خود را نسبت به کاری که انجام میدهند از دست میدهند.
۵ نوع سندرم ایمپوستر
سندرم ایمپوستر اشکال مختلفی دارد. دکتر والری یانگ (Dr. Valerie Young) در کتاب خود “افکار مخفی زنان موفق: چرا افراد توانمند رنج می برند”[*] پنج نوع را تعریف می کند. بیایید این انواع و چند مورد دیگر را در زیر بررسی کنیم.
در واقعیت، افراد ممکن است در طول زمان خود را متناسب با بیش از یک نوع بیابند. ببینید آیا خودتان را در هر یک از این الگوهای فکری و رفتاری می شناسید یا خیر. به این ترتیب می توانید برای غلبه بر آنها تلاش کنید.
۱. کمال گرا بودن
همانطور که از نام آن مشخص است، این نوع باید مطمئن باشد که همه چیز با کمال انجام می شود. دستیابی به یک نتیجه یا تکمیل یک کار هرگز کافی نیست.
کمال گرا همیشه تشنه موفقیت بیشتر، نتایج بهتر و اعتبار بالاتر است. کمال گرایی منجر به احساس نارضایتی می شود بدون توجه به اینکه چقدر کار سخت انجام می دهند و اهداف بلندپروازانه ای که به دست می آورند.
مثال: یک مدیر همیشه در حال درخواست گزارش مستقیم برای به روز رسانی پیشرفت پروژه است. هنگامی که او گزارش پیشرفت را دریافت می کند، دائماً به آنها می گوید که چگونه روند خود را بهبود بخشند و چگونه پروژه ها باید در هر مرحله انجام شوند.
احساسات نهفته: ترس از دست دادن کنترل
۲. سوپرزن/مرد/شخص بودن
این تیپ در نشان دادن توانایی خود برای انجام کارهای زیادی در مدت زمان کوتاه رشد می کند. آنها مایلند برای دستیابی به اعتبار همکاران و مدیران خود اضافه کاری کنند.
آنها تلاش می کنند ثابت کنند که قادر به مدیریت هر چیزی هستند.
مثال: یک مشارکت کننده فردی که کار خود را بسیار جدی می گیرد و زمان و حمایت خود را به همکارانش ارائه می دهد. او حتی در تعطیلات یا اوقات مرخصی برنامه ریزی شده برای انجام کار تلاش می کند. او از انجام کار، حتی در زمان خودش، خوشحال است.
احساسات زیربنایی: ترس از وقت آزاد و گرفتن وقت از کار برای تحقق شخصی
۳. نابغه ذاتی بودن
این نوع کلاهبرداران در انجام کارها بسیار سریع و نرم هستند. آنها معتقدند که بار اول آن را درست انجام دادند. چرخههای بازخورد، نقد یا دوباره کاری تهدیدآمیز است؛ اگر آنها به درستی آن را دریافت نکردند، شکست خوردند. آنها حداقل تلاش را برای کار خود انجام می دهند اما اغلب موفق می شوند.
این الگوی حداقل تلاش و نتایج خوب احتمالاً در طول زندگی آنها وجود داشت. آنها هرگز مجبور نیستند کار اضافی را انجام دهند، تا زمانی که انجام دهند.
مثال: یک حسابدار جدید که به تازگی از کلاس خود فارغ التحصیل شده است، همیشه متوجه می شود که کار کلاسی به راحتی انجام می شود. او هرگز مجبور نبود شب های دیروقت را صرف مطالعه برای چیزی کند. او وارد محل کار می شود و احساس می کند از انتظارات غرق شده است. او همیشه نمی تواند محاسبات خود را مطابق با رضایت مدیرش بدست آورد.
وقتی مدیرش از او میخواهد که مدتی را با همکارش بگذراند تا روند را یاد بگیرد، احساس ناراحتی و توهین میکند. او نیازی ندارد کسی بیش از یک بار به او بگوید که چگونه کارش را انجام دهد.
احساسات زیربنایی: شرم از شکست
۴. سولیست بودن
مانند نابغه طبیعی، این تیپ علاقه ای به دریافت حمایت از دیگران برای انجام کارشان ندارد. با این حال، نوازنده به طور کلی از دیگران رنجش می برد. سولیست (تکنواز) صرف نظر از موقعیت حاضر به درخواست کمک نیست .
درخواست کمک میتواند آنها را آسیبپذیر کند و آنچه را که نمیدانند یا نمیتوانند انجام دهند، آشکار میکند.
