بنر وب سایت مجموعه ایوسی
بنر وب سایت مجموعه ایوسی
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هدایای ویژه طراحی سایت

زمینه‌ی خیالی دانش و ناکامی: رونمایی از پرده‌ی ارمغان دانش

اگر این مقاله را دوست دارید، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

آشنایی با قضیه اثر شوفر
پدیده «اثر شوفر» خطرناک‌تر از هر دشمن و خیانتکاری در کشور!
“افتراق بین دانش و ادعای دانش در پدیده شوفر: بررسی اشتباهات رایج در فهم مفاهیم”
صاحب‌نظران معتقد هستند که در شرایط کنونی، بیش از تهدیدهایی همچون دشمنِ بیرونی، خشکسالی، دروغ و …، آنچه که کشورمان را تهدید می‌کند، «اثر شوفر» است!

قضیه‌ی اثر شوفر چیست؟

اثر شوفر که در زبان انگلیسی آن را با عنوان دانش شوفری (Chauffeur Knowledge) یا آزمون شوفر (Chauffeur Test) و یا دانش وانمودی (pretend knowledge) می‌شناسند، بر مبنای داستان حقیقی زیر پدید آمده است.
ماکس پلانک
ماکس پلانک – فیزیک‌دانان آلمانی در سده‌ی ۱۹ و اوایل ۲۰ میلادی

ماکس پلانک (ماکس کارل ارنست لودویگ پلانک، Max Karl Ernst Ludwig Planck – یکی از مهم‌ترین فیزیک‌دانان آلمان در سده‌ی ۱۹ میلادی و اوایل سده‌ی ۲۰) بعد از این‌که جایزه‌ی نوبل را در اوایل قرن بیست میلادی (سال ۱۹۱۸) می‌گیرد، یک تور برای دور آلمان گذارده و در شهرهای مختلف درباره‌ی مکانیک کوانتوم شروع به صحبت و ارائه‌ی محتوای علمی می‌کند.

اما از آنجاکه او هر مرتبه از سخنرانی‌هایش دقیقاً یک محتوا را به صورت کاملا تکراری ارائه می‌نمود، شوفر (راننده‌‌ی) او احساس می‌کند که تمامی مطالب این دانشمندِ نام‌آور را به خوبی یاد گرفته است و حال دیگر در حد او معلومات و دانش دارد؛

لذا روزی به آقای پلانک می‌گوید: شما از تکرار این حرف‌ها خسته نمی‌شوید؟ از آنجاکه من نیز بارها این مطالب را شنیده‌ام، الان می‌توانم به جای شما این مطالب را به راحتی برای دیگران ارائه کنم؛ اگر اجازه دهید، من در مقصد بعدی که شهر مونیخ است، به جای شما سخنرانی کنم و شما لباس من را پوشیده و صرفا در جلسه بنشینید و شاهد سخنرانی من باشید؟ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد می‌شود.

پلانک نیز این موضوع برایش جالب می‌نماید و با نظر به اینکه در مونیخ کسی چهره‌ی این دانشمند را نمی‌شناخت، قبول می‌کند که طبق روالی که شوفرش طرح کرد، عمل کنند!

از همین رو، در جلسه‌ی مونیخ شوفرِ آقای پلانک در جایگاه یک دانشمندِ بنام و مشهور فیزیک شروع به سخنرانی کرده و اتفاقا در این جلسه بسیار موفق درباره مکانیک کوانتوم صحبت می‌کند و شنونده‌ها نیز بسیار لذت می‌برند.

اما در انتهای جلسه، یکی از فیزیک‌دان که در جلسه حاضر بود، بلند شده و سوالی علمی را مطرح می‌کند؛ شوفر که محدوده‌ی دانشش به همان نطقِ کمتر از دو ساعته‌اش محدود می‌شد و بیش از آن چیزی نمی‌دانست، بالطبع قادر به پاسخ دادن به این سوال اصلا نبود؛ اما بواسطه‌ی پشت‌گرمی‌اش به آقای پلانک، با خونسردی می‌گوید:

«من تعجب می‌کنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوال‌هایی به این اندازه پیش پا افتاده و ساده ازمن می‌پرسند ! این سوال شما حتی شوفر من هم می‌تواند جواب دهد!» سپس از پشت تریبون رو به ماکس پلانک که در جمع حضار نشسته بود می‌کند و می‌گوید «جناب شوفر (آقای راننده)، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید»!

ماکس نیز از جا برخواسته و پاسخ آن فیزیک‌دان را به صورت کامل می‌دهد.

پدیده شوفر در مدیریت

اثر شوفر؛ توهم دانایی است

از آن زمان، در علم مدیریت این نوع عملکرد را “توّهم دانایی” را «اثر شوفر» می‌نامند. البته داستان اثر شوفر به مسئله‌ی علم فیزیک یا هر علم دیگری محدود نمی‌شود و این تَوّهُم دانایی گاهی در بسیاری از امور از جمله سیاست، اقتصاد، پزشکی، مدیریت، دین، فرهنگ و … برای بسیاری از افراد سطحی‌نگر و به ظاهر همه‌چیزدان پیش می‌آید.

عموما افراد سطحی‌نگر غافل از اینکه علم و دانش در هر رشته‌ای مانند کوه یخی است که بخش بسیار بسیار کمی از آن قابل رؤیت بوده و بخش اعظم آن را نمی‌توان مشاهده نمود؛ صرفا بخش قابل مشاهده دانش را می‌بینند و گمان می‌کنند که کل دانش را به خوبی دریافت کرده‌اند، در حالی که این فقط توهمی از دانایی است نه خود دانایی.

مطالب مرتبط: مراحل روش علمی (با یک مثال)

توهم دانایی، از فهم پایین و سطحی‌نگری نشأت می‌گیرد

توهم دانایی، یعنی اینکه فکر کنیم همه جوانب مطلب یا علمی را به خوبی می‌دانیم و در آن موضوع به طور کامل استاد شده‌ایم، بنابراین قاطعانه در مورد آن اظهار نظر می‌کنیم؛ در صورتی که این از نگاه سطحی و کوته‌بینانه‌ی ما نشات می‌گیرد و در واقع کاملا اشتباه می‌کنیم.

به زبانی دیگر؛ یعنی ما یا نمی‌دانیم و یا علممان نسبت به موضوع اشتباه و ناقص است، و اتفاقا علت اصلی توهمِ دانایی‌مان نیز همین تصور ناقص یا اشتباه ما نسبت به تمام جوانب یک مطلب و سپس مقایسه‌ی دانش ناقص و محدود خودمان با همان تصور است.

توهم دانایی

اثر شوفر؛ خطرناک‌تر از هر دشمنی است

حال اگر در جامعه‌ای، روال این‌گونه شود که هر کس بی‌محابا در هر امری مدعی دانستن شود؛ و مردم تفاوت بین فهم متخصص و مدعی را تشخیص ندهند، یا به اصطلاح همان شوفرِ سطحی‌نگر سوار بر کار شده و به جای دانشمندِ دانا و مسلط، اظهار نظر کند و در این اثنا دانشمند بخواهد صرفا ماشین را هدایت کند؛

یعنی شوفرها در مسند دانشمندان و دانشمندان در جایگاه شوفرها ادامه فعالیت دهند؛ قطعا امور جامعه به قهقرا خواهد گرایید. و افسوس که، این داستان امروزه در جوامع زیادی (و متاسفانه در کشور ما نیز) اتفاق افتاده است.

و از همین رو است که بیشتر افراد در جایگاه خود نیستند؛ و متاسفانه شاهد آن هستیم که گروه عمده‌ای از مدیران و سباست‌مداران و گردانندگان اقتصاد با روش‌هایی غیر علمی بر مسند نشسته‌اند و صرفا توهم دانایی، آنها را بدان‌جا کشانده است.

البته در جوامعی که چنین مشکلی در بین دولت‌مردان و بزرگانش رواج پیدا کند، بی‌شک این بیماری در میان اقشار مختلف جامعه هم سرایت می‌نماید و بدین‌صورت، عمومِ مردم خود را در همه‎‌ی امور عقل کل و صاحب نظر می دانند، تاجایی که کلمه “نمی دانم” را تحقیر خود قلمداد کرده و همیشه از زیر بار عنوان آن سرباز زده و فرار می‌کنند.

