حتما تا حالا زیاد اتفاق افتاده، که با خود بگوییم:
- در فلان روز این کار را انجام خواهم داد؛
- وقتی شرایط بهتر شد شروع خواهم کرد؛
- این کار باید انجام شود، اما بعد از اینکه حقوق ماه آینده را دریافت کردم؛
- من برای انجامش در حد دیگران نیستم، پس اول آماده میشوم و بعد شروع میکنم؛
- بهتر است تا زمانی که فلان کس به کمک و همراهی من نیامده است، صبر کنم؛
- زمانی اقدام خواهم کرد که در انجام این کار عالی شده باشم؛
و …
اینها و هزاران نمونه دیگر از افکاری که در ذهن ما جریان دارد؛ نمونهای از افکار و تصوراتی است که عموما به زعم مهیا شدن ما برای حرکتی قویتی و رسیدن هب موفقیتی بهتر در ذهن ما نقش میبندند؛ اما حقیقت این است که اینها نه تنها به شروع قدرتمندتر یک کار کمک نمیکند، بلکه فقط ترمزی برای توقف کامل آن کار خواهند بود.
برای شروع نباید عالی باشیم
اما برای اینکه عالی باشیم باید شروع کنیم
به یاد دارم تا زمانی که در کار کارمندی خود مشغول به فعالیت بودم؛ کارهای زیادی برای اجرا در سر میپروراندم، کارهایی که قطعاً انجامشان برای من و دیگران بسیار سازنده و مفید بود. اما افکاری همچون موارد عنوان شدهی بالا همیشه مانع از اجرای طرحهای زیبای من میشد، و در نتیجه هوش سرشار من به جز آشفتگی و دردسر چیزی برایم به ارمغان نمیآورد.
اینکه همیشه در افکاری زیبا برای آینده غرق باشید، اما هیچگاه آنها را به اجرا در نیاورید؛ باعث میشود, زندگی در زمان حال را فراموش کرده و از الان خود لذت نبرید. همچنین، با گذر زمان که خواستههای امروز خود را انجام نشده و در خطر میبینید، حسرت گذشته نیز برای خط زدن بیشترِ الان شما به کمک توهمات آینده شما خواهد آمد، و سبب میشود همیشه با اضطراب آینده و افسوس گذشته زندگی کنید؛ که در واقع این یک زندگی نخواهد بود.
پس یکی از راههای بسیار کارآمد برای زندگی در زمان کنونی و لذت بردن از زندگی، دور شدن شما از تعللهای بیجا و بهانههای کاذب است. در فصول گذشته روشهایی برای دستیابی به این مسئلهی مهم بیان شد و در این فصل نیز بحث تکمیل خواهد شد.
روزانه عمل کنید
یکی از راههای کارآمد جهت انجام بیوقفه و سریع امور ضروری و دوری کامل از تعلل، این است که هر روز صبح و یا شبِ قبل از آن، با قرار دادن امور مهم و دارای اولویت در برنامهی آن روز، خود را ملزم و متعهد به انجام آن امر کنید تا امکان طفره رفتن برای ناخودآگاه خود را از بین ببرید. اما در برنامهریزی روزانه نیز باید اموری را مدنظر قرار دهید تا هیچ وقت عادت برنامهریزیِ بیاثر و نافرجام به سراغتان نیاید.
– برنامهریزی شما متناسب با اهدافتان باشد
توصیهی برنامهریزی برای روز به معنی نادیده گرفتن اهداف طولانیمدت و عدم توجه به چشمانداز زندگیتان نیست. انجام روزانه امور زمانی حداکثر اثربخشی و کارایی را برای شما به همراه دارد که از پیش با نظر به اهدافتان، اولویتهای کاری خود را مشخص کرده باشید و بدانید که در برنامه روزانه خود دقیقا چه مسائلی را باید در صدر امور قرار دهید.
– بلندمدت، میان مدت و کوتاه مدت برنامه بریزید
برای ارتباط بهتر برنامهی روزانه شما با اهدافتان؛ تلاش کنید تا با توجه به تمامی جزئیات، برنامه کلی و بلندمدت خود را در نحوه رسیدن به هدف مشخص کنید. سپس با تقسیم برنامه بلند مدت خود به برنامههای میان مدت و افزودن مقداری جزئیات اجرایی به آن، وضعیت عملکردی خود را در مدتی مثل یک ماه آینده را مشخص نمایید. و در انتها با ریز کردن برنامه میان مدت به برنامههای کوتاه مدت و جزئی شدن در آنها، مشخص کنید که در هفته و روز جاری چه اموری در اولویت کاری شما هستند و از چه فعالیتهایی باید بپرهیزید.