مثال: یک مدیر منابع انسانی باید تغییرات سازمانی جدید و گزارشات خود را به C-suite خود ارائه دهد. با نزدیک شدن به مهلت، او به طور ناگهانی به تیم خود دستور می دهد تا اطلاعات را به روش خاصی که C-suite می خواست جمع آوری کند. این باعث ایجاد هرج و مرج برای تیم می شود. او اطلاعات را تا آخرین لحظه برای خودش نگه داشت تا اینکه الزامات را با تیمش در میان بگذارد، زیرا فکر می کرد که خودش همه چیز را اداره می کند. سپس متوجه شد که زمان در حال اتمام است.
احساس نهفته: شرم در درخواست کمک
۵. متخصص بودن
قبل از اینکه بخواهم برای این شغل فکر کنم، باید تمام مدارک را داشته باشم. این نوع فریبکار نیاز اجباری به داشتن تمام دانش و تجربه را حتی قبل از اقدام به کار احساس می کند. آنها ممکن است از اطرافیان خود که “برای یادگیری کار می کنند” یا نقش های آرزومندی را ایفا می کنند، انتقاد کنند، در حالی که نمی دانند اطمینان و داشتن همه پاسخ ها مورد انتظار نیست.
در محیطی که به سرعت در حال تغییر است، هیچ کس در کارهای بعدی متخصص نیست.
مثال: دانشمندی که بر روی یک کشف دارویی جدید کار می کند، احساس می کند قبل از اینکه نتایج را با تیم به اشتراک بگذارد، به طور کامل آنها را درک کند. این آزمایش به پایان بودجه و جدول زمانی خود نزدیک می شود. این دانشمند هنوز بهروزرسانیهای پیشرفت را به اشتراک نگذاشته است.
سپس، اعضای تیم نامطمئن هستند و بی قرار می شوند. بدتر از آن، دو عضو تیم بینشهای مرتبطی دارند که میتوانستند بر روی نتایج دانشمند بنا شوند، اگر فرصتی برای کار کردن با آنها داشتند. اکنون با فشار بیشتری بر دانشمند وارد شده است، زیرا او در این فرآیند متخصص است.
احساسات نهفته: ترس از بی کفایتی
دو نوع دیگر از فریبکارها وجود دارد که به یک اندازه مهم است که در نظر گرفته شود.
انواع دیگری از سندرم ایمپوستر
دو نوع دیگر از فریبکارها وجود دارد که به یک اندازه مهم است که در نظر گرفته شود.
۶. هشدار دهنده بودن
این افراد نمی توانند به کار خود یا خودشان افتخار کنند زیرا بلافاصله متوجه چیزهایی می شوند که هنوز کامل نیستند. چه در یک محصول کاری، یک جلسه یا در لباسی که می پوشند، Noticer (تذکر دهنده) نسبت به دیگران بخشنده است اما همان لطف را به خودش نمی دهد. هنگامی که یک پروژه سخت به پایان می رسد، Noticer احساس آرامش می کند، بیش از آنکه خوشحال شود.
Noticer از رقابت، واقعی یا خیالی، آگاه است و مخفیانه معتقد است که همیشه میله را از دست خواهد داد.
مثال: یک مدیر حساب با تیم خود کار می کند تا یک جلسه کاری با مشتری آماده کند. تیم چندین روز روی آن سخت کار می کند و مدیر هر شب برای بهتر شدن آن وقت می گذارد.
علیرغم تغییر مسیر بیش از یک بار، آنها در نهایت کارگاهی را ایجاد می کنند که مشتری آن را دوست دارد. تیم جشن می گیرد، اما مدیر نمی تواند از فکر کردن در مورد اینکه ارائه او در کجا ناخوشایند بود و چقدر جذابیت و آرامش بیشتر رهبر پروژه دیگر داشت، فکر نمی کند.
احساسات نهفته: ترس از تعلق نداشتن
۷. تخفیف دهنده بودن
Discounter (تخفیف دهنده) به طور خودکار شواهد شایستگی، دستاورد یا احترام بالای خود را منطقی می کند. “مردم در مورد من خوب فکر می کنند زیرا آنها واقعا نمی دانند در مورد چه چیزی صحبت می کنند.” این نوع کلاهبرداران برای شبکه حامیان خود ارزش چندانی قائل نیستند یا به آنها اعتماد ندارند.