مطالب مرتبط:

اثر شوفر نابودگر تعهد و تقوا است

و خوب است بدانیم که حقیقتا این جمله‌ی شهید بهشتی نیز کاملا صحیح است که می‌گوید: «مسئولی که تخصص ندارد بی تقوا است»؛

در واقع آن دسته از کسانی که درگیر توهم دانایی شده‌اند و خود را همه‌چیزدان می‌دانند؛ خیلی راحت حاضر به پذیرش مسئولیت‌هایی هستند که در آن فاقد تخصص هستند و از همین رو، به دلیل فقدان تخصص، هیچ‌گاه نمی‌توانند در آن کار تعهد نیز داشته باشند و متعهدانه در مسیر مسئولیت‌شان گام بردارند.

ندانستن عیب نیست

سقراط و اعترافش به ندانستن

سقراط (Socrates – در حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد می‌زیسته) یکی از بزرگترین و نام‌آورترین فیلسوفان تاریخ بوده است که کمتر کسی‌ است که اعتراف به دانایی و بزرگی او در علم نداشته باشد؛ اما با این وجود، این حکیم بسیار مشهور و نام‌آور، جمله‌ای بسیار مشهور دارد که می‌گوید:

«من داناترین فردم! چون تنها کسی هستم که می‌دانم که نمی‌‌دانم» در حالی که دیگران هنوز به نادانی خود نیز، آگاه نیستند.

و این جهل سقراطی که بعدها نیکلاس کوزایی (Nicholas of Cusa – کاردینال، ریاضی‌دان، دانشمند و فیلسوف آلمانی) آن را «جهلِ فرهیخته» نامید، درست همان چیزی است که برای تفکر و پژوهش و جستجو‌گری نیازمند آن هستیم. زیرا نخستین گام در تلاش برای کسب دانایی، غلبه بر توهم دانایی است.

ما زمانی می‌توانیم به د‌رک و فهم و دانایی خود امیدوار شویم که آنچه را که نمی‌دانیم با شهامت و جسارت بگوییم “نمی‌دانم”

فواید قبولِ ندانستن

اگرچه در نگاه نخست، اعتراف به ندانستن، همان اعتراف به درک و فهم پایین انسان به نظر می‌رسد؛ اما حقیقتا، با نظر به دنیایی مملو از علوم، دانش‌ها و اطلاعاتی که نهایت و غایت آنرا هیچ یک از انسان‌ها نمی‌دانند، واقعا قبول نداستن، نمی‌تواند هیچ چیز بد و ناپسندی را علیه گوینده یا پذیرنده‌ی کلمه‌ی “نمی‌دانم” به همراه داشته باشد؛

و حتی برعکس؛ قبول ندانستن، فواید و آثار مثبت بسیار زیادی را به همراه دارد، که موارد زیر تنها گوشه‌ای از فوایدی است که در این مطلب به آنها اشاره شده است:

۱- افزایش اعتبار در بلندمدت و حتی گاه کوتاه مدت

قطعا زمانی که حاضر به اعتراف به نداستن در مقابل اموری که بدان علم نداریم باشیم؛ خود را از زیر بارِ مسئولیتی که بدان اشراف نداریم خارج کرده‌ایم و مطمئنا درگیر روند ارائه‌ی اشتباه محتوا و یا انجام غلط امور نخواهیم شد و بدین صورت، با عدم ارتکاب و انجام کاری غلط، موجب حفظ و حتی تقویت اعتبار خود خواهیم شد.

۲- اثبات تعهد و پارسایی خود به دیگران

شهید چمران در سئوالی که او پرسیدن تقوا بالاتر است یا تخصص؟ گفته بود: تقوا بالاتر است! ولی اگر کسی تخصص کاری را نداشته باشد و منصبی را قبول کند قطعاً انسان “بی تقوایی” است!

و موضوع دقیقا همین است؛ زمانی که ما بدون اشراف به مسئله‌ای در آن ورود کرده و نپذیریم که نمی‌دانیم، بی‌شک تعهد و پرهیزکاری‌مان زیر سوال است، که عموما این موضوع نیز خیلی زود برای مخاطبین ما نیز اثبات خواهد شد؛ اما همین که در مقابل چیزی که بدان اشرافی نداریم، اعتراف به ندانستن بکنیم، به نوعی تعهد خود را در مقابل دیگران به تصویر کشیده‌ایم.

۳- آسودگی خاطر و آرامش وجدان

انجام اموری که خالی و عاری از علم و آگاهی کامل باشد، چیزی جز ضرر و خسران برای ما و دیگران نخواهد داشت، و اگر به جای اینکه بدون علم و آگاهی در موضوعی ورود کرده و به انجام اشتباه آن کار بپردازیم؛ از همان ابتدا به عدم تسلط و علم بدان اعتراف کرده و از ورود به آن موضوع امتناع کنیم، مطمئنا آسودگی خاطر و آرارمش درونی را برای خود خریده‌ایم و وجدان خود را نیز از هر گونه سرزنش درونی دور ساخته‌ایم.

۴- دوری از تصمیمات و قضاوت نادرست

تحقیقات نیز نشان داده است هنگامی که ما به جای پذیرش عدم علم و بیان “نمی‌دانم“، ناآگاهانه گزاره‌ای اشتباه را بیان می‌کنیم، با گذشت زمان و تکرار چند مرتبه‌ای آن گزاره‌ی اشتباه، آن را در ذهن خود نیز به عنوان یک گزاره‌ی صحیح و قطعی قلمداد کرده و تایید خواهیم کرد.

از همین رو، اگر ما از اعتراف به ندانستن سر باز بزنیم، مطمئنا در گذر زمان دانش و معلوماتمان با اطلاعات اشتباهی در هم آمیخته می‌شود که خودمان به خورد خودمان داده‌ایم؛ و همین موضوع سبب خواهد شد که در روند تصمیم‌گیری‌های بعدی و یا قضاوت‌هایمان، بارها دچار اشتباه شویم، چراکه دانش ما مملو از اشتباه است.

۵- تقویت انگیزه برای یادگیری

عدم قبول و عدم اعتراف به ندانستن چیزی، موجب می‌شود که هم خود را در موضوعی که بدان دانش نداریم مُحِق بدانیم و بر گفته‌های خود اصرار و تاکید بورزیم و هم همان طور که بیان شد، گزاره‌های اشتباهی که برای طفره رفتن از نادانی‌مان بیان کرده‌ایم، کم کم به صورت موضوعاتی قطعی و صحیح در آید.

از همین رو، اگر نخواهیم به ندانستنمان اعتراف کنیم، ضرورتی نیز برای یادگیری و افزایش معلومات نمی‌بینیم؛ و برعکس، اگر از همان ابتدا معترف به نداستن چیزی باشیم، راحت‌تر قبول خواهیم کرد که باید برای فراگیری‌اش دست به کار شده و معلومات خود را افزایش دهیم.

۶- کمک به تقویت فراشناخت در فرد

امروزه در روان‌شناسی، درخصوص فراشناخت زیاد صحبت می‌شود.اما منظور از این واژه در روان‌شناسی، تأملی است که انسان بر روی فرایندهای ذهنی خود می‌کند؛ به زبانی دیگر اندیشیدن درباره‌ی تفکرات خود و یا حدودِ شناخت شخصیت‌تان در موضوعات گوناگون را فراشناخت می‌نامند.

تحقیقات نیز نشان داده است، آن دسته از افرادی که به‌موقع، بجا و به درستی از واژه‌ی «نمی‌دانم» استفاده می‌کنند، فراشناخت قوی‌تری دارند. چرا که آنها به درستی تشخیص می‌دهند دامنه آگاهی‌شان از موضوعات مختلف تا چه حد و کجا است.

۷- افزایش اعتماد به خود

برعکس آنچه که بسیاری از مردم تصویر می‌کنند، صرف بیان این‌که ما بعضی از موضوعات و مسائل، اطلاع چندانی نداریم و  “نمی‌دانیم”، این عملکرد در طولانی مدت به خودباوری و عزت نفس ما آسیبی نخواهد رساند؛ اما در مقابل، مادامی‌که خود را ملزم به آن می‌کنیم که ناآگاهی و جهل خود را در بخش‌های گوناگون پنهان کنیم، خودباوری و عزت‌نفسمان بسیار آسیب می‌بیند.

۸- افزایش تعامل اجتماعی و ارتباطات مثبت

وقتی که اعتراف به ندانستن و عدم تسلط به یک موضوع را بنا به حقیقت بنماییم، افراد اطراف ما نیز احترام بیشتری به ما خواهند داشت؛ زیرا این نوع صراحت و اعتراف، نشانه‌ی افتخار و شجاعت در نظر دیگران خواهد بود. این موضوع نه‌تنها باعث ارتقاء روابط اجتماعی و ارتباطات ما خواهد شد، بلکه نیز فرصت‌های جدید و مواقع جالب‌تری برای یادگیری و به اشتراک گذاشتن دانش خواهیم داشت.

