بنر وب سایت مجموعه ایوسی
بنر وب سایت مجموعه ایوسی
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هدایای ویژه طراحی سایت

سوپرایگوی فروید در روانشناسی

شناسه، ایگو و ابرخود - Id, ego, and super-ego‏ - اید، ایپو، سوپرایگو

اگر این مقاله را دوست دارید، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

سوپرایگوی فروید مؤلفه ای از شخصیت است که پاداش یا تنبیه ذهنی را برای اعمال فرد ارائه می دهد. این شامل آرمان های درونی شده ای است که ما از والدین و جامعه خود به دست آورده ایم و مسئول ایجاد احساس غرور و رضایت و همچنین احساس شرم و گناه است.

در روانشناسی، سوپرایگو یکی از سه جزء نظریه شخصیت فروید است. دو جزء دیگر، id، که مسئول تکانه های اولیه است، و ایگو، که مسئول تصمیم گیری آگاهانه است. سوپرایگو برای سرکوب اغراض id کار می کند و سعی می کند که خود را وادار به رفتار اخلاقی و نه واقع بینانه کند.

این مقاله از ایوسی، به بررسی سوپرایگوی فروید و نحوه تعامل آن با سایر اجزای شخصیت می پردازد.

آرمان هایی که به شکل گیری سوپرایگو کمک می کنند، نه تنها شامل اخلاق و ارزش هایی است که از والدین خود می آموزیم، بلکه همچنین شامل ایده های درست و نادرستی است که از جامعه و فرهنگی که در آن زندگی می کنیم به دست می آوریم.

بخش هایی از سوپرایگو

سوپرایگو را می توان به دو جزء تقسیم کرد: ایگو آرمان و وجدان.

ایده آل ایگو

ایده آل ایگو بخشی از سوپرایگو است که شامل قوانین و معیارهای رفتارهای خوب است. این رفتارها شامل رفتارهایی می شود که مورد تایید والدین و دیگر شخصیت های مرجع است. رعایت این قوانین منجر به احساس غرور، ارزش و موفقیت می شود. زیر پا گذاشتن این قوانین می تواند منجر به احساس گناه شود.

ایده‌آل نفس اغلب به‌عنوان تصویری در نظر گرفته می‌شود که ما از خود ایده‌آل خود داریم. افرادی که می خواهیم تبدیل شویم این تصویر از فرد ایده‌آل است که غالباً از افرادی که می‌شناسیم الگوبرداری می‌شود و به عنوان معیاری در نظر می‌گیریم که می‌خواهیم باشیم.

وجدان

وجدان متشکل از قوانینی است که رفتارها برای آنها بد تلقی می شود. وقتی درگیر کارهایی می شویم که با آرمان ایگو مطابقت دارد، نسبت به خود احساس خوبی داریم یا به دستاوردهای خود افتخار می کنیم. وقتی کارهایی را انجام می دهیم که وجدان ما آن را بد می داند، احساس گناه می کنیم.

در نظریه رشد روانی-جنسی فروید، سوپرایگو آخرین مؤلفه شخصیت است که رشد می کند. id بخش اصلی و اولیه شخصیت است. از بدو تولد وجود دارد من در طول سه سال اول زندگی کودک شروع به رشد می کند. سرانجام، سوپرایگو در حدود پنج سالگی شروع به ظهور می کند.

اهداف سوپرایگو

عمل اولیه سوپرایگو سرکوب کامل هر گونه تمایل یا خواسته id است که اشتباه یا از نظر اجتماعی غیرقابل قبول تلقی می شود. همچنین سعی می‌کند نفس را مجبور کند که اخلاقی عمل کند تا واقع بینانه. در نهایت، سوپرایگو بدون در نظر گرفتن واقعیت، برای کمال اخلاقی تلاش می کند.

سوپرایگو نیز در هر سه سطح آگاهی وجود دارد. به همین دلیل، گاهی اوقات می‌توانیم احساس گناه کنیم بدون اینکه دقیقاً بفهمیم چرا چنین احساسی داریم. وقتی سوپرایگو در ضمیر خودآگاه عمل می کند، ما از احساسات حاصله خود آگاه هستیم. با این حال، اگر سوپرایگو به طور ناخودآگاه برای تنبیه یا سرکوب id اقدام کند، ممکن است در نهایت با احساس گناه مواجه شویم و درک واقعی از چرایی این احساس نداریم.

سوپرایگو در مقابل ایگو

آنا فروید، دختر زیگموند فروید نوشت که وقتی سوپرایگو و ایگو در تضاد نباشند، جدا کردن یکی از دیگری دشوار است.

“محتوای [ابرخود] در بیشتر موارد آگاهانه هستند و بنابراین می توان مستقیماً با ادراک درونی روانی به آن دست یافت. او در کتاب خود در سال ۱۹۳۶ با عنوان “من و مکانیسم های دفاع” نوشت.”با این وجود، تصویر ما از سوپرایگو، زمانی که روابط هماهنگ بین آن و ایگو وجود داشته باشد، همیشه مبهم می شود.

«آنگاه می‌گوییم که این دو بر هم منطبق هستند، یعنی در چنین لحظاتی، سوپرایگو به‌عنوان نهادی مجزا نه برای خود سوژه و نه برای ناظر بیرونی قابل درک نیست. خطوط کلی آن تنها زمانی روشن می شود که با نفس خصمانه یا حداقل با انتقاد مواجه شود.”

«ابر ایگو، مانند id، در حالتی که در درون خود ایجاد می کند قابل درک می شود: به عنوان مثال وقتی انتقاد از آن احساس گناه را برمی انگیزد.» او نوشت. این بدان معناست که فرد ممکن است تنها زمانی حضور سوپرایگو را احساس کند که باعث احساس پاداش یا تنبیه شود.

سوپرایگو در روانشناسی

فروید معتقد بود که روان رنجورها توسط یک سوپرایگوی بیش از حد مسلط ایجاد می شوند، در حالی که روان پریشی ها توسط یک هویت بیش از حد مسلط ایجاد می شوند. علائم زمانی رخ می‌دهند که ایگو سعی می‌کند کنترل خود را از سوپرایگو یا id بازپس گیرد.

رویکرد درمانی فروید، به نام روانکاوی، به دنبال کشف احساسات یا خاطرات سرکوب شده در ضمیر ناخودآگاه بود. او معتقد بود تکنیک هایی مانند تحلیل رویا می تواند به یافتن ریشه ناخودآگاه تعارض بین سوپرایگو و ایگو یا id کمک کند. او معتقد بود که آوردن این خاطرات و احساسات به ذهن خودآگاه به فرد کمک می کند تا تعارض را حل کند.

برخی از عناصر روانکاوی امروزه هنوز توسط درمانگران استفاده می شود، با این حال، ایده های مربوط به سوپرایگو، ایگو و id عمدتاً منسوخ شده و برای تمرین درمانی مدرن مفید نیستند.

اگر این مقاله را دوست دارید، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

آخرین کتاب‌های ایوسی

2 پاسخ

    1. Ego یا منیت، احساس خود بزرگ بینی، عزت نفس و ارزش خود است. بخشی از ذهن است که میان خودآگاه و ناخودآگاه واسطه می شود و افکار، رفتارها و احساسات فرد را مدیریت می کند. علاوه بر این، ایگو همچنین می‌تواند به احساس بزرگی از اهمیت یا برتری خود اشاره داشته باشد که اغلب منجر به رفتار خودخواهانه و خود محور می‌شود. از نظر روانشناختی، ایگو بخشی از مدل ساختاری روان زیگموند فروید در کنار id و superego است و نقش مهمی در مدیریت امیال، عقلانیت و تعاملات اجتماعی فرد ایفا می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *