بنر وب سایت مجموعه ایوسی
بنر وب سایت مجموعه ایوسی
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هدایای ویژه طراحی سایت

مهارت ابراز احساسات و بیان خواسته های خود را فرا بگیرید

آرامش زن و شوهر

اگر این مقاله را دوست دارید، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

بعد از مهارت گوش دادن فعال، که پیشتر در مقاله‌های متعددی به آن اشاره کردیم. دومین مهارتی که برای زندگی مشترک لازم است، مهارت ابراز احساسات و بیان خواسته های خود است.

مهارت ابراز احساسات از دو بخش تشکیل شده است
  • اول اینکه احساس خود را شناخته و بدانیم در حال حاضر چه حسی داریم
  • دوم اینکه بتوانیم عنوان مناسبی برای احساس خود انتخاب کنیم

بیان خواسته ها به معنی برنامه‌ریزی قبلی برای درخواست چیزهایی است که می‌خواهیم آنها را به دست آوریم. این مهارت به ما کمک می کند تا به جای این که منفعل یا پرخاشگر عمل کنیم رفتاری همراه با جرئت و اقتدار داشته باشیم.

یک داستان برای درک بهتر موضوع

مردی در اغلب اوقات با دیدن اسباب بازی و وسایل بچه هایش که در همه جای اتاقشان ریخته شده است؛ ناراحت می شود. اما هیچگاه تا به حال این احساس خود را مورد بررسی قرار نداده است، و سعی نکرده که آن را با همسر خود در میان بگذارد.

از این رو در نهایت او نیاز خود را برای نظم بیشتر خانه با داد و فریاد شدید ابراز می کند

او در چنین شرایطی فریاد می زند:

مگر اینجا انسان زندگی نمی‌کند؟
این چه خانه‌ای است؟

و با عصبانیت هر چه تمام‌تر مشغول به جمع کردن اسباب بازی ها می شود

و همسر و فرزندان او با دیدن این رفتار او، شروع به ابراز ناراحتی و حتی گریه می‌کنند. و آنها نیز مشوش، به هم ریخته و عصبانی می شوند.

مرد نیز بعد از گذشت لحظاتی از رفتارِ چند دقیقه پیش خودش، پشیمان شده و از خانه بیرون می‎رود.

پدر پرخاشگر

احتمالاً این داستان برای شما نیز آشنا باشد؛ چراکه در زندگی هر یک از ما شبیه این داستان بارها اتفاق افتاده است.

اما سوال این است که:

به نظر شما مشکل این رفتار کجاست؟
آیا نمی شد که مردِ داستان ما بهتر از این رفتار کند؟

قطعاً جواب مثبت است؛
اگر مرد مهارت ابراز احساسات و بیان خواسته ها را فرا گرفته بود، می‌توانست بسیار راحت تر احساسات خود را بیان کند و همسر و فرزندانش نیز دچار آسیب روحی نمی‌شدند.

شناخت احساسات

بعضی از اوقات برای شما اتفاق می‌افتد که بعد از شنیدن یک خبر یا بروز یک رفتار از طرف سایرین؛ در درون‎تان احساسی به وجود می‌آید که نمی دانید این حس چیست!؟ و اینکه آیا این احساس احساس خوبی است یا نه؟

مثلاً:

فزندتان به شما اطلاع می‌دهد در شهر دیگری در دانشگاه پذیرفته شده است
و یا این که همسر شما به شما اطلاع می دهد که صاحب فرزند شده اید
و یا اینکه یک دوست قدیمی به شما زنگ زده و به شما می گوید می خواهد به خانه شما بیاید

در همه این حالات، حس شما تغییر می کند. ممکن است ضربان قلب شما کمی تند تر شود؛ اما نمی دانید این تند شدن ضربان قلب و این تغییر احساس درونی از شادی است یا از روی ناراحتی شما!؟ نمی دانید این حس را باید تقویت کنید و یا آن را تضعیف کرده و از آن دوری کنید!؟

در این مواقع برای شناخت احساس خود باید چه کار کرد؟

اولین قدم این است که شما بدانید کسی که برای شما به وجود آمده است حس و حال خوبی است یا نه!

لذا باید روی احساس خود متمرکز شوید، و ببینید از اینکه به عنوان مثال اینکه فرزند شما در کنکور قبول شده است شما حال خوبی دارید یا خیر؟! و این مسئله برای شما جذاب است یا نه؟!

