مشکل بزرگی که در زندگی اکثر ما وجود دارد این است که رسیدن به بزرگترین اهداف ما سختترین کار برای ما است، زیرا زود خسته میشویم. ما سخت کار می کنیم و دقیقاً در زمان های نامناسب سست می شویم.
اما تنها راه حل این مشکل این است که برعکس آنچه به نظر طبیعی می رسد اقدام کنیم و انجام دهیم. یعنی وقتی آسان است سخت کار کنید و زمانی که سخت است کاهش دهید.
من در ماراتن می دوم، اما به ندرت یک متخصص برجسته در دویدن هستم. من هرگز یک برنامه تمرینی رسمی را دنبال نکردهام، مربی استخدام نکردهام یا به یک باشگاه دونده نپیوستهام. و من سریع نیستم – روابط عمومی من کمتر از چهار ساعت است – اما همیشه کارم را تمام کرده ام.
قانون تلاش برابر
تمرین مهم است، اما چیزی که من را در مسابقهای به سختی ماراتن به انتها میرساند، رویکردی است که در زندگیام اتخاذ کردهام و اتفاقاً به دویدن من نیز کمک میکند.
من آن را “قانون تلاش برابر” می نامم، و این بسیار ساده است: صرف نظر از اینکه زندگی به شما چه می زند، همان تلاش را انجام دهید.
با پیروی از این نظریه، پیشرفتی که در طول زمان به دست می آورید می توانید به طور قابل توجهی متفاوت باشید، و در نهایت، به انتهای می رسید و پس از اتمام کار، احساس بسیار بهتری خواهید داشت.
مهمتر از همه، شما در واقع تا انتها پیش می روید.
قانون تلاش برابر به شما در زمانی که چالش بزرگی را انجام می دهید و اعتماد به نفس ندارید، کمک می کند. شما همیشه نمی توانید تصمیم بگیرید که چه زمانی کارها آسان یا سخت بشود، اما باید تصمیم بگیرید که چگونه با فراز و نشیب ها در زمان وقوع آنها کنار بیایید.
در اینجا نحوه اجرای قانون تلاش برابر در زندگی روزمره و همچنین چند موقعیتی که باید رویکرد متفاوتی داشته باشید، آمده است. ما آن را در سه مثال به کار خواهیم برد: اجرای یک ماراتن (به طور طبیعی)، ایجاد یک کسب و کار، و حفظ رابطه.
“سرعت همیشگی” خود را تعریف کنید
هر دوندهی مسافت طولانی، با ایده گام زدن آشنا است. وقتی میخواهید مسافت خاصی را طی کنید، این سرعتی است که – اگر آن را با موفقیت حفظ کنید – شما را به موقع به خط پایان میرساند.
اگر خیلی سریع پیش بروید، در خطر بریدن نفس و خارج شدن از رده هستید. هر دوندهی ماراتن که تا به حال به دیوار برخورد کرده، بدبختی ناشی از سرعت دویدن را می داند.
من می دانم که سرعت من برای همیشه حدود ۶ کیلومتر بر ساعت است. این همان سرعتی است که در دویدن باید حس کنم دارم؛ – مهم نیست که چه چیزی پیش میآید – میتوانم به دویدن ادامه دهم … برای همیشه.
قدم زدن در هر زمینه ای از زندگی شما اعمال می شود و دانستن سرعت همیشگی خود به شما کمک می کند تا تصمیمات هوشمندانه ای در مورد چگونگی مقابله با چالش های بزرگ بگیرید.
گام برداشتن هنگام شروع یک کسب و کار
حال می خواهید یک کسب و کار راه اندازی کنید. ابتدا، باید از خود بپرسید که آیا این پروژهای است که شما واقعا مشتاقش هستید و می خواهید برای همیشه اجرا کنید یا اینکه بعد از چند سال چیزی را برای فروش شروع می کنید. هر کدام از این سناریوها به سرعتی نیاز دارند، اما بسته به هدف متفاوت خواهد بود.
اگر میخواهید کسب و کارتان را برای همیشه اداره کنید، سرعتی را انتخاب میکنید که میتوانید برای همیشه به آن ادامه دهید. این بدان معنا نیست که شما برای همیشه به آن پایبند خواهید بود. اما، اگر از همان ابتدا سرعت معقولی را تعیین نکنید، زود خسته خواهید شد و تسلیم خواهید شد.
از سوی دیگر، اگر در حال ساخت چیزی هستید که می خواهید ظرف دو سال بفروشید، از خود می پرسید: “در دو سال آینده چه کاری باید انجام شود؟” و “چه سرعتی می توانم حفظ کنم که مرا به آنجا برساند؟”
ممکن است لازم باشد برای رسیدن به هدف خیلی به خودتان فشار بیاورید، اما حداقل میدانید که این سرعت چقدر است، بنابراین نباید خیلی سریع باشد که نهایتا به دیوار بخورید یا خیلی آهسته باشد که پس از مدتی کلا هدف را فراموش کرده از دست بدهید.