توجه کنید که برنامهریزی همیشه باید از طولانی مدت به کوتاه مدت و از کلیات به جزئیات باشد؛ بدینصورت، درک کاملتری از برنامهای که در مدت کوتاهی مثل امروز باید انجام دهید خواهید داشت. اما در زمان اجرای برنامهها، باید از کوتاه مدت به بلندمدت اقدام کنید؛ چراکه برنامههای کوتاهمدت قدمهای کوچکی هستند که برداشتن قدمهای برزگ و بزرگتر را برای شما امکانپذیر میکند.
– برنامه روزانه را متناسب با توان خود تنظیم کنید
زمانی شما به حداکثر کارایی خواهید رسید که بتوانید از تمام زمان کاری خود در روز استفاده کنید؛ اما توجه کنید در زمانی که هنوز وضعیت جسمی و روحی شما به روال عمومی قبل تمایل دارد، فشار آوردن به خود برای تحقق این امر نتیجه معکوس خواهد داد. پس در روزهای ابتدای برنامهریزی که هنوز با این روال خو نگرفتهاید، از تعهدات کوچک و خورد شروع کرده و رفته رفته، بر میزان تعهدات روزها، هفتهها و ماههای آینده بیافزایید.
– برنامهی مکتوب را بخشی از وجود خود کنید
عموما ذهن شما تمایل به پذیرش روال سادهتر و انجام اموری با لذتهای کوتاهمدت دارد؛ و این گرایش میتواند در روز بارها مانع اجرای صحیح تعهدات شما مطابق با برنامهی تنظیم شده شود. از این جهت، سعی کنید در کل مدت روز و در هر شرایطی برنامه را به همراه خود داشته باشید تا با یادآوری مکرر از خواهشهای اشتباه ذهنی در امان بمانید.
– اول کار خلاف عادت را انجام دهید
اگرچه امور خلاف عادت لزوما اموری سختتر از امور موافق با عادت نیستند اما از آنجا که هنوز انجام این امور در مغز شما تثبیت نشده است، ذهن شما برای اجرای آنها، مقاومت خواهد داشت و برای همین انجامشان بسیار سخت به نظر میرسد. از سویی انتقال اموری از این دست به انتهای برنامهریزی روزانه موجب میشود تا مدام این ناسازگاری ذهنی موجب آزار و اذیت شما شود و بر بروی کیفیت سایر امور نیز تاثیر سوء بگذارد. بنابراین در صورت یکسان بودن میزان اهمیت امور وفق عادت و خلاف عادت، حتما اجرای امور خلاف عادت را در اولویت بگذارید تا با اجرای سریعتر آن، خیلی زودتر به آرامش ذهنی دست پیدا کنید.
– از صرف زمان در برنامهریزی نترسید
یکی از نگرشهای اشتباه در خصوص برنامهریزی این است که موجب از دست رفتن زمان خواهد شد. اگرچه برنامهریزی بخشی از زمان روزانه شما را خواهد گرفت اما با استفاده از روشهای صحیح برنامهریزی – که قبلا بیان شد – شما میتوانید به حذف فعالیتهای غیر ضروری روزانه بپردازید، امور مهم را در زمانهای اوج بهرهوری انجام دهید، عادتهای موفق بسیازید، اموری را که همپوشانی دارند را با هم انجام دهید و در نهایت چندین برابر از زمان روزانه خود سود ببرید. پس بدون ترس از صرف زمان برای برنامهریزی، با دقت و آرامش کامل به انجام این امر بسیار مهم بپردازید.
– ضرورت پیاپی ایجاد نکنید
اغلب اوقات انتخاب نابجا، زمانبندی نامناسب و یا اولویتبندی غیراصولی برای اهداف سبب میشود تا معیار سنجش امور ضروری و مهم، اشتباه شود و نتیجه آن افزایش نادرست امور ضروری در یک برنامهی روزانه خواهد بود. این عامل به طور یقین هم در اتمام صحیح و اصولی برنامه روزانه تاثیر منفی میگذارد و هم مانعی برای رسیدن به اهداف در بلندمدت خواهد شد. لذا در زمان انتخاب، اولویتبندی و زمانبندی اهداف، حتما معیار و ارزشهایتان را به طور جدی مرور کنید.