بنابراین، با توجه به این مشخصه‌ها و فوایدی که قبول ندانستن به همراه دارد، می‌توان گفت که اعتراف به ندانستن کلیدی برای پیشرفت، یادگیری مداوم و توسعه فردی و اجتماعی ما است. به همین دلیل، بهترین راه برای افزایش دانش و مهارت‌های خود، اعتراف صادقانه به ندانستن و آمادگی برای یادگیری و پذیرش دیدگاه‌ها و نظرات دیگران است.


در پایان این جمله‌ی گهربار را از امام علی (ع) نیز جدی بگیرید که: قال عَلیِّ بْنِ اَبیطالِبٍ ع: مَنْ تَرَکَ قولَ لا أدْری اُصِیبَتْ مَقاتِلُهُ [نهج البلاغه، حکمت ۸۵]

هر کس که جمله «نمى‏‌دانم» را ترک کند خود را به کشتن خواهد داد.

بیشتر بخوانید: “دانش شوفری” در سازمان

تفسیر چارلی مانگر از دانش‌های شوفری

چارلی مانگر و اثر شوفر

چارلی مانگر (Charlie Munger – حقوقدان، سرمایه‌گذار و سرمایه‌دار آمریکایی است، که معاون رئیس و نایب رئیس هیئت مدیره‌ی هلدینگ خوشه‌ای سرمایه‌گذاری برکشایر هاتاوی Berkshire Hathaway نیز می‌باشد)، شریک تجاریِ میلیاردرِ مشهور وارن بافت (Warren Edward Buffett – چهارمین ثروتمند جهان در حال حاضر)، اغلب داستان ماکس پلانک و شوفرش را تعریف می‌کند تا نحوه‌ی تمایز بین دو نوع دانش را نشان دهد: دانش واقعی و دانش وانمودی

چارلی مانگر
چارلی مانگر – حقوقدان، سرمایه‌گذار و سرمایه‌دار آمریکایی

در سال ۲۰۰۷ نیز در شروع سال تحصیلی در مدرسه‌ی حقوق USC، مانگر این داستان را این‌گونه توضیح داد:

من مکرراً این داستان عجیب (منظور: دارای اعتبار مشکوک) را تعریف می‌کنم که چگونه ماکس پلانک، پس از برنده شدنِ جایزه‌ی نوبل، به دور آلمان رفت و همان سخنرانی استاندارد را در مورد مکانیک کوانتومی جدید ارائه داد.

با گذشت زمان، راننده‌ی او این سخنرانی را حفظ کرد و گفت: «پروفسور پلانک، به نظر شما این روندِ کنونی اشکال ندارد، زیرا ماندن در این روال ما بسیار کسل‌کننده است. [چه می‌شد اگر] من در مونیخ سخنرانی می‌کردم و تو با کلاه راننده‌ام جلو می‌نشینی؟»

پلانک گفت: “چرا که نه؟”

و راننده بلند شد و این سخنرانی طولانی را در مورد مکانیک کوانتومی ارائه کرد.

پس از آن یک استاد فیزیک برخواست و یک سوال کاملاً وحشتناک پرسید.

سخنران [همان شوفر] گفت: «خب من تعجب می‌کنم که در شهری پیشرفته مانند مونیخ، چنین سؤال ابتدایی برایم پیش می‌آید. من از راننده‌ام می‌خواهم که پاسخ دهد.»

مانگر ادامه می‌دهد:

در این دنیا دو نوع دانش داریم.

یکی دانش پلانک است، افرادی که واقعا می‌دانند. آنها حقوق را پرداخت کرده‌اند، آنها استعداد دارند.

و سپس ما دانش راننده داریم. آنها صحبت را یاد گرفته‌اند. آنها ممکن است موهای بزرگی داشته باشند، ممکن است خلق و خوی خوبی در صدا داشته باشند، اما تاثیر جهنمی بر جای خواهند گذاشت.

و در نهایت، تنها چیزی که آنها [سیاستمداران] دارند دانش راننده است. فکر می‌کنم تقریباً همه‌ی سیاستمداران در ایالات متحده را توصیف کرده‌ام.

و شما در زندگی خودتان با این مشکل مواجه خواهید شد که با دانش پلانک پاسخ‌ها را به دست مردم برسانید و با دانش راننده، آنها را از مردم دور کنید. و نیروهای عظیمی علیه شما کار می‌کنند. نسل من کمی شما را ناکام گذاشته است … اما دوست ندارید اکنون خیلی آسان باشد؟

تفسیری از صحبت‌های چارلی مانگر

در واقع طبق بیان مانگر اگرچه می‌توان از هر دو نوع دانش ماکس پلانکی و وانمودی استفاده کرد؛ اما واقعیت این است که:

تنها دانش نوع اول واقعی است، این دانش خریدنی نیست و نمی‌شود آنرا کپی کرد. و اگر شما دانش واقعی را می‌خواهید باید آن را به دست آورید. اما نوع دوم دانش کپی شده است. و در این دانش، اگرچه در ظاهر شما پاسخ را می‌دانید اما درک لازم برای نشان دادن کار خود را ندارید.

به بیانی دیگر؛ دانش واقعی زمانی به دست می‌آید که افراد کاری را انجام دهند. و این در حالی است که ما افرادی را داریم که کار را انجام نمی‌دهند، بلکه آنها وانمود می‌کنند؛ در واقع آنها فقط یاد گرفته‌اند که یک نمایش خوب ارائه دهند، و اصلا درک درستی از آنچه که ارائه می‌دهند ندارند. و این یعنی:

  • اشخاص با دانش وانمودی نمی‌توانند به سوالاتی که متکی به حفظ نیستند پاسخ دهند.
  • آنها نمی‌توانند بدون استفاده از اصطلاحات تخصصی یا اصطلاحات مبهم چیزها را توضیح دهند.
  • آنها هیچ ایده‌ای از نحوه‌ی تعامل اشیاء ندارند.
  • و آنها نمی‌توانند عواقب آن را پیش‌بینی کنند.

و آلبرت انیشتین (Albert Einstein – فیزیک‌دان نظریِ بسیار مشهور) نیز در این خصوص گفته‌ای جالب دارد؛ او می‌گوید:

هر احمقی می‌تواند بداند. اصل این است که بفهمیم.

بخوانید: نبرد برای جلوگیری از اخبار جعلی

تشخیص دانش جعلی از دانش واقعی

نحوه‌ی تشخیص دانش جعلی از واقعی

رولف دوبلی (Rolf Dobelli – نویسنده، رمان‌نویس و کارآفرین سوئیسی که فارغ‌التحصیل ام‌بی‌ای و دکتری فلسفه‌ی اقتصاد از دانشگاه سنت گالن سوئیس است) در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» توضیحاتی در مورد تشخیص دانش جعلی از واقعی ارائه می‌دهد، او می‌نویسد:

با خبرنگاران، کار دشوارتر است. برخی دانش واقعی را به دست آورده‌اند. اغلب آنها خبرنگاران باسابقه‌ای هستند که سال‌ها در زمینه‌ای کاملاً مشخص تخصص داشته‌اند.

آنها برای درک پیچیدگی یک موضوع و برقراری ارتباط با آن تلاش جدی می‌کنند. آنها تمایل دارند مقالات طولانی بنویسند که موارد و استثناهای مختلف را برجسته می‌کند.

با این حال، اکثر روزنامه‌نگاران در دسته‌ی راننده (شوفر) قرار می‌گیرند. آنها مقالاتی را از بالای سر خود یا به عبارت بهتر از جستجوهای گوگل تجسم می‌کنند. متون آنها یک طرفه، کوتاه، و – اغلب به عنوان جبران دانش تکه تکه‌ی آنها – دارای لحنی خشن بوده و بسیار از خود راضی هستند.

در تجارت هم همین سطحی‌نگری وجود دارد. هرچه یک شرکت بزرگتر باشد، انتظار می‌رود مدیر عامل شرکت دارای “کیفیت ستاره” بیشتری باشد. فداکاری، وقار، و قابلیت اطمینان، حداقل در بالاترین سطح مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرد.

اغلب به نظر می‌رسد سهامداران و روزنامه نگاران تجاری بر این باورند که رفتار نمایشی نتایج بهتری به همراه خواهد داشت، که بدیهی است که این‌طور نیست.

دوبلی با توصیه‌هایی مطلب خود را به پایان می‌رساند که واقعا ارزش خواندن و پذیرفتن را دارد.

مراقب دانشِ شوفری باشید. سخنگوی شرکت، مدیر حلقه، گوینده‌ی خبر، اسکموزر (رابطِ با مردم)، فروشنده‌ی پرحرف یا کلیشه‌ساز را با کسانی که دانش واقعی دارند اشتباه نگیرید.

چگونه تفاوت بین دانش واقعی و دانش شوفری را تشخیص بدهید؟

یک شاخص واضح وجود دارد: متخصصان واقعی حدود دانسته‌ها و آنچه را که نمی‌دانند را تشخیص می‌دهند. اگر خود را خارج از دایره‌ی صلاحیت خود بیابند، سکوت می‌کنند یا به سادگی می‌گویند: «نمی‌دانم».

این را بدون عذرخواهی و حتی با غرور خاصی بیان می کنند.

اما از راننده‌ها (دانش شوفری‌ها) هر خطی و هر گفته‌ای به جز این را می‌شنویم.

رولف دوبلی
رولف دوبلی – نویسنده، رمان‌نویس و کارآفرین سوئیسی
نوشتار اصلی رولف دوبلی

در مورد خبرنگاران، سخت تر است. برخی از آنها دانش واقعی پیدا کرده‌اند. [در واقع از این گروه] اغلب آنها خبرنگاران با سابقه‌ای هستند که سال‌ها در یک حوزه واضح متخصص شده‌اند. آنها سعی جدی می‌کنند تا پیچیدگی یک موضوع را درک کرده و به دیگران منتقل کنند. آنها معمولا مقالات طولانی می‌نویسند که به تنوع مسائل و استثناها توجه می‌کنند. اما اکثر خبرنگاران به دستهٔ راننده تاکسی [شوفر] می‌انجامند. آنها مقالاتی را در ذهنشان تصور می‌کنند یا بهتر است بگوییم با جستجو در گوگل، آنها مطالب را از آنجا برمی‌دارند. متون آنها یک‌طرفه، کوتاه و – اغلب به عنوان جبران دانش ناقص خودشان – تند و خودرضایی در تن متن احساس می‌شود.

همان سطح سطحی بودن در کسب و کارها نیز وجود دارد. هر چه شرکت بزرگتر باشد، انتظار می‌رود که مدیر عامل «کیفیت ستاره» را داشته باشد. [و این در حالی است که] اخلاص، جدیت و قابلیت اعتماد کم ارزش تلقی می‌شوند، حداقل در اوج. بیشتر سهامداران و خبرنگاران تجاری به نظر می‌رسد که شوومن‌شیپ نتایج بهتری خواهد داشت، که البته صحت ندارد.

برای شناسایی دانش راننده تاکسی [شوفری]، در حالت هوشیار باشید. مردم منطقهٔ کاری، مجری سرشت، خبرنگار تازه‌کار، پرچم‌دار کلمات، فروشندهٔ زبان و مولّدهای تکراری را با کسانی که واقعا دانش دارند، اشتباه نگیرید. چگونه می‌توانید این تفاوت را تشخیص دهید؟ نشانگر واضحی وجود دارد: کارشناسان واقعی محدودیت‌های آنچه بلد هستند و چیزی که نمی‌دانند را می‌شناسند. اگر خارج از حوزهٔ کاریشان باشند، ساکت می‌مانند یا به راحتی می‌گویند: «نمی‌دانم». اینها این را بی‌پوشش و حتی با برخی از غرور بیان می‌کنند. اما از شوفرها، هر خطی را به جز این نشنیده‌ایم.


With journalists, it is more difficult. Some have acquired true knowledge. Often they are veteran reporters who have specialized for years in a clearly defined area. They make a serious effort to understand the complexity of a subject and to communicate it. They tend to write long articles that highlight a variety of cases and exceptions. The majority of journalists, however, fall into the category of chauffeur. They conjure up articles off the tops of their heads or, rather, from Google searches. Their texts are one-sided, short, and— often as compensation for their patchy knowledge— snarky and self-satisfied in tone.

The same superficiality is present in business. The larger a company, the more the CEO is expected to possess “star quality.” Dedication, solemnity, and reliability are undervalued, at least at the top. Too often shareholders and business journalists seem to believe that showmanship will deliver better results, which is obviously not the case.

Be on the lookout for chauffeur knowledge. Do not confuse the company spokesperson, the ringmaster, the newscaster, the schmoozer, the verbiage vendor, or the cliché generator with those who possess true knowledge. How do you recognize the difference? There is a clear indicator: True experts recognize the limits of what they know and what they do not know. If they find themselves outside their circle of competence, they keep quiet or simply say, “I don’t know.” This they utter unapologetically, even with a certain pride. From chauffeurs, we hear every line except this.

مرتبط: برداشت های مشتبه از دانش و موفقیت: دروغ شکست ناپذیر

پیچیدگی دانش و حقیقت محض

در زمینه‌ی فلسفه علم، مفهوم پیچیدگی دانش و حقیقت محض یکی از مباحث جالب است که به بررسی سطح پیچیدگی دانش و واقعیت های موجود در جهان می‌پردازد. این مفهوم رابطه میان سطح دشواری و تعقید مفاهیم و دانش با واقعیت های موجود را مورد بررسی قرار می‌دهد.

مفهوم پیچیدگی دانش

پیچیدگی دانش به صورت خلاصه به سطح تعقید و پیچیدگی اطلاعات و دانش موجود در یک حوزه یا زمینه خاص اشاره دارد. سطح پیچیدگی دانش ممکن است به تعداد و تنوع مفاهیم، ارتباطات و رابطه های بین مفاهیم، نیازمندی های موجود و تنوع رویکردها و نظریات در آن حوزه بستگی داشته باشد.

برای مثال، در حوزه علوم پایه مانند ریاضیات، فیزیک و شیمی که در پایه‌ی بسیاری از رشته‌های علومی قرار دارند، دانش به صورت سلسله مراتبی عمیقی ارائه می‌شود و مفاهیم پیچیده‌تری را در بر می‌گیرد. هرچه سطح پیچیدگی دانش بالاتر باشد، توجه و تلاش بیشتری برای درک و فهم آن نیاز است.

مفهوم حقیقت محض

حقیقت محض به معنای واقعیت های بدون ارتباط با تعریف ما از آنها است. یعنی حقیقتی که به طور مستقل از دیدگاه‌ها، باورها، عقیده‌ها و تفسیرهای مختلف ما وجود دارد. این مفهوم به فرض وجود یک حقیقت بی‌طرف و ناوردا معتقد است که مستقل از نظرات و تفسیرهای فردی وجود دارد.

مفهوم پیچیدگی دانش و حقیقت محض در ارتباط با هم قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر، می‌توان گفت هرچه دانش پیچیده‌تر باشد، درک و فهم حقیقت محض برای افراد سخت‌تر خواهد بود. زیرا با پیچیدگی و تعقید بیشتر دانش، افراد با چالش‌ها و مشکلات متعددی روبه‌رو می‌شوند که باعث می‌شود تلاش بیشتری برای شناخت و فهم حقیقت محض نیاز باشد.

بخوانید: تضاد واقعیت و توهم دانش: ناکامی به عنوان برآورده نشدن تجربه


مقالات مرتبط بیشتر:

اگر این مقاله را دوست دارید، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

آخرین کتاب‌های ایوسی

51 پاسخ

    1. سلام

      من دو برداشت از سوال شما کردم، پس به دو صورت چند نمونه عنوان می کنم:

      چند نمونه از دانش شوفری در دنیای واقعی
      • شخصی ادعا می‌کنه که در یه رشته تحصیلی خاص متخصصه، اما وقتی ازش سؤالات خاصی در مورد اون رشته پرسیده می‌شه، نمی‌تونه پاسخ‌های دقیق یا درستی ارائه بده.
      • شخصی وانمود می کنه که کتابی خونده یا فیلمی رو دیده تا با گروهی از دوستانی که در حال بحث در مورد اون هستند جا بیافته، اما در واقع هیچ اطلاعی از محتوا نداره.
      • یه دانشجو یه مقاله یا مقاله تحقیقاتی رو سرقت ادبی می کنه و اون رو به عنوان کار اصلی خودش ارائه می ده و وانمود می کنه که از موضوع دانش و درک داره در حالی که در واقع ایده های شخص دیگه‌ای رو کپی کرده.
      • یه سیاستمدار ادعاهای جسورانه ای درباره یه موضوع پیچیده داره و از اصطلاحات فنی و آمار استفاده می کنه تا آگاه از موضوع به نظر برسه، اما وقتی بیشتر مورد سؤال قرار بگیره، مشخص می شه که واقعاً موضوع رو درک نمی کنه.
      • یه متقاضی کار در رزومه خودش در مورد مهارت ها و تجربه خودش اغراق می کنه و وانمود می کنه که در زمینه های خاصی دانش و تخصص داره تا بتونه شغلی رو پیدا کنه که براش واجد شرایط کامل نیست.