امکان دارد در ابتدا خوب و یا بد بودن احساستان برای شما قابل درک نباشد. ولی با اندکی تمرکز می توانید متوجه خوب یا بد بودن این حس بشوید.

دومین قدم برای شناخت احساسات آن این است که بررسی کنید در همین زمان با شنیدن این خبر میل دارید چه رفتاری انجام دهید

گریه کردن، فریاد زدن، در آغوش کشیدن، داد و بیداد کردن، ضربه زدن، خوابیدن و استراحت کردن و …. رفتارهایی است که ممکن است در آن لحظه شما بخواهید انجام دهید.

از این رفتارها شما می توانید راحت تر حس خود را تشخیص دهید. اگر می خواهید کسی را در آغوش بگیرید، شاید حفظ همدلی یا دوستی برایتان ایجاد شده است اگر قصد دارید گریه کنید یا تنها باشید شاید حس افسردگی غصه اندوه و یا اضطراب دارید.

قدم بعدی برای شناخت احساسات آن این است که به دنبال یک الگوی تکرار شونده در زندگیتان باشید.

بررسی کنید و ببینید که پیش تر در زندگی شما چه زمانی این حس را داشته اید.

به عنوان مثال:

خانم احساس بیماری و آشفتگی می کند و همسر او برای ماموریت به شهر دیگری رفته است. این در حالی است که خانم در خانه کارهای زیادی دارد و می‌بایست به انجام این کارها بپردازد؛ اما توان و انگیزه لازم جهت انجام‎شان را ندارد.
در این شرایط او به بررسی احساسش می پردازد و به یاد می آورد در دوره دانشجویی، وقتی می خواست از هم اتاقی هایش جدا شود همین احساس را داشت.
از این جهت خانم می فهمد که این حس آشفتگی در واقع همان حس تنهایی و جدایی است.

بیان احساس نیازی ضروری بعد از شناخت آن

شاید تاکنون چندین بار در زندگی تصمیم گرفته باشید احساستان را با همسرتان در میان بگذارید؛ ولی نتوانسته اید این احساس را به زبان بیاورید و یا اینکه انگیزه ای که موجب شود شما این بیان را داشته باشید برایتان به وجود نیامده است.

علت این مسئله این است که تکنیک های بیان احساس را فرا نگرفته اید.

ما در این مقاله به شما کمک می کنیم تا با انجام چند تکنیک ساده، امکان بیان احساس‌های‌تان برای شما آسان‎تر شود.

راهکارهای بیان احساسات

۱. احساساتتان را نامگذاری کنید

اولین راهکار در بیان احساسات‌تان این است که بتوانید برای هر حسی نامی انتخاب کنید. انتخاب یک کلمه کلیدی می تواند به خوبی حالت هیجانی شما را توصیف کند

  • افسردگی
  • عصبانیت
  • احساس گناه و ندامت
  • نگرانی و آشفتگی
  • ترس و اضطراب
    و …

۲. احساساتتان را تعریف کنید

راهکار دوم در بیان احساس‌تان این است که شما بتوانید احساس خود را تعریف کنید.
گاهی مفهوم یک احساس در افراد متفاوت است؛ مثلاً وقتی شخصی می گوید «ناراحت» است منظورش این است که نگران و هراسان است؛ ولی وقتی شخصی دیگر می‌گوید «ناراحت» است منظورش این است که عصبانی و خشمگین است.
پس زمانی که شما کلمه احساسی خود را تعریف می کنید احساس آن دقیق‌تر مشخص می شود.

زن و شوهر

۳. احساساتتان را درجه‎بندی کنید

راهکار بعدی در بیان احساسات‌تان این است که شدت آن را بتوانید برای خود مشخص کنید.
اگر کمی عصبانی هستید از کلمه کمی یا اندکی استفاده کنید.
اگر کمی خشمگین هستید از کلماتی استفاده کنید که این موضوع را مشخص می‌کند مثل ناراحت و آشفته
اگر عصبانیت شدید دارید؛ طوری بیان کنید که شدت عصبانیت شما مشخص شود مانند خشمگین یا عصبانی

۴. احساساتتان را تعیین مدت کنید

راهکار بعدی در بیان بهتر احساستان این است که مدت زمان بروز این احساس را نیز بیان کنید. مثلاً در طول عمر، از هفته گذشته، از امروز صبح

قراردادن احساستان در یک چهارچوب زمانیِ مشخص، می‌تواند به همسرِ شما کمک کند تا جدی بودن یا شدت حساسیت شما را بهتر درک کند.