سرعت برای روابط
اگر درونگرا باشید و با یک دوست یا شریک جدید رابطه برقرار کنید چه؟ شما معمولاً روابط خود را با هدف ایجاد نمی کنید، بنابراین آگاهی از سرعت همیشگی خود مهم است.
ممکن است در ابتدا با سرعت بالا حرکت کنید و از آنها خسته شوید. یا ممکن است آنها را بسوزانید و باعث شوید که شما را از خود دور کنند.
و اگر خیلی آهسته پیش بروید، ممکن است ناامید شوید همه چیز در حال پیشرفت نیست یا باعث می شود طرف مقابل فکر کند شما دور هستید.
هر کاری که روی آن کار میکنید – یک ماراتن، یک تجارت، یک رابطه یا هر چیز دیگری که زمان میبرد – دانستن سرعتی که میتوانید حفظ کنید به شما کمک میکند بهترین انتخابها را برای رسیدن به آنچه میخواهید در زمانی که میخواهید انجام دهید.
قانون تلاش برابر: چه زمانی از سرعت خود منحرف شوید
وقتی سرعت همیشگی خود را بدانید، می دانید که برای رسیدن به اهداف خود باید چه تلاشی انجام دهید. به عنوان مثال، اگر من بخواهم روابط عمومی ماراتن خود را شکست دهم، می دانم که باید در طول مسابقه حداقل ۸:۴۴ سرعت داشته باشم.
اما مشکل قدم زدن تک بعدی است در حالی که زندگی ابعاد زیادی دارد که همه چیز را پیچیده می کند. اینجاست که قانون تلاش برابر واقعا می درخشد.
در ماراتن، عوارض جسمی وجود دارد؛ سربالایی های شیب دار که سرعت شما را کاهش می دهد، سرازیری های طولانی که حرکت را آسان می کند اما کنترل را سخت، و مفاصلی که در فواصل زمانی تصادفی شروع به آسیب دیدن می کنند.
عوارض روانی هم. اطرافیان بر اعمال شما تأثیر می گذارند. در ابتدا، شما توسط افراد پرانرژی احاطه شدهاید که شما را به دوی سرعت وادار میکنند، حتی اگر کیلومترها باقی مانده باشد. در پایان، شرایط شما دردناک است و توسط افراد خسته احاطه شده اید. شما می خواهید سرعت خود را کاهش دهید حتی اگر فقط یک فاصله کوچک باقی مانده است.
یک دونده مبتدی در زمانی که از همه مهمتر است سرعت خود را نادیده می گیرد و زمانی که کمترین اهمیت را دارد سعی می کند به آن پایبند باشد.
آنها گرفتار هیجان می شوند و خیلی سریع در خط شروع می دوند و متوجه نمی شوند که فقط در پایان تمام چیزهایی را که نیاز دارند مصرف کرده اند. یا آنها احساس میکنند که سرعتشان در تپهای دشوار کند میشود و به خودشان فشار میآورند تا سرعت خود را افزایش دهند.
هر دو سناریو – به ویژه ترکیبی – منجر به فرسودگی شغلی و عملکرد ضعیف می شود.
یک رویکرد بهتر حفظ تلاش برابر در طول مسابقه بدون توجه به آنچه در طول مسیر اتفاق می افتد است.
وقتی زود است و همه در حال دویدن هستند، خود را نگه دارید و انرژی خود را حفظ کنید. نزدیک به پایان، این انرژی را در حالی به کار ببرید که اطرافیانتان در حال کاهش سرعت هستند.
مهمتر از همه، سعی نکنید به هر قیمتی سرعت را حفظ کنید. در عوض، سرعت متوسط را هدف بگیرید.
اگر تپه بزرگی وجود دارد، سرعت خود را کم کنید و در مسیر بالا رفتن آن را آسان کنید. این شما را «از سرعت خارج میکند»، اما تپهها فقط بالا نمیروند. آنها پایین هم میروند؛ بنابراین، زمانی که آسان است، به سرازیریها فشار بیاورید تا زمان را جبران کنید.
قانون تلاش برابر
ماراتن یک استعاره است. شما می توانید در همه زمینه های زندگی همین رویکرد را داشته باشید. شما همیشه کنترل نمی کنید که کار آسان یا سخت باشد، اما نحوه واکنش خود را به هر یک از سناریوها کنترل می کنید.
قانون تلاش برابر برای تجارت
وقتی کسب و کاری را راه اندازی می کنید، مثل این است که برای یک ترن هوایی ثبت نام می کنید. یک روز، همه چیز طبق خواسته شما پیش می رود. بعدی، “اوه خدای من این خیلی ترسناک است، فقط می خواهم آنرا ترک کنم!”
اگر برای موفقیت انگیزه دارید، طبیعی است که بخواهید وقتی شرایط سخت میشود، پاشنههای خود را زیر پا بگذارید. شما ساعات بیشتری کار می کنید و اراده خود را به لبه پرتگاه می برید.
اما بعد چه اتفاقی می افتد؟
وقتی روزهای سخت ادامه می یابد و بنزین شما تمام می شود، می سوزید، یا شما از پس آن برمیآیید، اما باید سرعت خود را کم کنید تا همه چیز دوباره آسان شود (بهترین زمان برای به دست آوردن دستاوردهای بزرگ).
در نهایت در چرخهای قرار میگیرید که در آن زمانی که باید سرعتتان را کم کنید، خیلی سخت کار میکنید و زمانی که باید بیشتر فشار بیاورید، سست میشوید. این سالم نیست و شما را به ایجاد چشم انداز نزدیک نمی کند.
اگر برعکس عمل کنید چه؟
چه میشود اگر، وقتی زمان سخت میشود (سربالاییها)، شما فقط با همان تلاش به برق متصل شوید. آنقدر پیشرفت نخواهید کرد اما شما قوی خواهید بود و آماده پیشرفت عظیم خواهید بود دقیقاً در لحظه ای که همه چیز دوباره آسان می شود (سرازیری ها).
قانون تلاش برابر برای روابط
در مورد ایجاد رابطه چطور؟ هر داستانی را کمی عاشقانه تماشا کنید، و به راحتی می توانید متقاعد شوید که وقتی چیزی رابطه را تیره می کند، وقت آن است که قدم بردارید و تمام انرژی خود را برای برگرداندن اوضاع به مسیر اصلی خود به کار ببرید.
اما هرکسی که رابطه طولانی و شادی در زندگی واقعی داشته باشد، میداند که اینطور نیست.
فرسوده شدن خود برای اصلاح یک رابطه، شعله را خاموش می کند. لذت بردن از لحظات خوب را هنگام بازگشت سخت می کند. و این منجر به بحران بعدی می شود؛ یک چرخه بی پایان.
به جای اینکه وقتی شرایط سخت است خود را خالی کنید، سرعت خود را کم کنید. رویکردی آرام و سنجیده اتخاذ کنید؛ رویکردی که اوضاع را بدتر نمی کند، اما سعی نمی کند فوراً آنها را اصلاح کند.
وقتی سیگنالی دریافت کردید که خلق و خوی شما نرم شده است، آن را با ارزش تمام کنید!
پیشرفت در یک رابطه در شرایط سخت، سخت است. اعتماد کم است، احساسات صدمه دیده است، شما وارد حالت حفاظت می شوید. هر چه بیشتر به اینجا فشار بیاورید، بدتر می شود.
اما اگر با دقت همه چیز را به مکانی خوب برگردانید، می توانید در زمان های شاد پیشرفت فوق العاده ای داشته باشید. شما دقیقا زمانی که بتوانید بیشترین بهره را از آن رابطه ببرید، انرژی لازم را دارید تا در رابطه بریزید.
و این پیشرفت از سقوط بعدی جلوگیری می کند. روزهای سخت بیشتر و بیشتر از هم دور می شوند.
وقتی قانون تلاش برابر کار نمی کند
قانون تلاش برابر به خوبی به من خدمت کرده است، اما توجه به مواردی وجود دارد که نباید از آن استفاده کرد.
خطر وجودی:
وقتی در آستانه فروپاشی هستید، این قانون کار نمی کند. این می تواند یک بحران بزرگ در محل کار باشد یا شوهر / همسر / شریک تجاری شما در حال حاضر از در خارج می شود. وقتی در آن نقطه هستید، آن را بکشید و بجنگید. بعداً با عواقب فرسودگی شغلی مقابله کنید.
فرسودگی شدید:
اگر تمام تلاش خود را به کار گرفته اید و هنوز خسته هستید و آماده هستید تا قبل از پایان کار تسلیم شوید، وقت آن است که استراحت کنید. در این شرایط شما در سرعت مطلوبتان باقی نخواهید ماند، اما حداقل ممکن است کار را تمام کنید. تلاش برای مبارزه با فرسودگی فراگیر معمولاً کارساز نیست.
نزدیکی به خط پایان:
در این زمان وقت توقف و یا تحلیل و بررسی برای فکر کردن به تنظیم سرعت نیست. وقتی می توانید خط پایان را ببینید، نیازی نیست چیزی را برای بعد در مخزنِ درونیتان بگذارید. آن را بالا ببرید و بگذارید آدرنالین شما را تا انتها ببرد. احتمالا در پایان از شدت خستگی فرو می ریزید، اما چه کسی اهمیت می دهد؟
صحبت نهایی در مورد قانون تلاش برابر
اگر شما فردی با انگیزه هستید، قانون تلاش برابر در ابتدا غیرطبیعی و حتی اشتباه به نظر می رسد. اما اگر مدتی به آن پایبند باشید، خواهید دید که برای بسیاری از زمینه های زندگی به زیبایی کار می کند.
این کار به این دلیل کار میکند که شما هنوز همان تلاشها را انجام میدهید، اما بهتر است این تلاش را با شرایط غیرقابل کنترل زندگی هماهنگ کنید تا بیهوده درگیر نشوید و آینده را خراب نکنید.
هنگامی که آن را به درستی اعمال کنید، در طول فرآیند شاد و با انگیزه باقی میمانید. وقتی شاد و با انگیزه بمانید، شانس بیشتری برای دستیابی به اهدافتان خواهید داشت.
منبع: riskology.co