       

      چند نمونه از دانش شوفری مشهور جهانی
      • مورد بدنام مطالعه تقلبی اندرو ویکفیلد (Andrew Wakefield) که واکسن MMR رو به اوتیسم مرتبط کرد: ویکفیلد ادعا کرد که شواهد علمی در حمایت از این ارتباط داره که منجر به کاهش نرخ واکسیناسیون و ظهور مجدد بیماری های قابل پیشگیری شد.
      • موضوع سوکال: فیزیکدان آلن سوکال (Alan Sokal) مقاله ای عمداً مزخرف رو به یه مجله مطالعات فرهنگی پست مدرن ارسال کرد که پذیرفته و منتشر شد. این امر عدم وجود استانداردهای دقیق علمی در بعضی از رشته ها رو آشکار کرد.
      • حقه مرد پیلتداون (Piltdown): در سال ۱۹۱۲، یه فسیل ساخته شده به عنوان حلقه گمشده در تکامل انسان معرفی شد. بیش از ۴۰ سال طول کشید تا این حقه فاش بشه و خطرات سوگیری تأیید و خیال بافی در تحقیقات علمی رو برجسته کنه.
      • مورد ترانوس (Theranos) و الیزابت هلمز (Elizabeth Holmes): هولمز ادعا کرد که فناوری آزمایش خون انقلابی رو توسعه داده، ولی بعداً مشخص شد که این یه کلاهبرداری بزرگه. این نشون دهنده خطرات ایمان کور به رهبران کاریزماتیک و اهمیت تأیید مستقل در علم و فناوریه.
      • حوزه فرنولوژی: در قرن نوزدهم، فرنولوژیست ها ادعا کردند که ویژگی های شخصیتی رو می‌شه با اندازه گیری برجستگی های روی جمجمه افراد مشخص کرد. علیرغم فقدان هر گونه پایه علمی، فرنولوژی (Phrenology) محبوبیت پیدا کرد و بر سیاست ها و نگرش های اجتماعی تأثیر گذاشت.
    1. سلام

      تظاهر در روانشناسی به عمل ادعا یا وانمود به احساسات، رفتارها یا باورهایی اطلاق می شه که در واقع احساس یا تجربه نمی‌شن. و ممکنه شامل قرار دادن یه شخصیت دروغین یا ارائه خود به روشی غیر معتبر باشه. که این می تونه یه مکانیسم دفاعی یا استراتژی مقابله ای در موقعیت های اجتماعی خاص باشه، و البته همین طور هم می تونه نشونه ای از مسائل اساسی مثل اعتماد به نفس پایین، ناامنی یا ترس از طرد شدن و امثال اینها باشه. تظاهر اگه به درستی مورد توجه قرار نگیره و درک نشه می تونه بر روابط، عزت نفس و رفاه ذهنی تأثیر بذاره.

  1. سلام

    عیدتون مبارک

    با این آدمایی که ادعای همه چیز فهمی می کنن چطورباید رفتارکنیم؟

    1. سلام

      عید شما هم مبارک

      بهترین روش برای رفتار با افرادی که ادعای همه چیز دانی می کنن احترام و تواضعه. به جای مخالفت باهاشون یا ابراز فوریت به اشتباهات اونها، می تونید به آرومی و با توجه به دانش خود نقطه نظر خودتون رو بیان کنید. همچنین می تونید از تجربیات خود و دیدگاههای خودتون برای به اشتراک گذاری اطلاعات با اونها استفاده کنید.

      اهم نکته اینه که در تعامل با این افراد هدف شما اصلاح رفتار اونها نباشه، بلکه انتقال اطلاعات و دانش به یه شیوه محترمانه و بدون اتهام باشه.

  2. آیا امکان داره پدیده شوفر روی تلاش هامون هم تاثیر منفی بذاره ؟
    اگه این طوریه ، چطور باید حلش کنیم ؟
    ممنون از مقالات عالیتون

    1. سلام

      همون طور در مقاله هم عنوان شد، در پدیده شوفر فرد به نوعی دانشی رو در مورد یه موضوع ادعا می کنه، اما در واقعیت دقیقاً به اون مسلط نیست. پس بله، این پدیده ممکنه بر تلاش های شما تأثیر منفی داشته باشه (و گاه خیلی زیاد) چون باعث می‌شه که شما دچار ناامنی و عدم اطمینان بشید که ممکنه این ساختار سست به شما کشیده بشه یا کسب دانش واقعی رو به تأخیر بیاندازین.

       

      اما برای حل این مشکل، می تونید اقدامات زیر رو انجام بدید:

      1. اطمینان حاصل کنید که منابعی که از اونها استفاده می کنید، معتبر و قابل اعتماد هستند. بررسی منابع، اعمال علائم منبع نگرانی و صحت مطالب رو قبل از اعتماد واگذاری به اونها ارزیابی کنید.
      2. افزایش سطح دانش واقعی خودتون رو در مورد موضوعاتی که بهشون علاقه یا نیاز دارید، انجام بدید. منابع معتبر رو مطالعه کنید، در دوره ها و کلاس های معتبر شرکت کنید، با کارشناسان واقعی در زمینه مورد نظر خود به صورت مستقیم ارتباط برقرار کنید.
      3. همکاری با افرادی که به اون موضوعات علاقه مند هستند و دانش معتبر دارند، رو در نظر بگیرید. با اشتراک گذاری ایده ها و دانش های خودتون با افراد قابل اعتماد و مجرب می تونید به ارزیابی دقیق تری از دانش خود برسید.
      4. در عمل قرار دادن دانش خودتون و تجربیات عملی می تونه به شما کمک کنه تا باورهای خودتون رو درباره دانش خود اعتماد پیدا کنید. با انجام تمرین ها و تست های عملی، می تونید دانش خودتون رو با آزمودن در شرایط واقعی تقویت کنید.
      5. از مشاوره و راهنمایی افراد مجرب و معتبر استفاده کنید. به دنبال افرادی با تجربه و دانش در زمینه خود باشین و از انتقال دانش اونها بهره مند بشید.

      با توجه به اینکه پدیده شوفر ممکنه بر تلاش های شما تأثیر داشته باشه، اهمیت داره تا در مسیر مطالعه و کسب دانش خودتون متمرکز بمونید و از خودتون انتظارات منطقی داشته باشین.

  3. وقتی تظاهر به دانستن چیزی می کنیم که درواقع اطلاعی ازش نداریم یا اطلاعاتمون کمه، چه مشکلاتی پیش می آد؟

    1. سلام
      پاسخ به این سوال می‌تونه از نقطه نظر‌های مختلفی باشه؛
      از نظر فردی، تظاهر به دونستن یه موضوعی که واقعاً درباره اون اطلاعات نداریم یا دانش کمی داریم، می تونه مشکلات زیر رو به دنبال داشته باشه:

      1. از دست دادن فرصت یادگیری: وقتی ادعا می کنیم که چیزی رو می دونیم در حالی که در واقع اینطور نیست، فرصت یادگیری و افزایش دانش رو از دست می دیم. اگه به جای تظاهر به دونستن، صادقانه بگیم که اطلاعات نداریم، می تونیم از دیگران یاد بگیریم و بهبود دانش خودمون رو پیدا کنیم.
      2. ممکنه درست در مواقعی که نیازه، ناتوانی رو نشون بدیم: اگه به دیگران نشون بدیم که درباره یه موضوع اطلاعات کافی داریم، ممکنه در صورت نیاز، ناتوانی خود رو برای حل یا پاسخ دادن به موضوع نشون بدیم. این می تونه مانع کمک به ما بشه و در نهایت تعاملات نامطلوب با دیگران رو رقم بزنه.
      3. از دست دادن اعتماد اجتماعی: اگه مدام در صورتی که درباره یه موضوع اطلاعات نداریم تظاهر به دونستن کنیم، ممکنه دیگران به ما اعتماد خودشون رو از دست بدن. اعتماد اجتماعی بسیار مهمه و از دست دادن اون می تونه به رابطه ما با دیگران و اثرات موثر ناشی از این روابط ضربه بزنه.
      4. خراب کردن روابط: وقتی به دیگران دروغ بگیم و تظاهر به دونستن کنیم، می تونه منجر به از بین رفتن روابط صادقانه با دیگران بشه. دروغ گفتن و تظاهر به دونستن می تونه خیلی آسیب رسان باشه و باعث ایجاد مشکلات در روابط بشه.

       
      از نقطه نظر اجتماعی؛ وقتی تظاهر به دونستن چیزی که در واقع اطلاعی از اون نداریم یا اطلاعاتمون کمه، مشکلات اجتماعی زیر ممکنه پیش بیاد:

      1. اتلاف زمان و انرژی: تظاهر به دونستن به معنی تلویحاً خدشه دار کردن صداقت و روشن‌بینیه و در نتیجه انرژی بسیاری رو تلف می‌کنه. اگه در موضوعی اطلاعی نداریم، بهتره این رو بگیم تا زمان و انرژی خود و دیگران رو هدر ندیم.
      2. از دست دادن اعتماد: وقتی تظاهر به دونستن می‌کنیم، در واقع سعی داریم به دیگران پیام بدیم که در هر موقعیتی تسلط کاملی داریم. اما اگه درواقع اطلاعی نداریم و عدم صداقت رو نشون می‌دیم، اعتماد دیگران به ما کاهش پیدا می‌کنه و ممکنه رابطه‌ها رو به خطر بیندازیم (و نه صرفا رابطه با خودمون …).
      3. از دست دادن احترام: وقتی تظاهر به دونستن می‌کنیم و دیگران متوجه بشن که درواقع بر خلاف اونچه مدعی هستیم، دروغ می‌گیم، احترام اونها به ما کاهش پیدا می کنه. احترام و اعتبار در روابط اجتماعی بسیار ارزشمنده و برای حفظ اون نیازه با صداقت عمل کنیم.

       
      از جنبه فرهنگی: وقتی تظاهر به دونستن در یه فرهنگ رخ می‌ده، ممکنه مشکلات زیر به وجود بیاد:

      1. نقض قوانین اجتماعی: در برخی فرهنگ‌ها، در واقعیت پذیرفته نمی‌شه که فرد در مورد چیزی که نمی‌دونه، ادعاهایی کنه. این می‌تونه به عنوان نقض قوانین اجتماعی در نظر گرفته بشه و باعث از بین رفتن اعتماد عمومی به شخص می‌شه.
      2. افت خودارزشی: زمانی که فرد تظاهر به دونستن می‌کنه، ممکنه احساس کنه که از نظر اجتماعی یا فرهنگی جایگاه خوبی نداره. این می‌تونه منجر به کاهش خودارزشی و احساس بی‌اعتمادی به خود بشه؛ حتی اگه ظاهر چیز دیگه‌ای رو بگه.
      3. اطلاعات نادرست: تظاهر به دونستن می‌تونه منجر به انتشار اطلاعات نادرست یا ناچیز بشه. این می‌تونه باعث توهم دارا بودن دانش از سوی دیگران بشه و به نتیجه ای که بر اساس اطلاعات نادرست حاصل شده، اعتماد عمومی رو به خطر بیندازه.
      4. از دست دادن فرصت یادگیری: وقتی فرد تظاهر به دونستن می‌کنه، امکان یادگیری و افزایش دانش رو از دست می‌ده. به جای اونکه پرسش‌ها رو بپرسه و دستگاه اطلاعات خود رو به روز کنه، فرد به عنوان دارنده اطلاعات کافی عمل می‌کنه و این ممکنه منجر به توقف یا کاهش توانایی یادگیری بشه.
      5. تخریب ارتباطات: هنگامی که فرد تظاهر به دونستن می‌کنه، ممکنه با دیگران در ارتباط عمیق برقرار نشه. دیگران ممکنه عدم صداقت و تعامل منفی رو تجربه کنند و به دلیل عدم درک و اتکا به فرد، ارتباطات کاهش یابه.
      6. فرهنگ‌سازی ناروا: مهمتر اینکه وقتی تظاهر به دانش به همراه تظاهر به رسیدن به نتایج در جامعه به نمایش گذاشته باشه، احتمال فرهنگ دانش‌های وانمودی ترویج پیدا کنه (همون طور که در در جامعه کنونی ما این فرهنگ اشتباه بسیار جایگاه ویژه ای پیدا کرده) و این آسیبی بزرگ به فرهنگ جوامع می‌تونه باشه.

      در کل تظاهر به دونستن در فرهنگ‌های مختلف می‌تونه باعث مشکلات اجتماعی، روانی و ارتباطی بشه و به عدم توسعه دانش و فهم صحیح پیرامون منجر بشه.
       
      از نقطه نظر اخلاقی، تظاهر به دونستن چیزی که درواقع اطلاعی از اون نداریم، باعث ایجاد مشکلات زیر می شه:

      1. دست دار کردن دیگران: با تظاهر به دونستن، در واقع دیگران رو به فکر این می اندازیم که ما یه متخصص یا خبره در اون زمینه هستیم. این می تونه باعث بشه که دیگران به ما اعتماد کنند و بر اساس اطلاعاتی که به اونها ارائه می دیم، تصمیماتی بگیرند یا اقداماتی انجام دهند که به اونها صدمه رسونده یا نتیجه های نامطلوبی برای اونها داشته باشه.
      2. افزایش نادانی: اگه به جای اعتراف به عدم دانش، تظاهر به دونستن کنیم، امکان به دست آوردن اطلاعات یا یادگیری واقعی در مورد موضوع مورد بحث، کاهش می یابه. این ممکنه منجر به عدم توسعه یا یادگیری ما در زمینه ای خاص بشه و ما در مواجهه با فرصت های جدید یا مشکلات پیچیده، ناتوان یا بی تجربه باشیم.
      3. افزایش احتمال اشتباه و خطا: با تظاهر به دونستن، مخاطبان ممکنه از ما بخوان که توضیحات بیشتری در مورد موضوع ارائه بدیم. در این حالت، به علت نداشتن اطلاعات کافی، ما ممکنه اظهارنظرهای نادرست یا اشتباه کنیم که منجر به نتایج بی ارزش یا خطرناک بشه.
      4. اشاعه فرهنگ کذب: و همون طور بالاتر بیان شد، تکرار این شیوه غلط می‌تونه منجر به فرهنگِ ناپسند دانش وانمودی در جامعه بشه که ناگفته مشخصه این فرهنگ از سر تا پا دارای مشکلات اخلاقیه.

       
      و از نقطه نظر سایر موارد هم به همین صورت ….
       
      با توجه به این مشکلات، بهتره همواره به صراحت عدم دانش خود رو اعتراف کنیم و از دیگران برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر پرسش کنیم. همین‌طور، می تونیم از این فرصت استفاده کنیم تا یادگیری خودمون رو تقویت کنیم و از اطلاعات جدید برای بهبود دانش و توانایی‌هامون بهره ببریم.

  4. دانش تظاهر به اطلاعات یا تخصص هایی اطلاق می شود که ممکن است فردی ادعا کند که در اختیار دارد، حتی اگر در واقع درک یا تجربه واقعی در آن زمینه خاص نداشته باشد. این شامل تظاهر به دانستن چیزی است تا دانا یا معتبر به نظر برسد، به جای درک واقعی یا آشنایی با موضوع. دانش وانمودی اغلب می تواند به راحتی با پرسیدن سؤالات دقیق تر یا دقیق تر در مورد موضوع آشکار شود.

    1. ماکس پلانک (Max Karl Ernst Ludwig Planck) یه فیزیکدان برجسته آلمانی بود که در سال ۱۸۵۸ به دنیا اومد و در سال ۱۹۴۷ درگذشت. پلانک به عنوان یکی از بنیانگذاران فیزیک کوانتومی شناخته می‌شه. پلانک برای کشف قوانین فیزیک کوانتومی و مفهوم کوانتوم انرژی معروفه. او در سال ۱۹۱۸ جایزه نوبل فیزیک رو به خاطر کشف قانون پلانک در مکانیک کوانتومی دریافت کرد. ماکس پلانک به عنوان یکی از علمای برجسته و تأثیرگذار قرن بیستم شناخته می‌شه.
       
       
      و طبق اطلاعاتی که دارم؛ قانون پلانک یا قانون تابش مادون قرمز پلانک، یکی از اساسی‌ترین قوانین در فیزیک کوانتومیه. این قانون توسط ماکس پلانک در سال ۱۹۰۰ ارائه شد و برای توصیف رفتار اشعه‌های الکترومغناطیسی در دماهای مختلف استفاده می‌شه.
       
      به طور خلاصه، قانون پلانک می‌گه که انرژی (E) یه فوتون وابسته به فرکانس (ν) اونه و برابر با حاصلضرب ثابت پلانک (h) و فرکانسه:
       
      E = h * ν
       
      در اینجا، ثابت پلانک برابر با ۶.۶۲۶۰۷۰۱۵ × ۱۰^(-۳۴) جول بر ثانیه است.
       
      این قانون به ما نشون می‌ده که انرژی فوتون‌ها به صورت گسسته و گمانه‌زننده عمل می‌کنه و نمی‌تونه هر مقداری باشه. این مفهوم اساسی در فیزیک کوانتومی، پایه‌گذاری برای توصیف رفتار ذرات میکروسکوپیکه.
      «البته در خصوص این بخش از توضیحاتم باید متخصصین و فضلای محترم فیزیک نظر بدن و درستی اطلاعاتم رو تایید یا رد کنند»
       
       
      و داستان “اثر شوفر” که به ماکس پلانک هم نسبت داده می‌شه، در واقع یه افسانه است و اصلاً واقعی نیست. این داستان گاهی به عنوان یه توصیف مجازی برای توضیح مفهوم بهره‌برداری سطحی از علم و دانش استفاده می‌شه.

      بنابراین، این داستان به عنوان یه تصویر سازی برای نشون دادن اهمیت توجه عمیق شدن در دانش استفاده می‌شه، اما خود داستان به صورت واقعی نیست. البته توجه کنید که شخص ماکس پلانک، فردی حقیقی و واقعی بوده و مسائل مربوط به دانش و افتخاراتش هم واقعیت داره.

  5. راستی سلام
    و اینکه خیلی مقالات ایوسی کامل هستن
    مثلا همین مقاله تون از همه سایتا کامل تر و بهتر درخصوص اثر شوفر نوشته
    ممنون از این بابت

  6. اگه اثر شوفر توی گوگل سرچ کنیم خیلی از سایتا نوشتن خطرناکترین دشمن برای کشورمونه . شما هم اول مقاله تون همینو نوشتین .
    این دقیقا به چه معناست . لطفا بیشتر توضیح بدین

    1. سلام

      همون طور که در مقاله توضیح داده شد، پدیده اثر شوفر (Chauffeur Effect) به مفهوم نوعی خودتعیینی یا خودسنجش نامناسب در مورد دانش و توانایی‌های فرد اشاره داره. این پدیده زمانی رخ می‌ده که فردی به طور نادرست اعتقاد داره که دانش و توانایی‌های خودش رو به طور صحیح ارزیابی می‌کنه اما در واقعیت قادر به انجام وظایف و مسئولیت‌های مربوط به اونها نیست.

      و براساس همین توضیح باید گفت اثرات مخرب پدیده اثر شوفر بر کشورها و جوامع می‌تونه شامل موارد زیر باشه:

      ۱. کاهش کیفیت و عملکرد: وقوع این پدیده می‌تونه به کاهش کیفیت و عملکرد در انجام وظایف و مسئولیت‌های مختلف منجر بشه. افراد مبتلا به این پدیده ممکنه به طور نادرست اعتقاد داشته باشند که قادر به انجام کارهایی هستند که در واقع توانایی لازم رو برای اون ندارند.

      ۲. عدم پیشرفت و توسعه: افراد مبتلا به پدیده اثر شوفر معمولاً به توسعه و پیشرفت شخصی خودشون علاقه ندارن و به جای اون، در وانمود دانش و توانایی‌هایی که در واقع ندارند، غرق می‌شن. این می‌تونه به توقف رشد شخصی و عدم بهره‌برداری از ظرفیت‌های واقعی شخص منجر بشه.

      ۳. افزایش خطرات و خسارات: وقوع پدیده اثر شوفر در مواردی که افراد مسئولیت‌های حساس و حیاتی رو بر عهده دارند، می‌تونه خطرات و خسارات جدی رو برای کشور و جامعه به همراه داشته باشه. این اثرات می‌تونه در حوزه‌های مختلفی مثل اقتصاد، سیاست، اجتماعی و محیط زیست احساس بشه.

      ۴. نقص در تصمیم‌گیری: افراد مبتلا به پدیده اثر شوفر ممکنه در تصمیم‌گیری‌های مهم و حیاتی نقصانی داشته باشند. چون آگاهی نادرستی درباره دانش و توانایی‌های خودشون دارن و اغلب تمایلی به دریافت بازخورد و نقد سازنده ندارند.

      ۵. افزایش هزینه‌ها و زمان: عدم توانایی در انجام وظایف به طور صحیح و کارآمد، می‌تونه منجر به افزایش هزینه‌ها و زمان مورد نیاز برای انجام کارها بشه. این امر می‌تونه بر توانمندی و رقابت‌پذیری کشور تأثیر منفی داشته باشه.

      ۶. کاهش اعتماد عمومی: وقوع پدیده اثر شوفر می‌تونه باعث کاهش اعتماد عمومی به نظام و مسئولان بشه. چون افرادی که به طور نادرست معتقدن که دانش و توانایی‌های لازم رو دارند، ممکنه در اجرای وظایف و مسئولیت‌های خودشون ناکارآمد باشند و به بروز مشکلات و نارضایتی‌ها منجر بشن.

      ۷. از دست دادن فرصت‌ها: افراد مبتلا به پدیده اثر شوفر ممکنه به دلیل وانمود دانش و توانایی‌هایی که در واقع ندارند، فرصت‌های مهم رو از دست بدن. این می‌تونه به عدم بهره‌برداری از پتانسیل‌ها و امکانات موجود در کشور منجر بشه.

      به طور کلی، پدیده اثر شوفر می‌تونه به شکست و عدم پیشرفت فردی و سازمانی، تضعیف سیستم‌های عمومی و کاهش کیفیت زندگی و توسعه کشورها منجر بشه. بنابراین، ارزیابی صحیح و موثر دانش و توانایی‌ها به منظور جلوگیری از وقوع این پدیده بسیار مهمه.

  7. سلام
    ممنون که آگاهی میدین
    خب از کجا بفهمیم طرفمون آدم با دانشیه یا اینکه بی سواده و یه شوفر پر سر و زبونه فقط؟

    1. سلام

      برای بررسی دانش و توانایی شخص در روابط کاری یا علمی (جدای از راهکار ساده و نسبتا کارآمدی که به نقل از “رولف دوبلی” در متن مقاله عنوان کرده بودیم)، می‌تونید از روش‌های زیر استفاده کنید:

      ۱. بررسی سوابق تحصیلی و تخصص‌های شخص: از شخص بپرسید که در چه رشته‌هایی تحصیل کرده و در چه زمینه‌هایی تخصص داره. همچنین می‌تونید از شخص درخواست کنید که مدارک تحصیلی و گواهینامه‌های مرتبط رو نشان بده.

      ۲. مشاهده عملکرد شخص در عمل: اگه شخص در یه پروژه یا فعالیت علمی شرکت کرده، می‌تونید نتایج کار و عملکردش رو بررسی کنید. این می‌تونه به شما کمک کنه تا بهتر بفهمید که شخص واقعاً دانش و توانایی لازم رو دارد یا نه.

      ۳. بررسی مقالات و مطالب علمی: اگه شخص مقالات علمی منتشر کرده، می‌تونید (بخشی یا همه) اونها رو مطالعه کنید و به دقت بررسی کنید که آیا مطالب ارائه شده دارای ارزش علمی و دانشی است یا نه.

      ۴. مشاهده عملیاتی: اگه شخص در حوزه‌ای خاص فعالیت می‌کنه، می‌تونید به عملکردش در اون حوزه توجه کنید. این می‌تونه به شما کمک کنه تا بفهمید که آیا شخص واقعاً دانش و تجربه لازم رو داره یا نه.

      ۵. مشورت با دیگران: از افراد دیگری که با شخص در تعامل هستند سوال کنید. اونها ممکنه نظرات و تجربیات خودشون رو در مورد دانش و توانایی شخص با شما به اشتراک بذارن.

      و …

      با استفاده از این روش‌ها، می‌تونید بهتر بفهمید که شخص در روابط کاری یا علمی آیا دانش و توانایی لازم رو داره یا نه.

  8. سلام
    چگونه می‌توان به وهم دانش پایان داد؟
    آیا واقعاً می‌توانیم همه‌چیز را بدانیم؟
    چرا وهم دانش می‌تواند خطرناک باشد؟
    چه مواردی ممکن است باعث وهم دانش شوند؟

    1. سلام،
      ممنون از سوالات جالب شما. در پاسخ به سؤالاتی که مطرح شد، باید گفت که وهم دانش یک پدیده رایج در زندگیه که ممکن است باعث خطراتی برای فرد و جامعه شود.