عمل به آنچه که میدانی
«عمل به همان چیزی که میدانیم» از مباحثی است که در متون دینی زیاد مورد تاکید و توصیه قرار گرفته است، به عنوان مثال در بیان امام علی چنین تاکید شده: «اگر دوست داری سعادتمندترین مردم باشی، به آنچه میدانی عمل کن[۱]» و در کلام پیامبر اسلام این گونه آمده: «اگر انسان به همان چیزهایی که میداند عمل کند، در زمان نیاز به راهنمایی، خداوند خود راهنمای او میشود و وی را رشد میدهد[۲]» و در بیان امام صادق است که: «هر کس به آنچه که میداند عمل کند، او را برای نادانستههایش کفایت میکند[۳]». متاسفانه امروزه این موضوع در متد موفقیت کمتر مورد توجه قرار گرفته است. توجه به این مقوله در کسب کامیابی بسیار حائز اهمیت است که کسب اطلاعات بدون عمل به آنها، آفات زیادی به همراه دارد؛ از جمله:
– پر کردن ذهن از معلوماتِ خام، آشفتگی در انتخاب را به همراه دارد
زمانی که فرد تمام تلاشش را فقط بر انباشتن اطلاعات در ذهن خود میگذارد و آنها را با عمل و تجربه همراه نمیکند؛ انتخابهای خود را برای هدفگزینی، برنامهریزی و انجام دادن به صورت غیرمنطقی زیاد میکند و وجود مسیرهای متنوع، اضطراب و ترس را برای او به همراه خواهد داشت چراکه در نظر او احتمال انتخابی که منجر به بازدهی کمتر شود بسیار زیاد شده است، و بعد از تعیین روش نیز، تمرکز وی در تداوم مسیر مناسب نخواهد بود زیرا کماکان انتخابهای دیگر، ذهن او را ناآرام و بیقرار میکند. در روایتی از عیسی بن مسیح نقل شده: «کسى که به آنچه مىداند عمل نکند، طلب آنچه نمىداند براى او بدبختى است[۴]»
– اطلاعات بالا، توقع را در گام نهادن در مسیر بالا میبرد
کاملا مشخص است که همیشه اولین قدم برای شروع هر کاری هر چند بزرگ لازم و ضروری است و بدون برداشتن قدم اول، امکان شروع و ادامه وجود ندارد. اما افرادی که بدون عمل، اطلاعات خود را به طور مداوم بالا میبرند، انتظار خود را نیز در دستیابی سریع به اهداف و خواستههایشان به صورت غیرمعقول بالا میبرند و این سبب میشود برداشتن گامهای اولیه در ناخودآگاه آنها بدرد نخور و بیارزش قلمداد شده و مانع از حرکتشان شود. در واقع این افراد دچار بلندپروازی ابلهانه میشوند. در حدیثی از پیامبر اسلام داریم: «هر علمى موجب وخامت و بدعاقبتى صاحبش میشود؛ مگر علمی که به آن عمل کند[۵]»
– کسب علم بدون عمل، هوش هیجانی را تضعیف میکند
اگرچه کسب علم در اغلب اوقات در تقویت هوش منطقی اثرگذار است اما زمانی که این موضوع بدون عمل به دانستهها صورت گیرد موجب افزایش نادرست محرکهای درونی آنهم بیتوجه به قبول دیگران و وجدان شده و امیال لحظهای را تشدید میکند که حاصل آن چیزی جز تضعیف هوش هیجانی نخواهد بود.
– علمِ تنها سبب بروز خصلتهای اخلاقی منفی میشود
عموما افراد در مورد اطلاعاتی که با عمل همراه نیست درک صحیح و واقعبینانهای ندارند از این رو دانستههایی که به تجربیات عملی پیوسته نباشند سبب ایجاد دریافتهای ناصحیحی میشوند که نتیجهی آن تشدید آداب و عادتهای نامبارک همچون خودخواهی و غرور، حسادت و دورویی در ناخودآگاه است، همچنین با توجه به این تضاد معلومات با وجود شخص، بهرهبرداری از این اطلاعات و اثرگذاری آنها نیز چندان امکانپذیر نخواهد بود. همانطور که در بیان منسوب به امام صادق آمده: «هنگامى که عالِم به علمش عمل نکند، موعظه و پند او از قلبها مىلغزد، همانگونه که باران از روى جسم صاف مىلغزد و نفوذ نمىکند[۶]»
– معلوماتی که به آن عمل نشود جز خستگی چیزی به همراه ندارد
زمانی که شخص در صدد جمعآوری مداوم و مستمر اطلاعات بر بیاید اما از آنها استفادهی عملی نکند اگرچه این اطلاعات مغز و ذهن او را پر و مشغول میکنند اما به هیچ وجه در ناخودآگاه او نهادینه و تثبیت نخواهند شد و از این جهت حمل این اطلاعات در ذهن صرفا دلیلی برای آشفتگی و خستگی مداوم ذهنی وی خواهند شد.
– علم بدون عمل مشورتپذیری را کم میکند
همانطور که بیان شد معلوماتی که به کار بسته نشود سبب به وجود آمدن غروری میشود که حاصلِ عدم درک صحیح این معلومات است. از این رو، شخصی که به این صورت اطلاعات را در ذهن خود جمعآوری کرده با نگاه خودبرتر بینانهی خود حاضر به بهرهگیری از تجارب و علوم دیگران نخواهد بود که حاصل آن چیزی جز افزایش احتمال شکست او در امور نخواهد بود.
– علم بدون عمل، درک سختیها را کاهش میدهد
اگرچه اشخاصی که اطلاعات را بر روی هم انباشته میکنند و آنها را به صورت عملی به کار نمیبندند، کسانی هستند که قدرت رویارویی با امور در آنها به شدت کاهش پیدا میکند و قدرت ریسک سازنده را ندارند؛ اما در زمانی که خود را در مسیری نیز قرار میدهند، به دلیل عجین شدن ذهن آنها با مطالب فقط تئوری, و دوری آنها از هر گونه تجربه عملی، تحلیلهای آنها به دور از هرگونه واقعگرایی است و از این رو قدرت درک و پذیرش چالشهای در مسیر را ندارند. شخصیت این اشخاص با ناملایمات مسیر موفقیت ساخته نشده و از طرفی حتما انتخاب آنها در هدفگزینی بسیار بزرگ و خلاف منطق خواهد بود و نتیجه این شخصیت و این انتخاب به وجود آمدن جهل مرکب و سپس شکست خواهد بود.
– اطلاعات بدون عمل ماندگار نخواهد بود
از مزایای عمل به علمِ موجود این است که آن را از ذهن خودآگاه به ذهن ناخودآگاه برده و برای همیشه تثبیت میکند. اما زمانیکه اطلاعات به صورت پی در پی و بدن همراهی با عمل و تجربه در ذهن خودآگاه جمعآوری شوند، برای مدتی تشویش ذهنی را برای فرد به همراه خواهند داشت و پس از آن، مغز برای بهبود کارایی و جلوگیری از این بهمریختگی، اطلاعات را نابود میکند تا میزان پردازشش کم شده و میزان فعالیت مجددا به حالت معمول برگردد. همانطور که پیامبر اسلام میگوید: «علم، عمل را ندا مىزند؛ اگر جواب داد که هیچ وگرنه از وجود آن عالِم کوچ مىکند»
– علم بی عمل کمالگرایی باطل را تقویت میکند
از عادتهای اشخاصی که همتشان جمعآوری پیدرپی اطلاعات است و در قبال حجم بالای اطلاعاتشان هیچ قدمِ عملی برنمیدارند این است که خود را ملزم میکنند تا در ورود به هر کاری همه چیز کاملا بیعیب و نقص باشد و صددرصد با استانداردهای او مطابقت داشته باشد. که این حالت هیچگاه رخ نخواهد داد.
کمال گرایی منفی، دشمن خودباوری
همانطور که قبلا بیان شد یکی از دشمنان اصلی زمان شما کمالگرایی است این خصلت علاوه بر اینکه مانعی بزرگ برای بهرهبرداری مناسب از سرمایهی زمانتان است، بازدارنده بزرگی برای شما در شروع بیوقفهی کارها است. در حقیقت کمالگرایی نوعی اختلال شخصیتی در بعضی از اشخاص است که با وجود آن شخص سعی میکند هیچ گونه ایرادی نداشته و کاملا بی نقص باشد و به این صورت برای خود استاندارها و معیارهایی به دور از منطق انتخاب میکند و در نتیجه نگاه او به کلیهی امور نگاهی صفر و صدی میشود. به این صورت که یا امور یا نباید انجام شوند و یا زمانی که به اجرا در میآیند در حالت نهایت ایدهآل بوده و پاسخ صددرصدی بدهند.
نگاه اشتباه:
در واقع اگرچه در نگاه اول، کمالگرایی میتواند نگرشی مثبت و سازنده تلقی شود، اما با بررسی نتیجه و بازخوردی که این نوع عملکرد دارد کاملا مشخص میشود که نگرشی کاملا منفی و مضر است که هم تعللهای مخرب را به همراه دارد و هم در درازمدت عزت نفس را به شدت کاهش میدهد چراکه با کمالگرایی، فرد همیشه احساس میکند آمادگی انجام هیچ کاری را ندارد.
پس برای تقویت توان رویارویی با هر فعالیتی و افزایش خودباوری، اول بررسی کنید تا این خصیصه در وجود شما نباشد و سپس مراقبت کنید تا در روند خودسازی، رشد و تعالی خود، به اشتباه این حالت در وجود شما رخنه نکند. به همین خاطر میتوانید با شناخت نشانههای یک فرد کمالگرا، آمادگی خود را در این موضوع کاملا حفظ نمایید:
– افراد کمالگرا، حاضر به پذیرش انتقاد و نظرات سازنده نیستند
کمالگرایی میزان توجه به قضاوت دیگران را افزایش میدهد، از این رو شخصِ کمالطلب به نگاه و فکر دیگران درباره خودشان اهمیت میدهند از همین جهت دریافت بازخورد از سوی دیگران برایشان غیرقابل قبول است و حتی اگر این بازخورد در روند رشد کاری آنها مفید و سازنده باشد باز هم سبب آزار ذهنی و روحی آنها میشود که این حالت به یک از دو صورت برخورد تدافعی و یا عدم ابراز و در ازای آن خودخوری بروز خواهد کرد.
اگرچه این افراد نسبت به انتقاد گارد دارند اما در نقد کردن دیگران بسیار استاد بوده و میل زیادی به انتقاد از دیگران داشته و مدام سعی بر ایرادگیری به عملکرد دیگران دارند، چراکه هیچ کس در حد استانداردهایی که یک کمالگرا برای خود تعریف کرده است نمیباشد. از طرفی، این افراد برای موفقیت خود را نیازمند تایید دیگران میدانند و لذا از طرد شدن به شدت واهمه دارند؛ به همین جهت عمدتا عیبجویی از دیگران را در زمان غیبت آنها انجام میدهند.
– افراد کمالگرا، به طور مداوم کارها را به تعویق میاندازند
تعلل حاصل از کمالگرایی، خلق و خویی متفاوت از اهمالکاریهایی است که به سندرم فردا مشهورند؛ چراکه در این خصلت، فرد آرمانگرا به انجام کار تمایل دارد و به دنبال تنآسایی و تنبلی نیست اما به دلیل حساسیتی که در اجرای به نحو احسن و صددرصدی کار دارد و یا به خاطر ترسی که از قضاوت دیگران نسبت به اجرای ناقص کار خود دارد، سبب میشود از شروع کار خودداری کند چراکه در نظر او هنوز ایده، فکر و یا آمادگیاش برای انجام عالی نیست و شروع آن در این زمان با پیامد و دستاورد خوبی همراه نخواهد بود.
– افراد کمالگرا، قدرت تغییر نداشته و از تغییرات میترسند
اگرچه دقتی که در افراد آرمانگرا وجود دارد موجب به وجود آمدن ایدههای ممتاز و ناب میشود. اما احساس عدم آمادگی کامل جهت شروع این ایده، همیشه مانع از اجرایی شدنشان میشود. همچنین این افراد به دلیل ترس از شکست، قضاوت دیگران و یا عدم اجرا به بهترین نحو توان انجام هیچ کار جدید و متفاوت با رویهی کنونی خود را ندارند و از این رو به هیچ وجه ریسک نمیکنند
– کمالگرایان غالبا دچار خود مقصر پنداری و احساس گناه میشوند
این افراد در خیلی از مواقع به صورت منفی به عملکرد خود و بازخورد آن نگاه میکنند چراکه کار انجام شده را با ملاکها و استانداردهای آرمانی خودشان مقایسه میکنند. آنها اغلب احساس میکنند که به اندازه کافی سعی نکردهاند و از این بابت دچار عذاب وجدان میشوند. از سویی جدیت بیش از اندازهی آنها در انجام امور سبب میشود که در موارد زیادی خود را تنها عامل انجام نادرست فعالیتها بدانند.
– کمالگرایان همیشه در انجام امور انحصارطلب هستند
با توجه به ملاک و معبارهایی که ایدهآلگرایان برای انجام امور در ذهن خود ترسیم میکنند، هیچگاه نمیتوانند به عملکرد اطرافیان خود در انجام درست و اصولی کارها اعتماد کنند؛ از این رو غالبا تمایل به انجام امور به صورت انفرادی دارند که به این صورت راندمان کاری آنها بسیار پایین میآید چراکه طبق اصل پارتو ۸۰ درصد کارهای دنیا توسط ۲۰ درصدی از مردم انجام میشود که کار تیمی میکنند و ۲۰ درصد کارهای دنیا نیز توسط ۸۰ درصدی انجام میشود که کار تیمی را قبول ندارند و یا جدی نمیگیرند. همچنین این خصوصیت افراد کمالطلب موجب اختلال در روند کارهای سیستمی و جمعی میشود.
- Hidden Strengths – Young Man with Muscular Arms on Blackboard
– افراد کمالگرا، این خصلت را نیازی برای رسیدن به موفقیت میدانند
وقتیکه شخص در ایدهآلگرایی زیادهروی میکند برای دستیابی به آن دست به تلاش بسیار زیادی میزند که به دلیل دستنیافتنی بودن خواسته و آرمان او، این تلاش با رنج و خستگی مفرط همراه خواهد بود اما علیرغم فشار جسمی و روحی زیادی که وجود دارد باز او این روال کاری را دلیلی صحیح برای رسیدن به خواستههایش میداند و جهت توجیح، به طور مداوم در صدد رد رویههای دیگر بر میآید.
قدمهای کوچک اما مستمر
این مسئله غیرقابل انکار است که اکثریت انسانها در زندگی خود خواستههای بزرگ و ارزندهای دارند. و حتی اگر آنها جزو سه درصد از افرادی که اهداف خود را مکتوب میکنند هم نباشند، باز برای دستیابی به خواستهی خود تلاش میکنند چراکه قطعا این خواستهها با زندگی، خانواده، شغل، سلامت، عقاید و … آنها گره خورده است و آنها نیازِ رسیدن به این خواستهها را به شدت در وجود خود احساس میکنند. اما به دلیل بزرگ بودن خواستهها، اغلب این اشخاص در ابتدا یا اواسط مسیر، کار را رها میکنند چراکه دستیابی به خواستهها برایشان سخت و غیرممکن به نظر میرسد.
موضوع قابل اهمیت در اکثر حرکتهای پر انرژی به سوی اهداف و خواستهها که در نهایت منجر به شکست میشود این است که عموما این جنب و جوشها با قدمهای بزرگی شروع شده که نه در محدودهی عادت فرد میگنجید و نه هیچوقت توان ادامه به این صورت برای او امکانپذیر است. اگرچه قدمهای بلند در شروع کار میتواند سرعت حرکت را بسیار بالا ببرد، اما به طور قطع، این حرکت به زودی باعث خستگی و توقف میشود. در حقیقت شاید گامهای بزرگ برای رسیدن به اهداف کوچک و کوتاهمدت موثر باشد اما به هیچ وجه نمیتواند نیازِ دستیابی به اهداف بزرگ و بلندمدت را تأمین کند.
یک مثال:
برای درک بهتر، مسابقات دو و میدانی را در نظر بگیرید، ورزشکاران برای مسافتهای کوتاهِ (مسابقات دوی سرعت، با مسافتهای ۱۰۰، ۲۰۰ یا ۴۰۰ متر) از ابتدا از کل توان خود استفاده میکنند تا به پیروزی برسند؛ اما اگر آنها بخواهند برای مسافتهای طولانی (مسابقات دوی استقامت – با حداقل ۵۰۰۰ متر مسافت) از همان ابتدا تمام انرژی و نیروی خود را صرف شروعی پرقدرت بکنند، به طور حتم هیچیک از آنها قادر نخواهند بود تا کل مسافت را به اتمام برسانند؛ از این رو، استراتژی آنها این است که از گامهایی مطمئن اما مستمر استفاده کنند نه حداکثر انرژی و گامهایی بزرگ؛ به این صورت آنها تا انتها توان حرکت را خواهند داشت.
نتیجه گیری:
پس برای کسب موفقیتهای بزرگ، لازم است گامهایی کوچک اما مستمر را در مسیر رسیدن به خواستهی خود بردارید. یکی از مزایای ثبات در رفتار این است که با چند روز استمرار، این رویه به عادتی در وجود شما تبدیل خواهد شد که خود از سختی راه به میزان قابل توجهی میکاهد. البته نباید این نکته نیز فراموش شود که این قدمهای کوچک زمانی اثربخش خواهد بود که گزینهی انتخاب شده نیز حساب شده و مطابق مسیر صحیح باشد.
دارن هاردی[۷] در کتاب اثر مرکب خود با اشاره به تاثیر شگفتانگیر قدمهای کوچک میگوید اثر مرکب اصل به دست آوردن نتایج بزرگ از راه مجموعهای از انتخابهای کوچک و عاقلانه است؛ و به دست آوردن این قدرت شگفتانگیز به همین آسانی است. کسانیکه اثر مرکب را به نفع خود به کار میبندند، در مقایسه با اشخاص همتای خودشان که اجازه میدهند این اصل ساده اما کارآمد علیه آنها عمل کند، تفاوتهایی باور نکردنی دارند.
مشکل نه، پله
این یک واقعیت است که امکان عدم رویارویی با شرایط پیچیده در زندگی بویژه در راه رسیدن به موفقیت، امری کاملا محال است. اغلب اوقات، همین شرایط هستند که مانع اصلی در پیشرفت و رشد انسانها میشوند و سدی بزرگ در رسیدن آنها به کامیابی را به وجود میآورند. اما نوع نگرشی که هر فرد به وضعیتِ حاصل از این پیچیدگی دارد میزان بزرگی و ابهامآمیز بودن آن را برای او تعریف کرده و نوع اثرگذاری در مسیر زندگیاش را برایش تعیین میکند.
اگرچه در نگاه اول این پیچیدگی و دشواریها میتواند تداعی کنندهی وضعیتی نامطلوب باشد که بسیار از شرایط مطلوب فاصله گرفته است، اما لزوما این شرایط تعیین کنندهی وجود مشکل نیست. چراکه خیلی از رشدهای بسیار بزرگ تاریخ و موفقیتهای بینظیر در پی مواجههی افراد با اراده با همین شرایط بوده است. و در واقع ابهامآمیز بودن آن مانع از تشخیص صحیح این افراد در مفید یا مضر بودنش نشده است.
اساسا، علیرغم ظاهر نامأنوس پیچیدگیها و چالشهای یک مسیر، این چالشها میتوانند در جهت شکوفایی شما بسیار مؤثر باشند؛ چراکه یک توجهِ صحیح و مثبت به همراه آمادگی قبلی میتواند به مرور زمان مزایای چالشها را برای شما روشن کنند؛
محاسنی همچون:
– در زمان بروز ناملایمات و چالشها، روبرو شدن با آنها و کنترلشان سبب میشود تا از استعداد و تواناییهای خود بهره بگیرید و این باعث رشد و تعالی شما خواهد شد.
– درک و لذت از داشتههایتان در زمان برخورد با سختیها بسیار راحت و روشنتر خواهد بود. به عنوان مثال تا زمانی که شما کاملا سیر باشید، از داشتن خوردنیها و نوشیدنیها لذت نخواهید برد.
– میزان استقامت و ماندگاری در ناملایمات، بهترین راه پیشی گرفتن شما از دیگر افراد خواهد بود و صبر در این شرایط شما را از همه متمایز میکند. در واقع در صورت عدم وجود سختیها، هیچ وقت موفقیت و پیروزیها نیز به وجود نمیآیند.
– بسیاری از سختیهای پیشرو به دلیل وجود نقاط ضعف یا اشتباهات شما به وجود میآیند؛ به همین دلیل، بوجود آمدن شرایط سخت میتواند نقاط ضعف را برایتان مشخص کند تا در جهت حل آن تلاش کنید.
– تحملِ درست درد و سختی سبب تقویت جسمی، روحی و ذهنی انسان میشود. همانطور که یک بدنساز با تحمل فشار بسیار زیاد و تحمل درد ناشی از این فشارها، جسم خود را قوی و عضلات خود را بزرگتر میکند.
توصیه:
از این رو اول از همه توصیه میشود تا به پیچیدگیهای در راه موفقیت به دیدهی مشکل و امور غیرقابل حل نگاه نکنید و پس از آن نیز سعی کنید تا همیشه این نقاط ابهام زندگی خود را به عنوان پله ببینید؛ چراکه بالا رفتن از پله نیازمند تحمل سختی است و هرچه این پله بزرگتر باشد، سختی بالا رفتن از آن بیشتر خواهد شد، اما تنها راه رسیدن به اوج و بالا رفتن، استفاده از همین پلهها است. در واقع کسی که میخواهد به پشت بام خانه خود برود، نمیتواند با گلایه از سختی بالا رفتن و امتناع از این کار، به پشت بام برسد.
و البته یکی از مسائلی که اغلب مانع از رویارویی با چالشها میشود، بهانهگیریها و دلیلتراشیها هستند؛ که همانطور پیشتر بیان شد وجود این مسئله همیشه مانع از انجام کار میشود و لازم است تا با بهرهگیری از راهکارهای بجا و به موقع، این خصلت را برای همیشه از خود دور کنید.
انتخاب مسیر یادگیری و حرکت خود
یکی از مشکلاتی که اغلب در سر راه اغلب مردم قرار میگیرد این است که در نحوهی شروع کار خود و انتخاب مسیر دچار سردرگمی میشوند و این به دلیل وجود انتخابهای زیاد و خصلت کمالگرایی نیست بلکه واقعا نحوهی آغاز به کاری خاص، برای آنها به صورت ابهامی بزرگ در ذهنشان نقش بسته است. این افراد حاضر به برداشتن قدمهای کوچک برای رسیدن به خواستههای بزرگ هستند، اما دقیقا نمیدانند این قدمهای کوچک را چگونه و در چه مسیری باید بردارند.
اگر شما هم از این دسته افراد هستید، پس اول بررسی کنید و مطمئن شوید هدف یا اهداف خود را به طور دقیق و با جزئیات کامل مشخص کردهاید یا نه؟ تعیین دقیق هدفی که همسو با چراییهای شما نیز باشد، خود شروعی عالی برای شناخت بهتر مسیرِ پیش رو و نحوهی گام برداشتن است. به این صورت شما یک قدم به فهمی بهتر از وضعیت نقشهی راه خوب نزدیک شدهاید چراکه زمانی که بتوانید یک نقشهی راه درست برای خود مشخص کنید موجب میشود نه تنها از سردرگمی در آمده و از میزان ترس و دودلی شما به طور قابل توجهی کاسته شود بلکه در زمان شروع و ادامه، به میزان چشمگیری در وقت و انرژی شما نیز صرفهجویی خواهد شد.
اما بعد از انتخاب اصولی هدف، لازم است میزان درک خود را نحوه حرکت افزایش دهید و به این منظور توصیه میکنم با رجوع به سوالاتی همچون سوالات زیر و پاسخ صادقانه به آنها، ذهن خود را در این افزایش درک، متمرکزتر کنید:
– چه راههایی شما برای رسیدن به هدف دارید؟
– کدام راه بهترین است؟
– به طور تقریبی چقدر زمان لازم است تا این راه را بپیمایید؟
– نوع و میزان هزینههای مورد نیاز این مسیر چیست؟
– محدودیتهای شما در این مسیر کدامند؟
– تواناییهایی که لازم است برای قدم گذاردن در این مسیر کسب کنید کدامند؟
و پس از افزایش درکتان در خصوص مسیر پیش رو؛ یکی از بهترین راهها جهت جلوگیری از اشتباه در مسیر، افزایش میزان آمادگی به وسیله بهرهگیری از تجریبات دیگران است؛ این تجربیات میتواند حضوری و از شخصی باشد که پیشتر در این مسیر به موفقیتهایی رسیده است، میتواند مطالعهی کتابهایی باشد در این زمینه گردآوری و تدوین شدهاند و یا حتی میتواند شرکت در دورههای آموزشی باشد که در این خصوص در شهر شما در حال برگزاری است. قطعا مشورت با صاحبان نظر میتواند میزان خطای شما را از سرآغاز راه تا انتهای به حداقل برساند.
و مهمترین مسئلهای که در این بخش از روند شما باید مورد توجه قرار بگیرد این است که هیچوقت زمانی مناسب برای برداشتن قدم نیست و شما نمیتوانید برای آغاز حرکتتان، زمان اکنون را به زمانی دیگر موکول کنید. هوش بالا، سن مناسب، جنم و زیادی، تیم حرفهای، فصل بهتر و … هیچ یک نمیتواند دلیلی قطعی برای به تاخیر انداختن زمان شروع باشد. بدانید که برای آغاز یک مسیر نیاز به عالی بودن نیست و این در حالی است که برای عالی بودن حتما لازم است حرکت خود را آغاز کنید.
خود را از خود قطع نکنید
وابستگی، یکی از شایعترین راههای بروز عدم عزت نفس است؛ این مشکل که از احساس نیاز شدید نسبت به شخصی خاص پدید میآید، میتواند فرد را در شناخت تواناییهای خود، باور به این استعدادها و بهرهگیری از آنها به طور کامل فلج کند و قدرت حرکت را از او بگیرد. در این حالت تا زمانی که شخص تاثیرگذار برای فرد تصمیمگیری و اظهارنظر قطعی نداشته باشد، فرد نمیتواند برای مسیر زندگی خود تصمیمگیری کند و برنامهای به صلاح خود تنظیم کند. همچنین انتخابهای شخص تاثیرگذار نیز قطعا طبق نظرات، باورها و نگرشهای خود خواهد بود که احتمال عدم همخوانی با نیازهای واقعی فرد را کاهش میدهد.
از این رو، اگرچه پیشتر در جهت تضمین موفقیتهای پیش روی شما، توصیه شد تا مشورتپذیری و بهرهگیری از تجربیات دیگران را حتما همیشه مورد توجه قرار دهید اما اول اینکه توصیه به مشورت با صاحبنظران و افراد موفق بود و دوم اینکه همیشه تلاش کنید تا این خصلت زیبا با زیادهروی و تبدیل آن به وابستگی گره نخورد.
نمونه دیگر:
البته وابستگی فقط به شخصی خاص محدود نمیشود و باورها، عادتهای خود، داراییهای مادی و غیرمادی و هر چیز دیگر میتواند موجب ایجاد وابستگی شود که روند انتخابهای فرد را برای او تغییر جهت دهد. گاهی اوقات تعلق خاطر به موقعیت اجتماعی و ترس از دست دادن آن، علاقهی شدید به خانه و عدم میل به تغییر آن، گره خوردگی با باورهای اجتماعی و عرفی و خو گرفتن با آنها و … موجب میشود تا فرد یا صلاح خود را به درستی تشخیص ندهد و یا بعد از تشخیص این صلاح و منفعت واقعی، جرأت حرکت برای دست پیدا کردن به این منفعت را به خود ندهد.
از این جهت نیاز است در هر شرایطی شما بتوانید ارتباط خود را با درون خود و خواستههای واقعی خودتان حفظ کنید، چراکه قطعا بعد از کسب آمادگی، این شما هستید که بهترین شناخت را نسبت به خود، انگیزههای درونی و تواناییهایتان دارید و از همین جهت شما بهترین تصمیم گیرندهی نهایی در انتخاب خواسته، مسیر و نحوه گام برداشتن خواهید بود.
[۱] عیون الحکم و المواعظ (للیثی) / ص : ۱۶۱
[۲] الفصول المختاره / ص : ۱۰۵
[۳] التوحید (للصدوق) / ص : ۴۱۶
[۴] مصباح الشریعه / ص : ۱۴
[۵] بحار الأنوار (ط – بیروت) / ج : ۲ / باب : ۹ / ص : ۲۶
[۶] الکافی (ط – الإسلامیه) / ج : ۱ / ص : ۴۴
[۷] Darren Hardy (is an American author, keynote speaker, advisor, and …