۵. احساساتتان را تعیین علت کنید

راهکار بعدی در بهبود روند بیان احساس‌تان این است که علت و زمینه آن را نیز بیان کنید.
بیان علت به وجود آمدن احساس می تواند سبب شود که خودتان نسبت به آن احساس شناخت بهتری پیدا کنید. همچنین همسر شما نیز میزان جدی بودن این احساس را بهتر درک کند

تذکر

باید به این نکته نیز توجه داشته باشید که هیچ گاه نباید همسرتان را علت به وجود آمدن احساس خود معرفی نکنید؛ حتی اگر در واقع او باعث به وجود آمدن این احساس در شما شده باشد؛ چرا که سرزنش کردن دیگران هرگز مشکلات شما را حل نخواهد کرد.

توجه کنید زمانی که شما همسرتان را علت اصلی که احساس منفی خود معرفی می کنید و او را سرزنش می کنید؛ او فقط سرزنش شما را خواهد شنید. در این موقع، همسر شما به جای پرداختن به همدلی و حل مسئله شما، به دفاع از خود خواهد پرداخت. پس به این صورت نه تنها مشکل شما حل نخواهد شد، بلکه بر میزان مشکل شما افزوده خواهد شد.
از این رو به هیچ وجه، هیچ گاه به همسر خود نگویید:

  • تو مرا دیوانه کرده ای
  • تو همیشه مرا تنها می گذاری
  • تو باعث افسردگی من شده ای

شما می توانید با تغییر نحوه بیان جملاتی نظیر جملات فوق به گونه ای احساس خود را بیان کنید که از درون آن بوی سرزنش و متهم کردن نمی آید.
به عنوان مثال

  • وقتی ظرف ها شکستن [توسط همسر] من کلافه و عصبانی شدم
  • وقتی که امروز من در خانه تنها بودم [همسر در خانه نبود] احساس تنهایی کردم
  • تنهایی مکرر من در خانه [عدم حضور مدتدار همسر] باعث افسردگی من شده است

به این صورت است که در نگاه اول انگشت اتهام به سمت همسر شما نخواهد بود؛ و از این جهت همسر شما گاردی نسبت به جملات شما نخواهد داشت. همچنین او سعی خواهد کرد با شما همدلی کرده و یا راهکاری برای حل مشکلات شما پیدا کند.

۶. احساساتتان را به “من” نسبت دهید

راهکار دیگری که شما می توانید با استفاده از آن نسبت به بهبود بیان احساس خود اقدام کنید، این است که از کلمه «من» استفاده کنید. استفاده از کلمه «من» به جای کلمه «تو»، مسئولیت احساسات شما را برعهده خودتان خواهد گذاشت.
این موضوع علاوه بر اینکه شما را برای برخورد مناسب تر با این احساس آماده و مهیا می کند، مانع از سرزنش و توبیخ طرف مقابل شما نیز خواهد شد؛ که این برای جلوگیری از برخوردهای احتمالی بسیار مفید خواهد بود.

به عنوان مثال:

شما می توانید عبارت ها را با مخاطب قرار دادن خودتان به این صورت تصحیح و بیان کنید که:

تو مرا دیوانه کرده ای –> من احساس گیجی می کنم

تو نمی گذاری من هیچ وقت حرف بزنم –> من می خواهم همین الان حرف بزنم

توجه به این نکته، همچنین ضروری است که اگر در جمله ای شما با کلمه «من» شروع کنید، اما روند سرزنش و توبیخ را در آن جمله پیش بگیرید؛ باز هم شنونده درگیر دفاع از خودش خواهد شد، و به احساس شما چندان توجه نمی کند.

به عنوان مثال:

اگر بگویید: «من احساس می کنم تو آدم بی انصافی هستی» با وجود بخش دوم این جمله که «تو آدم بی انصافی هستی» است، باز در روند بیان سرزنشی شما چندان تفاوتی ایجاد نمی شود و از این رو شما به هدفتان نخواهید رسید.

و بخوانید:

اگر این مقاله را دوست دارید، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

آخرین کتاب‌های ایوسی

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *