آنتوان چخوف در جایی میگوید:
تحقیر شدن بدترین بلایی است که زندگی میتواند بر سر انسانها بیاورد. هیچ چیز دیگری در دنیا به اندازه تحقیرشدن آشکار نمیتواند روح انسان را ویران کند. هر درد و رنج دیگری را میشود تحمل کرد یا از سر گذراند، ولی تحقیرشدن را نمیشود.
خاطره تحقیرشدن همیشه در ذهن، قلب، رگها و شریانها باقی میماند. غالباً حیات روحی فرد را نابود میکند و موجب میشود دهها سال بیوقفه خودخوری کند.
خیلی چیزها هستند که بدون آنها هم میتوانیم زندگی کنیم، اما عزت نفس از این قماش نیست. بعضیها تصور میکنند فقدان عزت نفس همیشه به یک شکل رخ میدهد، ولی موقعیتهایی که فرد ممکن است احساس کند عزت نفسش از بین رفته، به تعداد خود افراد متفاوت است.
خانم ویویان گورنیک نویسندۀ آمریکایی، میگوید:
یکی از روانپزشکان با گروهی از مردان که به دلیل قتل یا جرائم خشونتآمیز دیگر زندانی بودند، مصاحبه کرده و از آنها دلیل کارشان را پرسیده بود. تقریباً همه آنها پاسخ داده بودند که «به من بدوبیراه گفته بود.»
از طرف دیگر، من خویشاوند دکتری دارم که اگر دکاندار بقیه پولش را کم بدهد، احساس میکند تحقیر شده است. همسر او هم اگر ببیند زنی دیگر در میهمانی مشابه لباس او را پوشیده احساس تحقیرشدن میکند.
قبلاً مادرشوهری داشتم که از عیبجوییهایش خندهام میگرفت، همسر بعدی شوهرم از این حرفها تا مغز استخوان احساس تحقیرشدن میکرد. به من زنگ میزد و پشت تلفن غرولند میکرد که «میدانی امروز صبح زن سلیطه برگشته به من چه میگوید؟» و جملههایی را میگفت که من آن زمان واقعاً خالی از غرض برداشت کرده بودم. به نظر من، این دست واکنشهای مبالغهآمیز به حس تحقیرشدن خاص گونه بشر است.
کسانی که مورد بیاحترامی قرار میگیرند، احساس میکنند حق حیاتشان نهفقط خدشهدار شده، بلکه تقریباً از بین رفته است. همه آنها در آن شرایط میخواهند ظرفیت عظیم شرم و حیای انسانی را کنار بگذارند و مستقیماً به مقابله بپردازند.
چرا تحقیر شدن این همه به روح ما آسیب میزند؟
فروید میگوید که ما، از لحظه تولد، مشتاق شناختهشدن، توجه و پاسخیم و درصورت عدم دریافت آن، احساس بیارزش بودن می کنیم!
معمولا همه ما انسانها، این توجه را کمتر از مقداری که نیاز داریم دریافت میکنیم، گاهی هم اصلاً دریافت نمیکنیم و از اینجا به بعد، آن باور عاطفی که ما اصلاً ارزشی نداریم، آغاز شده، احساسات ما عمدتاً مخفی شده و ما معمولاً با (ادامه در کامنت …)
و معمولاً با رواداشتن همان مقدار آزار و اذیت به دیگران به راه خود ادامه میدهیم!
خانم گورنیک میگوید، اولین باری که من به نقش تحقیر در ویرانی جهان پی بردم همان صبحی بود که از نبش چهارراهی، نابودیِ مرکز تجارت جهانی را تماشا کردم و با خود گفتم نتیجۀ یک قرن تحقیر همین میشود. بعدها، دیدم انبوهی از آثار تحقیقی نشان میدهند که، بیشتر اوقات، احساس ملیِ حقارت ازجمله محرکهای اصلی کشورها برای شروع جنگ است.
اویلین لیندر، روانشناس آلمانینروژی در دانشگاه اسلو، در همۀ عمر حرفهای خود به طرح این فرضیه پرداخته است که تحقیر در شروع، ادامه و پایان نبردهای مسلحانه نقش مرکزی دارد. کشورها (به هر دلیلی) تصور میکنند که در چشم جهانیان کوچک شدهاند و این احساسِ اهانت را نسل به نسل منتقل میکنند تا آنکه روز انتقام، هرچند در آیندهای بسیار دور، فرا رسد.