آنها به کیفیت یا سطح رقابت در هر تلاشی که در آن موفق می شوند شک دارند و از اشتراک گذاری کاری که «هرکسی می توانست انجام دهد» شرمنده هستند.
مثال: یک مدیر پروژه که به تازگی ارتقا یافته است، ارائه ای با استقبال خوب و جذاب در مورد یک فرآیند برنامه ریزی ارائه می دهد. چندین همسال به او تبریک می گویند و از او به خاطر مفیدتر و مرتبط تر کردن روندی که قبلاً ترسناک بود تشکر می کنند. او به جای اینکه احساس غرور کند، به این فکر میکند که چگونه هیچکس برای گروهش ارزش قائل نیست و سطح آنها چقدر پایین است – آنها میگفتند این برای تیمشان خوب است.
احساسات زیربنایی: کافی نبودن
شما چه جور شیادی هستید؟ ۱۵ سوال برای کمک به شما
این شمایید؟ |
شما ممکن است … |
۱. آیا به شما گفته شده که مدیریت خرد دارید؟ | کمال گرا |
۲. آیا فکر می کنید کار شما باید همیشه بدون توجه به قیمت عالی باشد؟ | کمال گرا |
۳. آیا تا دیر وقت در دفتر می مانید تا کارتان را انجام دهید، حتی زمانی که بقیه رفته اند؟ | سوپرزن/مرد |
۴. آیا روی پروژه های آینده کار می کنید تا به جلو بروند و از کار بیفتند؟ | سوپرزن/مرد |
۵. آیا کاری را که در آن مهارت ندارید یا چالش برانگیز به نظر می رسد را رد می کنید؟ | نابغه طبیعی |
۶. آیا گاهی اوقات تصمیم می گیرید که بهترین تلاش خود را برای چیزی انجام ندهید زیرا می ترسید بهترین تلاش شما به اندازه کافی خوب نباشد؟ | نابغه طبیعی |
۷. آیا وقتی دیگران کار شما را در حال انجام می بینند ناراحت می شوید؟ | سولیست |
۸. آیا پیشنهادهای کمک یا حتی درخواست وضعیت را دوباره ارسال می کنید؟ | سولیست |
۹. آیا وقتی کسی از شما به عنوان یک متخصص یاد می کند احساس لرزیدن و بی قراری می کنید؟ | متخصص |
۱۰. آیا به آنچه می دانید پایبند هستید و مطمئن هستید که آن را بهتر می دانید؟ آیا همیشه در جستجوی مدرک / مدرک بعدی هستید؟ | متخصص |
۱۱. آیا پذیرش تعریف و تمجید از دستاوردها برای شما دشوار است؟ | هشدار دهنده |
۱۲. آیا اغلب در حالت «خود بهبودی» هستید اما از گفتن این موضوع به دیگران خجالت میکشید؟ | هشدار دهنده |
۱۳. آیا به تعارف با «ممنون، اما…» پاسخ می دهید؟ | تخفیف دهنده |
۱۴. آیا اغلب فکر می کنید که دیگران “فقط خوب هستند”؟ | تخفیف دهنده |
۱۵. آیا اغلب به این فکر می کنید که تا چه مدت دیگر می توانید قانون را ادامه دهید؟ | همه آنها |
توجه: اگر شما یک رهبر یا مدیر هستید، ممکن است مشکوک شوید که یکی از اعضای تیم یا تحت الحمایه شما از سندروم ایمپوستر رنج می برد. برای اطلاع از علائم هشدار دهنده اولیه و راههایی برای کمک به کسانی که به شما گزارش میدهند، به این مقاله مفید در مورد اینکه چرا سندروم ایمپوستر میتواند مزیت رقابتی باشد ، مراجعه کنید .
نحوه برخورد با سندرم ایمپوستر
تلاش کردن خسته کننده است . به جای اینکه انرژی ببخشد، تخلیه می کند. با این حال، مردم می توانند، و انجام می دهند، به راه خود ادامه دهند.
وقتی به آن دیوار آجری برخورد می کنید، چگونه به راه خود ادامه می دهید؟ و چگونه می توانیم کمی شادی را در کار و دستاوردهای خود به دست آوریم؟
اول، درک کنید که سندرم فریبکار یا سندرم ایمپوستر نوعی خرابکاری است. شما در برابر آن درمانده نیستید.
همچنین سعی نکنید آن را نادیده بگیرید. در عوض، احساسات را با تصدیق حضور آن رام کنید . از تاثیر آن بر بدن خود آگاه باشید.