      ۱. چگونه می‌توان به وهم دانش پایان داد؟
      برای پایان دادن به وهم دانش باید به دنبال راه‌حل‌هایی باشیم که ما رو از دروغ گفتن‌ها و نادرستی‌هایی که ممکنه تصور کرده باشیم، دور کنند. برای این منظور، می‌شه از روش‌هایی مانند انجام تحقیقات دقیق و سیستماتیک، بررسی منابع معتبر و قابل اعتماد، تامل در نتایج علمی‌ای که به دست آورده‌ایم، و بررسی تجربیات مثبت و منفی خودمون و دیگران استفاده کرد.

      ۲. آیا واقعاً می‌توانیم همه‌چیز رو بدانیم؟
      نه، ما نمی‌تونیم همه چیز رو بدونیم. دنیای پیچیده‌ایه که هرگز نمی‌شه آن رو به صورت کامل درک کرد. در عین حال، با تلاش و پیگیری برای یادگیری، می‌شه به شناخت بهتری از دنیای پیرامون خود دست یافت.

      ۳. چرا وهم دانش می‌تواند خطرناک باشد؟
      وهم دانش می‌تونه خطرناک باشه زیرا ممکنه باعث تصمیمات نادرست و غلط بشه. به عنوان مثال، فرض کنید که یک فرد با وهمی درباره یک مسئله آشنا شده و بر اساس آن تصمیماتی می‌گیره. اگر وهمی که در ذهن دارد غلط باشه، تصمیماتی که بر اساس آن می‌گیره ممکنه خطرناک باشند و باعث بروز مشکلاتی شوند.

      ۴. چه مواردی ممکن است باعث وهم دانش شوند؟
      موارد مختلفی ممکنه باعث وهم دانش شوند، از جمله:
      – اعتماد به اطلاعات نادرست یا تصورات غلط
      – عدم تجربه کافی در مورد یک مسئله خاص
      – برداشت‌های غلط از اطلاعات موجود
      – افراط در تصورات و باورهای شخصی
      – نداشتن منابع قابل اعتماد برای به دست آوردن اطلاعات صحیح و معتبر

    2. در ضمن، موارد دیگری نیز ممکنه باعث وهم دانش شوند، از جمله:

      – تأثیر چندین عامل در یک مسئله
      – پیچیدگی بالای یه مسئله
      – تغییرات در شرایط و فضاهای مختلف
      – ابهام در مفاهیم و تعاریف
      – عدم قابلیت تکرار تجربیات
      به طور کلی، برای جلوگیری از وهم دانش باید از منابع قابل اعتماد و معتبر برای به دست آوردن اطلاعات استفاده کرد. همچنین، باید برای به دست آوردن یک تفکر صحیح، تحقیق دقیق و سیستماتیک انجام داد و به دنبال تجربیات مثبت و منفی خودمون و دیگران بود.

    3. و متاسفانه ممکنه وهم دانش در مواردی مانند اینفوئیانسرهای بدون مجوز، رسانه‌های نامعتبر، تبلیغات تقلبی، پست‌ها و اخبار جعلی و دور از واقعیت، و حتی شایعات در فضای مجازی، به دلیل گستردگی و سرعت انتشار، باعث انتشار اطلاعات نادرست و خطرناک شود. لذا باید هوشیار و دقیق عمل کرد و در برابر وهم دانش، با عمل به مصادیق قابل تحقق و منابع معتبر، مقابله کرد.

  9. سلام

    کار سایتتون خیلی عالیه

    احیانا از روشای کلاه سیاه برا این کار استفاده می کنین که سریع رشد کردین؟

    1. سلام

      ظاهرا شما مطالب ما رو دنبال می کنید، و ممنون از شما بابت این موضوع

      اما در خصوص سوالتون، پاسخ منفیه

      همون طور که توی همین مقاله عنوان کردم، ما روند مستمر و عمیق رو به روندهای سطحی و زودبازده ترجیح می دیم. (و البته نه لزوما ترجیح؛ بلکه این یک قانون برای ما در ایوسی هست)

      از همین بابت، تموم تلاش ما همیشه این بوده که روندی دانش بنیان و کاملا ارگانیک رو در پیش بگیریم

  10. واقعا این خودنمایی های خالی از علمی که امروز همه گیر شده حال آدمو بهم می زنه

    این مطلب خیلی مطلب خوبی بود و واقعا این موضوع رو خیلی خوب بازش کردین

    ممنون

  11. سلام

    خب برای اینکه بفهمیم شوفریا کیا هستن و کیا نیستن، چمار باید بکنیم

    و اینکه خودمون چطوری شوفری نشیم؟

    1. سلام
      یه راهکار ساده اما کارآمد رو رولف دوبلی گفته که اتفاقا انتهای همین مقاله آورده شده (حتما بخونیدش)
      اما در تکمیل راهکار رولف دوبلی باید بگم که عمدتا افرادی که دانش حقیقی (پلانکی) دارن، از افتادگی قابل توجهی هم برخوردار هستن
      همون طور که می گن:

      درخت هر چه پربارتر باشه، افتاده تر هم است


      لذا عموما می شه از توی رفتار و گفتار افراد هم فهمید که دارای دانشی عمیق و بارزی هستن یا اینکه صرفا علمی سطحی و عاری از عمق رو جمع آوری کردن

    2. و برای اینکه خودمون درگیر این مریضی مسری و واگیرا (مخصوصا توی زمونه کنونی) نشیم؛ لازمه که به کسب دانش خو بگیریم و حتما در هر حوزه ای که فعالیت داریم، تحقیق و مطالعه و تعمق زیاد داشته باشیم.
      در ثانی سعی کنیم مثل بسیاری از مدعیان در جوامع، اهل ادعا و ارائه های سطحی (ولوو به بهانه برندسازی و امثال این) نباشیم

  12. آقا بسیااااااار ممنون
    من صد تا مقاله برای اثر شوفر خوندم ولی همه شون تکراری و از هم کپی بودن
    اما شما ماشاالله خیلی کامل و مفصل نوشته بودین و هیچ کدوم نوشته ها تکرای نبود
    البته به جز داستانش که می بایست تکراری باشه دیگه
    مرررررررررسی

    1. سلام
      خوشحالیم که مطالب ایوسی مورد قبول شما و سایر همراهان قرار گرفته
      و بله، تلاش حداکثری ما در ایوسی اینه که نوشتارمون بر مبنای تحقیق و تفحص و پژوهش های گسترده باشه و طبق بیان همین مقاله، روند شوفری رو در تدوین مطالب در پیش نگیریم

  13. شاعر فارسی زبان در دو مصرع تمام داستان را خلاصه کرده.
    * تا بدانجا رسید دانش من
    که همی دانم که نادانم*

  14. درود بر شما
    چقدر این جملات زیبا ، بیانگر حال و احوال مردمان جامعه و خود ماست …
    امروز این پدیده را در همه جا مشاهده می کنیم و خود نیز درگیر آن هستیم .
    کاش یاد بگیریم در موضوعی که آگاهی و تخصص نداریم « نمی دانم » را بیان کنیم .

  15. البته این دولتمردا خطرناک تر از همه چیز هستن
    آخه هیچ چی هم نمی دونن و همش مدلاثر شوفری فقط ادعا می کنن

  16. به دلم نشست این متنا
    خیلی عالی بود
    من یکی که هر وقت از هر جا خوردم یا به خاطر این بود که فکر می کردم همه چیز دونم
    یا اینکه یه ادم مثلا همه چیز دون به طورم افتاده بود

    واقعا این ادما برای دنیا سم هستن
    باید یه بار همه شون رو جمع کرد و ریخت تو دریا. خخخخخخخ

    1. ممنونم که نظرتون رو به اشتراک گذاشتین

      و بله، احساسِ همه‌چیزدانی واقعا پدیده‌ی عجیبی و البته بسیار خطرناکیه

      و جدا باید تا حد امکان هم از این طور آدما دوری کرد و هم خودمون حواسمون باشه که در چنین تله‌ای نیافتیم.

       

      البته با اون قسمت آخر نوشته‌تون چندان موافق نیستم.

      آخه اولا:

      همه‌ی انسان‌ها قابل تغییر هستن

      و دوما:

      همیشه باید انسان‌ها رو با نظر به شرایط‌شون مورد قضاوت قرار بدیم

    1. آره مشکل ما ایرانیا همینه که همیشه خودمون رو نقل هر محفلی می کنیم و فک میکنیم تو همه چی پروفسوریم

      یعنی واقعا اف بهمون

      1. اه اه از دست اینایی که خودشون رو تو هر مسئله ای عالم دهر می دونن و همه جا خودشون رو قاطی می کنن
        خداییش اینا از آخوندا هم بترن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *