در هر سنی، گریه کردن یک واکنش طبیعی به غرق شدن در احساسات قوی مانند خشم، ترس، استرس یا حتی شادی است. اما برخی از کودکان بیشتر از بقیه گریه میکنند. همین کودکان ممکن است بیشتر عصبانی شوند، سریعتر احساس ناامیدی کنند و در مقایسه با همسالان خود بیش از حد هیجانزده شوند.
توانایی تنظیم احساسات بزرگ تا حد زیادی به سن و رشد بستگی دارد. تجربه کردن چیزها با شدت بیشتر نیز گاهی اوقات تنها بخشی از شخصیت کسی است.
احساسات بزرگ میتواند زندگی را برای این چنین بچههایی کمی دشوارتر کند، مگر اینکه یاد بگیرند چگونه در روند تنظیم احساسات شرکت کنند. و اگرچه که این به طور طبیعی در طول زمان آموخته میشود، اما راههایی وجود دارد که میتوانید به کودک خود کمک کنید تا خیلی زودتر و بهتر آگاهی عاطفی را پرورش دهد و مهارتهای مقابلهای سالم را اتخاذ کند.
مرتبط: چرا آموزش احساسات به فرزندان مهم است؟ / ۶ روش هوشمندانه برای آموزش احساسات به فرزندان
به کودک خود در مورد احساسات آموزش دهید
برای کودک شما مهم است که احساس خود را بشناسد و تعریف کند. به او درباره احساسات آموزش دهید تا یاد بگیرند که چیزهایی که ممکن است بیشکل یا طاقتفرسا به نظر برسند در واقع یک نام دارند.
بگویید: «در حال حاضر غمگین به نظر میرسی» یا «میتوانم بگویم که دیوانهای». با گفتن این جمله که «از اینکه امروز نمیتوانیم به دیدن مادربزرگ برویم ناراحتم» یا «از اینکه آن پسرها امروز خیلی بدجنس بودند، متعجبم، احساسات خود را نام ببرید.»
همچنین میتوانید با صحبت در مورد شخصیتهای کتاب یا برنامههای تلویزیونی درباره احساسات صحبت کنید. هر چند وقت یکبار سوالاتی از این قبیل بپرسید: “به نظر تو این شخصیت چه احساسی دارد؟” با تمرین، توانایی کودک شما برای برچسب زدن به احساسات خود بهبود مییابد.
آگاهی عاطفی میتواند به بچهها کمک کند تا از نظر ذهنی قوی باشند، حتی زمانی که آنها احساسات عمیقی دارند.
مرتبط: چگونه به کودکان درباره احساسات خود آموزش دهیم
احساسات جدا در مقابل رفتارها
همچنین برای کودکان مهم است که یاد بگیرند چگونه احساسات خود را به شیوهای مناسب از نظر اجتماعی بیان کنند. برای مثال، فریاد زدن با صدای بلند در وسط خواربارفروشی یا عصبانی شدن در مدرسه، اشکالی ندارد.
به کودکان بگویید که میتوانند هر احساسی را که میخواهند احساس کنند؛ و این اشکالی ندارد که واقعاً عصبانی یا واقعاً ترسیده باشند. اما، روشن کنید که آنها در نحوه پاسخگویی به این احساسات ناراحت کننده، انتخابهایی دارند.
در حالی که آنها کاملاً حق دارند از دست کسی عصبانی شوند، اما مثلاً این به آنها اجازه ضربه زدن به آنها را نمیدهد. به همین ترتیب، آنها ممکن است از اینکه بستنی مورد علاقهشان در فروشگاه تمام شده است ناراحت شوند، اما این بدان معنا نیست که لگت زدن روی زمین و گریه کردن و ایجاد مزاحمت برای دیگران اشکالی ندارد.
رفتار را انضباط و کنترل کنید، اما احساسات را نه. بگویید: «به خاطر اینکه برادرت را زدی (برای بازی با گوشی موبایل، دیدن برنامه موردعلاقه یا …) به تایم اوت میروی» یا «این اسباببازی را برای بقیه روز از دست میدهی چون فریاد میکشی و گوشهایم درد میکند».
مرتبط: ۱۰ مانع برای بیان احساساتِ فرزندان را بشناسید
اعتبارسنجی و مرتبط کردن
گاهی اوقات والدین به طور ناخواسته احساسات کودک را به حداقل میرسانند. گفتن «اینقدر ناراحت نشو. این موضوع مهمی نیست» به فرزند شما میآموزد که احساسات او اشتباه است. احساسات خوب هستند؛ حتی اگر فکر میکنید نامتناسب به نظر میرسند.
اینکه فکر میکنید آنها عصبانی، غمگین، ناامید، شرمنده یا ناامید هستند، به هر حال نامی برای آن احساس بگذارید. سپس نشان دهید که احساس آنها را درک میکنید و با آنها همدل هستید.
در حالی که گفتن «میدانم عصبانی هستی که امروز به پارک نمیرویم» نشان میدهد که آنها عصبانی هستند، ممکن است کمی خشن به نظر برسد.
در عوض بگویید: «میدانم که ناراحتی که امروز به پارک نمیرویم. وقتی نمیتوانم کارهایی را که میخواهم انجام دهم، عصبانی میشوم.» این عنصر اضافی به فرزند شما میقبولاند که همه گاهی اوقات آن احساسات را احساس میکنند، حتی اگر آنها اغلب یا به شدت نباشند.
در عین حال، به کودک خود کمک کنید تا بفهمد که احساسات میتوانند زودگذر باشند و احساسی که اکنون دارد برای همیشه – یا حتی لزوماً بیش از چند دقیقه – دوام نخواهد آورد.
درک این موضوع که احساسات و همچنین اشکهای آنها میآیند و میروند، میتواند به کودک کمک کند در میانه لحظات احساسی، کمی آرامتر بماند.
مرتبط: ۶ روش کارآمد افزایش هوش هیجانی کودکان
نشان دادن پذیرش
طبیعی است که گاهی اوقات با دانستن اینکه چگونه به کودکان بیش از حد احساساتی پاسخ دهید، مشکل دارید. همچنین طبیعی است که از همه اینها احساس سردرگمی یا غرق شدن کنید.
اگرچه ممکن است متوجه نشوید که چرا فرزندتان این احساس را دارد، اما میتوان به او اذعان کرد که متوجه میشوید که اقداماتش براساس برخی از احساسات است؛ و این اشکالی ندارد.
بچهها باید یاد بگیرند که آنچه را که تجربه میکنند تشخیص دهند، درک کنند و با آن کنار بیایند، و احساس “دیده شدن” و پذیرفته شدن میتواند بسیار کمک کند.
برخی ممکن است بچههای بیش از حد احساساتی را “حساس”، “لوس” یا چیزی شبیه به این خطاب کنند یا تصور کنند که حساسیت آنها قابل رفع است، که به طور بالقوه آسیبزا نیست، اما نادرست است. گریه کردن، عصبانی شدن و ناامیدی چیز بدی نبوده و نشانه ضعف نیست.
هر کس خلق و خوی متفاوتی دارد و حساسیت فقط بخشی از خلق و خوی فرزند شماست. مطمئن شوید که فرزندتان میداند که شما او را همان طور که هستند میپذیرید.
آموزش تنظیم هیجان
وقتی صحبت از تنظیم احساسات میشود، توانایی تنظیم احساسات بزرگ تا حد زیادی به سن و رشد کودک شما بستگی دارد. قبل از اینکه کودک به ۲۴ ماهگی و گاهی حتی به ۳۶ ماهگی برسد، توانایی آنها برای مهار رفتار معمولاً کم است.
این بدان معنا نیست که نمیتوانید به آنها آموزش دهید که چگونه احساسات خود را مدیریت کنند. تا زمانی که آنها پیش دبستانی را شروع میکنند، بسیاری از بچهها مهارتهای لازم برای شروع یادگیری نحوه تنظیم احساسات خود را دارند.
در اینجا چند مهارت مفید برای آموزش به فرزندتان آورده شده است تا بتواند یاد بگیرد که احساسات خود را مدیریت کند:
تنفس عمیق را تمرین کنید.
به کودک خود بیاموزید که چگونه به آرامی و آرام از بینی نفس بکشد و سپس از دهان بیرون بیاورد. (سعی کنید به آنها بگویید “یک گل را بو کند، سپس یک بادکنک را منفجر کند” تا به این کار مسلط شود.) ممکن است این کار را چند بار در لحظه ناراحتی با آنها انجام دهد، اما او را تشویق کنید که در صورت نیاز خودش از این کار استفاده کند.
برای آرام شدن بشمارید
به کودک خود بیاموزید که با شمردن افکار ناراحت کننده را از بین ببرد. شمارش کاشیهای سقف، شمارش تا ۱۰ یا شمارش معکوس از ۱۰۰ تنها چند کار ذهنی است که ممکن است ناراحتی آنها را کاهش دهد.
استراحت کنید.
به فرزندتان اجازه دهید تا برای خودش وقت کوتاهی بگذارد یا از معلم بپرسد که آیا میتواند برای یک جرعه آب از کلاس بیرون برود، یا زمانی که باید خودش را جمع کند، یک دقیقه خلوت کند. برای فرزندتان روشن کنید که میتواند این کار را قبل از اینکه به دلیل رفتار نادرست به آنجا فرستاده شود، انجام دهد. سپس، تصمیمگیری در مورد اینکه چه زمانی آماده بیرون آمدن هستند، کنترل خواهند شد.
یک کیت آرامش ایجاد کنید.
یک جعبه را با وسایلی پر کنید که به کودک شما کمک میکند آرام شود (یا شاد شود). کتابهای رنگآمیزی و مداد رنگی، برچسبهای خراش و بو، تصاویری که کودک شما از آنها لذت میبرد، و موسیقی آرامشبخش تنها مواردی هستند که میتوانند حواس او را درگیر کنند و به او در مدیریت احساسات کمک کنند.
با فرزندتان مشکل را حل کنید.
اگر احساسات فرزندتان برای او مشکل ایجاد میکند – شاید هیچ کس نمیخواهد با او بازی کند زیرا دائما گریه میکند یا نمیتواند در تربیت بدنی شرکت کند زیرا در صورت شکست عصبانی میشود؛ برای حل مشکل با یکدیگر همکاری کنید. از آنها در مورد راهبردهایی که ممکن است به شما کمک کند، نظر آنها را بخواهید. آنها ممکن است با حمایت شما راه حلهای خلاقانهای ایجاد کنند.
تقویت کنندههای خلق و خو را شناسایی کنید.
با فرزندتان در مورد کارهایی صحبت کنید که دوست دارد وقتی احساس شادی میکند انجام دهد، مانند بازی کردن در بیرون، خواندن یک کتاب جوک یا خواندن آهنگهای مورد علاقهاش. آن چیزها را یادداشت کنید و به آنها بگویید که “تقویت کننده خلق و خوی” آنها هستند. هنگامی که آنها احساس بدی دارند، آنها را تشویق کنید تا در یکی از این موارد شرکت کنند تا به آنها کمک کنید تا با احساسات خود کنار بیایند.
از طغیانهای تقویت کننده خودداری کنید
نحوه واکنش شما به احساسات فرزندتان تفاوت بزرگی ایجاد میکند. گاهی والدین به طور ناخواسته کودکان را تشویق به طغیان عاطفی میکنند. اگر در حال تلاش برای کمک به فرزندتان برای تنظیم بهتر احساسات خود هستید، بهتر است از موارد زیر اجتناب کنید:
پاداش دادن به فرزندتان برای آرام شدن:
اگر هر بار که کودک خود را جمع و جور میکند، به او هدیه خاصی بدهید، ممکن است یاد بگیرد که گریه کردن یا فریاد زدن بر سر خواهر یا برادرش راههای خوبی برای به دست آوردن چیزی نیست که میخواهد.
حمام کردن کودک با توجه:
در حالی که ارائه آرامش مهم است، مطمئن شوید که در آن زیادهروی نکنید. شما نمیخواهید فرزندتان یاد بگیرد که ناراحت شدن بهترین استراتژی برای جلب توجه شماست.
آرام کردن دائم فرزندتان:
ارائه اطمینان خاطر مفید است، اما همچنین مهم است که مهارتهایی را به کودک خود بیاموزید که برای آرام کردن خود به آن نیاز دارد تا بتواند احساسات خود را کنترل کند، زمانی که شما برای کمک کردن در آنجا نیستید.
به فرزندتان بگویید گریه نکند:
گفتن به کودکتان که گریه نکند ممکن است او را بیشتر ناراحت کند. و اگر ببیند که شما به خاطر اشکهایش ناراحت میشوید، ممکن است فکر کند که کار اشتباهی انجام میدهد؛ و این باعث نمیشود که دیگر گریه نکنید.
اعلان حساس بودن فرزندتان:
اگر به معلم، مربی یا والدین دوستانتان هشدار دهید که فرزندتان حساس است، ممکن است پیامی ارسال کنید که آنها نمیتوانند خودشان را کنترل کنند. اگرچه ارائه اطلاعاتی در مورد خلق و خوی فرزندتان مفید است، اما این یک الزام نیست.
فقط در صورتی این اطلاعات را ارائه دهید که فکر میکنید بینش مفیدی را ارائه میدهد یا به آنها اجازه میدهد رویکرد خود را هنگام تعامل با فرزندتان تغییر دهند. مطمئن شوید که با گفتن جملاتی مانند “کودک من احساسات بزرگی دارد” آن را مثبت نگه دارید.
به چالش کشیدن فرزندتان
ممکن است تصمیم بگیرید در مواقعی که منطقی است فرزندتان را از حوادث ناراحت کننده در امان بدارید. برای مثال، اگر میدانید که یک فیلم غمگین در حال نمایش در یک خوابگاه است، میتوانید فرزندتان را تشویق کنید که اگر میداند که بعد از تماشای آن برای جمع کردن خودش با مشکل مواجه میشود، از آن انصراف دهد.
با این حال، معافیت فرزندتان از هر چالش سخت یا تمام واقعیتهای زندگی، نتیجه معکوس دارد. فرزند شما برای موفقیت و کیفیت زندگی خود به تمرینی نیاز دارد که یاد بگیرد چگونه احساسات مختلف را در شرایط مختلف مدیریت کند.
شاید به این فکر میکنید که اجازه دهید فرزندتان یک روز در مدرسه را حذف کند، زیرا میدانید که او در کنترل ناامیدی خود مشکل دارد و نگران هستید که اگر تیمش در مسابقات کیک بال شکست بخورد، دچار فروپاشی خواهد شد. در حالی که ممکن است وسوسهانگیز باشد، موقعیتی مانند این ممکن است بیش از یک بار در زندگی اتفاق بیفتد و تمرین پیمایش در آن میتواند بسیار ارزشمند باشد.
اطمینان حاصل کنید که به جای پناه دادن به آنها در برابر همه سناریوهای دشوار، به آنها فرصتهای کافی برای مدیریت احساسات بزرگ خود میدهید. در مورد اینکه چه چیزی برای فرزندتان مناسب است، از عقل خود پیروی کنید.
چه زمانی به دنبال کمک حرفهای باشید
در حالی که یادگیری تنظیم عاطفی از سالهای نوپا شروع میشود، تحقیقات نشان میدهد که معمولاً کودکان تا ۸ یا ۹ سالگی طول میکشد تا واقعاً کنترل قابلتوجهی بر آن داشته باشند. پس دورهای را پشت سر بگذارید که به نظر میرسد اشکها مدام میآیند یا طغیانهای عصبانیت زیادی از آنها را تجربه میکنید.
در حالی که بعید است که دلیلی برای نگرانی وجود داشته باشد، اما هنوز هم ارزش دارد که با پزشک اطفال خود مشورت کنید تا مطمئن شوید چیزی به آنچه مشاهده میکنید (برای مثال، عفونت گوش تشخیص داده نشدهای، یک بیماری پزشکی دیگر، یا یک مشکل روانی) کمک نمیکند. این امر به ویژه اگر کودک شما جوان است و در برقراری ارتباط مشکل دارد بسیار مهم است.
اگر فرزند شما همیشه احساساتی بوده است، احتمالاً دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. اما، اگر ناگهان به نظر میرسد که او در مدیریت احساسات مشکل بیشتری دارد، با پزشک اطفال خود صحبت کنید.
همچنین اگر احساسات فرزندتان باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی روزمره او میشود، باید از متخصصان کمک بگیرید. او نمیتواند خشم خود را کنترل کند، پس ممکن است نیاز به حمایت بیشتری داشته باشد.
مطالعات ارتباط بین بینظمی و انواع مسائل مربوط به سلامت روان را با بزرگتر شدن کودکان از جمله همه چیز از اضطراب، افسردگی و سوء مصرف مواد گرفته تا افکار خودکشی، اختلال نقص توجه و بیش فعالی (ADHD) و پرخاشگری نشان دادهاند.
خوشبختانه، محققان معتقدند که مداخلات مربوط به رفتارهای خودتنظیمی ممکن است به پیشرفت بهتر کودکان کمک کند.
هنگامی که یک مشکل پزشکی یا روانشناختی رد شد، میتوانید اقداماتی را انجام دهید تا به کودک خود کمک کنید تا یاد بگیرد چگونه احساسات خود را در زمانهای کلیدی تنظیم کند تا با بزرگ شدن مشکلی ایجاد نشود. اگر به کمک نیاز دارید تا روشهایی را بیاموزید که میتوانید به بهترین نحو این کار را برای فرزندتان انجام دهید، با تیم مراقبت از فرزندتان صحبت کنید.
سخن پایانی
سعی کنید به یاد داشته باشید که یادگیری مدیریت احساسات نیاز به آگاهی و مهارتهایی دارد که کودکان خردسال هنوز در حال رشد هستند. حتی در آن زمان، برای برخی از بچهها، احساساتی بودن بیش از حد فقط یک ویژگی ذاتی است.
ممکن است کمی حمایت، راهنمایی و شکیبایی بیشتر از جانب شما تمام چیزی باشد که آنها برای یادگیری نحوه مدیریت احساسات خود به روشهای مناسب نیاز دارند. این روند ممکن است گاهی اوقات طاقتفرسا باشد، اما کاری که برای آن انجام میدهید میتواند برای تمام عمر کودک شما مفید باشد.
به خاطر داشته باشید که این میتواند یک جنبه مثبت مهم نیز داشته باشد: بچههایی که احساسات بزرگ دارند معمولاً همه احساسات را به شدت احساس میکنند. این بدان معناست که در حالی که کودک بیش از حد احساسی شما ممکن است خشم شدیدی را احساس کند، ممکن است بسیار همدل یا یک رهبر پرشور باشد. در حالی که ممکن است در سطح ۱۰ احساس ناامیدی کنند، اما در آن سطح نیز با ممکن است احساس شادی و هیجان داشته باشند.