آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که:
چه زمانی خودخواه بودن خوب است؟
اگرچه در نگاه اول که کلمهی خودخواهی به میان میآید، به نظر پاسخ “هیچ وقت” باید باشد، اما لازم است این را بدانید که بعضی اوقات کاملا نیاز است که مقداری خودخواه باشیم. در واقع ما باید زمانی خودخواه شویم که کارهایمان به ما آسیب میرسانند.
به عنوان مثال، اگر بهقدری مشغول هستیم که وقت استراحت را نداریم و همهی زندگیمان شده است کار و کار و کار و کار و کار! حتما وقت آن رسیده که مقداری خودخواه شویم.
و یا اگر دائماً بله میگوییم، و اگر پاسخهایمان به تمامی درخواستها فقط مثبت است، و نمیتوانیم نسبت به برخی از آنها نه بگوییم. یا همیشه آمادهی کمک به دیگران هستیم، تا جایی که به این صورت خود را بیمار میکنیم، باز هم اینجاست که باید مقداری خودخواه شویم.
مرتبط: برای موفقیت خودخواه باشید
موضوع فداکاری، مسئلهای خوب و شاید هم در برخی از موارد فضیلت باشد؛ اما این بدان معنا نیست که باید همیشه و همیشه و همیشه در خدمت دیگران باشیم، آن هم تا حدی که خود را برای این خدمترسانی از بین ببریم. این را بدانید و مطمئن باشید که بعضی از خدمتهای مداوم و پیدرپی به دیگران، حتی گاه آسیبهای جبرانناپذیری به آنها وارد میکند.
مثلا، اگر در زمانهایی که انجام کاری از عهدهی اطرافیانتان بر میآید و چندان ضرورتی برای کمک در جهت انجام آن کار وجود ندارد؛ به احتمال زیاد، کمک در چنین شرایطی صرفا از میزان باور فرد درخصوص توانمندیاش در انجام این کار خواهد کاست و با تکرار چنین کمکی، خیلی زود او فکر میکند که اصلا توان انجام این کار را نداشته و ندارد.
و گاه نیز، کمک در چنین شرایطی، خیلی زود به عادت زودگویی به دیگران یا عافیتطلبی و تنبلی و یا امثال این بدل خواهد شد که در هر صورت برای فرد مضر است.
مرتبط: تعریف از توانایی های خود نشانه ی غرور نیست
تعادل و خودخواهی را با هم گره بزنید
موضوع اصلی و مهم این است که باید در هر کاری تعادل را رعایت کنیم. البته بیان این کلمه (تعادل) ساده اما انجام آن کاری دشوار است. ایجاد تعادل در هر کار، بیش از آنکه علم باشد یک هنر است.
اگر شما بتوانید در کمک به دیگران یا بله گفتن به هر موضوعی و … و یا حتی در خودخواهی و نه گفتن مسیر تعادل را در پیش بگیرید؛ قطعا هم میتوانید برای دیگران موثرتر و کارآمدتر ظاهر شوید، هم آسیبهای وارده به خودتان را به حداقل برسانید (و یا کامل حذف کنید)، هم برای خودتان وقت آزاد بیشتری را فراهم کنید و هم از زهدگیتان لذت بیشتری ببرید.
و قطعا انسان بودن یعنی همین. زمانی که شما بتوانید در امورتان حد وسط را پیدا کرده و در پیش بگیرید، احساس انسانیت، زندگی، خوشی و لذت و … همه و همه به یکباره به سراغتان خواهد آمد و خیلی خوب خواهید توانست هر قدمِ خودتان را به بهترین نتایج بدل کنید.
نه گفتن، مانع از نقص در انجام امور میشود
نکته جالب و شاید هم عجیبی که وجود دارد، این است که اگر قرار است با پذیرش درخواستی، آن را ناقص انجام دهیم، یا کمکی از دستمان برنیاید؛ بهتر است “نه” بگوییم. به بیان دیگر، واقعاً بهجای آنکه با کارمان دیگران را مأیوس کنیم, درحالیکه فکر میکردیم از عهدهاش برمیآییم، بهتر است نه بگوییم.
چه اینکه بارها شاهد این موضوع بودهام و هستم که دوستانی برای اینکه باعث ناراحتی دیگران نشوند، قدرت نه گفتن را از خود سلب میکنند. اما به دلیل پذیرش بیوقفه و بدون فکر کارهایی که یا زمان انجامش را ندارند و یا توان و تخصصش را؛ نمیتوانند آن کار را به خوبی انجام داده و به پایان برسانند، و حتی گاه با این کار موجب خسارتهایی هم میشوند.
و این در حالی است که اگر از همان ابتدا به خود اجازهی نه گفتن میدادند؛ اگرچه شاید در نگاه اول فرد کمی دلخور میشد و حتی ابراز ناراحتی میکرد، اما با واگذاری کارش به دیگری (و یا حتی اقدام از سوی خودش)، احتمالا کارش به بهترین وجه ممکن انجام و تمام میشد که این قطعا به مراتب برایش بهتر بود.
در ضمن نه گفتن، خود مهارتی است که اگر بر آن مسلط شوید، خواهید توانست بدون هر گونه ایجاد ناراحتی، از انجام اموری که برای زمان، تخصص، توان و … ندارید سر باز زنید.
مرتبط: برای زندگی خود هنر نه گفتن را فرا بگیرید / ۴ مرحلهی نه گفتن حرفه ای را فرا بگیرید
خودِ من نیز اگرچه پیشتر توان نه گفتن نداشتم، اما یاد گرفتهام که در شرایط ضرورت یا صلاح به راحتی اطرافیان یا دوستانم نه بگویم. و جالب آنکه آنان صبورتر از آنچه تصور میکنم ظاهر میشوند و عمدتا با کمال میل این تصمیم من را میپذیرند.