تکنیک SBNRR (ایست، نفس کشیدن، توجه کردن، تأمل کردن، پاسخ دادن) می تواند به شما کمک کند سرعت خود را کاهش دهید و موقعیت (و افکار، احساسات و واکنش های) خود را با دقت بیشتری در نظر بگیرید.
- توقف (stop): به خود اجازه دهید در مسیر خود توقف کنید و لحظه ای را مکث کنید.
- تنفس (breathe): به خودتان نفس عمیق بدهید و افکارتان را رها کنید و به آنها وابسته نشوید.
- توجه (notice): به احساسات، بدن، محیط اطراف، همسالان، موقعیت، واکنش و هر چیز دیگری که می توانید توجه کنید، توجه کنید.
- ارزیابی مجدد (reflect): موقعیت و دلیلی که احساس کردید به سندروم خیانتکار نیاز دارید را ارزیابی کنید.
- واکنش (respond): عمداً واکنش نشان دهید. اکنون که کمی خود را آرام کرده اید، می توان آگاه تر و متشکل تر شد.
علاوه بر این تکنیک، چندین نکته برای غلبه بر سندرم ایمپوستر وجود دارد.
۱۰ نکته برای مقابله با سندرم خیانتکار
در اینجا چند نکته دیگر وجود دارد که می توانید هنگام مبارزه با هر نسخه ای از احساس یک شیاد از آنها استفاده کنید.
- صدا را درک کنید. ارزیابی هوش مثبت می تواند به آشکار کردن صداهای خرابکاران مختلف کمک کند که شما را از پیشرفت باز می دارد.
- شواهد را ارزیابی کنید. تهیه یک لیست ۲ ستونی ساده – از یک طرف، “شواهدی که من کافی نیستم” و از طرف دیگر، “شواهدی که من صلاحیت دارم” – می تواند به ایجاد دیدگاه کمک کند. این فهرست به شما امکان میدهد با جمعآوری، تصدیق و تأمل در اثبات شایستگی خود، با سندروم فریبنده مبارزه کنید .
- تمرکز مجدد روی ارزش ها تمرکز خود را از نشانه های ظاهری موفقیت یا موفقیت دور کنید و آنچه را واقعا برای شما مهم است به خود یادآوری کنید.
- دور رشد را مجدداً تنظیم کنید. زندگی و شغل یک سفر است . شما نمی توانید رشد کنید، بیاموزید یا پیشرفت کنید بدون اینکه خودتان را کشش دهید.
- از سرت برو بیرون نشخوار فکری، الگویی از افکار در حال چرخش، دست به دست هم می دهد و با سندرم ایمپوستر همراه است. کسی را بیابید که با او صحبت کنید یا ترس های خود را یادداشت کنید – وقتی دور نمی زنند قدرت کمتری دارند.
- شفقت به خود را تمرین کنید. خودتان را به خاطر احساس کلاهبرداری مورد ضرب و شتم قرار ندهید. حالا که فهمیدید شک و بی کفایتی از کجا می آید، به خودتان اعتبار و دلسوزی بدهید که چقدر پیشرفت کرده اید.
- با خودت مهربان باش. شما یک انسان هستید. انسان ها اشتباه می کنند. شما نیز خواهید کرد . “تمرین شفقت به خود به شما کمک می کند منتقد درونی خود را رام کنید.”
- شکست را در چشم انداز نگه دارید. به جای تمرکز و تعریف شکست خود به صورت انتزاعی، زمانی را برای نوشتن نتایج احتمالی در صورت شکست بخشی از تلاش خود اختصاص دهید. به ندرت پایان جهان است. سعی کنید از شکست هایتان درس بگیرید به جای اینکه اجازه دهید شکست هایتان شما را تعریف کنند.
- ذهن آگاهی را تمرین کنید. از تکنیک SBNRR برای مکث و ارزیابی مجدد استفاده کنید. این تکنیک به شما این فرصت را می دهد که خود را در زمان حال قرار دهید . این یک نقطه بازتاب است که شما را قادر می سازد ظرفیت هایی را که دارید و برای رسیدن به این نقطه با موفقیت استفاده کرده اید، تشخیص دهید.
- به دنبال بازخورد قابل اعتماد از شبکه خود باشید. تمرین دریافت بازخورد دوره ای از افرادی که به آنها اعتماد دارید و به آنها احترام می گذارید را انجام دهید . دانستن اینکه منبع بازخورد معنیداری دارید میتواند به شما کمک کند که از این فکر کنید که دیگران در مورد شما چه فکری میکنند.
سندرم سوگیری و فریبکار
مهم است که تأثیرات سیستمیک را بر سندرم ایمپوستر در نظر بگیرید، آنهایی که خارج از مغز شما عمل می کنند. سوگیری ها سندرم ایمپوستر را تشدید می کنند . این تعصبات منجر به دیدگاهها، سیاستها و رویههای تبعیضآمیز برای رنگین پوستان و جمعیتهای کمرنگ میشود.
هنگامی که مدیران و اعضای تیم بر اساس نژاد، طبقه اجتماعی-اقتصادی، مذهب، جنسیت و تمایلات جنسی در محل کار به گونهای متفاوت با افراد رفتار میکنند، فرهنگ شرکتی از حدس دوم، شک به خود و استرس ایجاد میکنند.
این امر باعث می شود افراد توانایی و ارزش خود را در محل کار زیر سوال ببرند و در نتیجه شیوع بیشتری از سندروم فریبکار را به همراه دارد.
به همین ترتیب، زمانی که تنوع به درستی انجام نمیشود و منجر به «توکنیسم» میشود، میتواند باعث شود که یک فرد از گروهی که کمتر از آن نمایندگی میکنند، احساس کند که واقعاً مهارتهای لازم برای حضور در آنجا را ندارد و در عین حال باعث ایجاد آنها شود. حتی استانداردهای بالاتری را برای خود تعیین کنند تا نه تنها ارزش خود، بلکه ارزش کل گروه خود را به همه ثابت کنند.
این دو گرایش در کنار هم موقعیت غیرممکنی را ایجاد می کنند. آنها به سندرم ایمپوستر تغذیه می کنند و برای سلامت روان فرد مضر هستند.
شیوع سندرم ایمپوستر و چرایی اهمیت آن
سندرم ایمپوستر در بین کارگران رایج است، به ویژه آنهایی که برای رسیدن به این هدف تلاش می کنند. این از عزت نفس پایین نشات می گیرد، اما می توان آن را دست کم گرفت زیرا مردم آن را پنهان می کنند و از آن سرباز می زنند. محیطهای کاری نزدیکفکر، سختگیر یا مغرضانه آن را بدتر میکنند.
سندرم ایمپوستر همچنین می تواند در محیط های کاری با تنوع سطحی تقویت شود . چه عمدی و چه غیر عمدی، سازمانهایی که درگیر این نوع تنوع هستند، با استخدام افرادی که نماینده جمعیتهای مختلف هستند، همهچیز به نظر میرسند.
اما رهبران آنها نمیدانند این تفاوتها چه چیزی میتوانند ارائه دهند یا ارزشی قائل نیستند و برای ارتقای کارمندان با هر زمینهای پس از استخدام سرمایهگذاری نمیکنند. خبر خوب این است که می توان سندروم ایمپوستر را شناخت و درمان کرد.
برای غلبه بر سندرم ایمپوستر، شناخت ظرفیت و ارزش خود کافی نیست. مدیران، رهبران و تیم های شما نیز باید این کار را انجام دهند. آنها باید به همان اندازه که مهارتها و عملکرد فیزیکی شما را به سلامت روانی میپردازند، اولویت داشته باشند.
رهبران باید فرصت های سرمایه گذاری در سلامت روان و رشد شخصی را بشناسند. این به معنای سرمایه گذاری در منابعی است که افراد را فراتر از مداخله درمانی یا روان درمانی حمایت می کند.
مربیگری مجازی، دیجیتالی و پشتیبانی گروهی، و همچنین رهبری فراگیر که آسیبپذیری را تشویق میکند، همگی میتوانند تجربه «احساس تقلب» را کاهش دهند. همچنین به معنای پرورش فرهنگ شرکت است که همه افراد را با شناخت ارزش آنها به جلو سوق می دهد.
محیط های کاری باید شمول، تعلق و پیشرفت را برای همه تقویت کند .
به جمع ایوسی بپیوندید تا تعیین کنید تنوع واقعی در محل کار چگونه است و چگونه می تواند از ناراحتی ها و چالش های خود به عنوان فرصتی برای رشد استفاده کند. محل کار می تواند به مکانی تبدیل شود که در آن افراد شما می توانند بیشتر از پتانسیل کامل خود استفاده کنند.
و بخوانید: