معلم واقعی از خود اثر ماندگار بجا می گذارد در یکی از روستاهای کوهستانی “دیاربکر” ترکیه، آموزگار دبستانی به نام احمد در درس ریاضی به شاگردانش می گوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟ دانش آموزان: آقا اجازه،
زنگوله افکار یا ذهن پر از تنشِ می‌گویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه با اسبش می‌تاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین می‌شده. بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، زنگوله‌ای آویزان می‌کرد. در نهایت هم
موش های آهن خوار آورده‌اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت، اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد. بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت. مرد گفت آهن تو
مراقب رفتارهای ذاتی خود باشید روزی در دُر گران بهای پادشاه لکه سیاهی مشاهده شد. هر کاری درباریان کردند نتوانستد رفع لکه کنند. و هر جایی وزیر مراجعه کرد کسی علت را نتوانست پیدا کند. تا مرد فقیری گفت من می دانم چرا دُر سیاه شده، پس مرد فقیر را
۲۰ گرم اندیشه / داستانی آموزنده از باورهای محدود کننده چند ماه است که هر شب فاصلۀ بین محل کار تا منزل را پیاده‌روی می‌کنم. این پیاده‌رویِ بدون وقفه درست یک ساعت طول می‌کشد. گاهی پیش می‌آید که مجبورم چیزی را همراه خودم به خانه ببرم؛ مثلاً سرِ راه خریدی بکنم.
پیرمردی می خواست مزرعه سیب زمینی اش رو شخم بزنه اما این کار خیلی سخت بود. تنها پسرش که می تونست به او کمک بکنه هم در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت رو برای او توضیح داد: “پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال
داستان کوتاه “از چشمان کوچک پسرم: تحسین به ایثار و نیروی کارگران معمولی” هیچ وقت عادت نداشته ام و ندارم موقعی که دو نفر با هم گپ می زنند، گوش بایستم، ولی یک شب که دیروقت به خانه آمدم و داشتم از حیاط رد می شدم، به طور اتفاقی صدای
تا زمانی که ممکن شود، فقط غیرممکن بنظر می رسد 🔰 تا سال ۱۹۵۴ میلادی تصور بر این بود که دویدن یک مایل در کمتر از ۴ دقیقه غیرممکن است ولی در ۶ می ۱۹۵۴ راجر بنیستر با شکست این رکورد نشان داد غیرممکنها نیز ممکن می شوند بعد از
دنیا دار مکافات است یا پیش‌داوری آرزو داشتم تنها پسرم با دختر خواهرم ازدواج بکنه، ولی او در دوران دانشجویی به دختری از خانواده ای مستضعف که با هم همکلاسی بودن علاقه مند شد و دختر مورد علاقه اش رو به عقد خودش درآورد. این داستان رو یه زن ۶۵
داستان زیر بر مبنای واقعیتی از شخصی به نام کارل استوارت (Karl Stewart)، معاون سابق بازاریابی استراتژیک اسکوئر انیکس و مالک بزرگترین هایپرمارکت‌های دنیا است. خواندن این داستان به خوبی نحوه‌ی عملکرد و در پی آن سرنوشت انسان‌های بزرگ و نابغه را به تصویر می‌کشد: داستان کارل استوارت پسری برای
