بله، شما می توانید در حالی که خود را به سمت موفقیت سوق می دهید خوشحال باشید.
تفکر اول: رضایت بعد از کسب موفقیت
و این در حالی است که بسیاری از ما، در برخی مواقع، فکر می کنیم که با رسیدن به یک هدف خاص، خوشحال خواهیم شد. و این یعنی ما خوشحال خواهیم شد بعد از اینکه …
- فارغ التحصیل از دانشگاه بشویم.
- یک میلیارد تومان بدست بیاوریم.
- ازدواج بکنیم.
- ۱۵ کیلو وزن کم کنیم.
- کار مناسبی پیدا کنیم.
- به فلان چشماندازم برسیم.
… و غیره.
البته من هم قبلا به همین صورت فکر میکردم و در این رابطه مقصر عدم خوشحالیهای خودم بودهام. بارها بوده است که تصور میکردم رضایت و موفقیت پس از قهرمانی یا پس از ایجاد یک کسبوکار موفق یا پس از فلان هدف حاصل میشود.
و متاسفانه جامعه به ما به صورت مستقیم و غیرمستقیم می گوید که این شیوهی فکری چیز خوبی است. ما بارها در مورد ورزشکارانی شنیدهایم که تا زمانی که به اوج نرسیدهاند هرگز راضی نشدهاند. ما در مورد کارآفرینانی می شنویم که دیوانه وار کار می کردند تا کسب و کاری بسازند که دنیا را تغییر داد.
یعنی تفکر اصلی که به خوردمان میدهند این است که برای برنده شدن، باید ناراضی نیز باشید. از رتبه دوم ناراضی باشید. از میانگین ناراضی باشید. و …
تفکر دوم: تسلیم شدن در برابر شرایط، برای کسب رضایت
سپس طرف دیگر معادله را داریم: افرادی که از زندگی آنطور که هست راضی هستند. آنها می گویند که شما باید مهارت “بیشتر نخواستن” را توسعه دهید، که بتوانید در جایی که الان هستید خوشحال باشید. اینکه شما در حال حاضر کامل هستید.
مشکل تفکر دوم:
مشکل اینجاست: که اگر قرار باشد برای رسیدن به رضایت و خشنودی بیشتر، به شرایط کنونی تن دهیم؛ هیچ گونه تحولی در زندگی ما رخ نخواهد داد. اگر افرادی که تاریخ را به این صورتی که امروز است هم چنین تفکری داشتند، امروز نمیبایست:
- فناوریهای نو داشته باشیم.
- برق و روشنایی و … داشته باشیم.
- قدرت برقراری ارتباط با عزیزانمان از یک طرف دنیا با آن طرف دنیا را داشته باشیم.
- بهترین امکانات برای آموزشهای قدرتمند در اختیارمان باشد.
- قدرت پرواز در اختیارمان باشد.
- بهداشت دنیامان هزاران برابر قویتر از قدیم باشد.
و …
تفکر سوم: رضایت و موفقیت با هم
در ضمن؛ من هر دو را می خواهم. می خواهم هم به اهداف و خواستههای بزرگم برسم و موفقیتهای پی درپی را کسب کنم، هم در هر زمانی احساس رضایت و خرسندی و شادی در زندگیام موج بزند. احتمالا شما هم میخواهید چنین باشد.
من خوشبخت بودن را دوست دارم، چون به این صورت خوش می گذرد. و همین طور من نمی خواهم شادی را تا رسیدن به نقطه عطفی به تعویق بیندازم. اما با این حال من هم دوست دارم بهتر شوم. من نمی خواهم به کمتر از آنچه در زندگی می توانم انجام دهم راضی باشم. دوست دارم در این راه خوشحال باشم و به اهدافم برسم.
و برای مدت طولانی، دو تفکر سابق من را آزار می داد که به نظر می رسید خوشحال بودن (راضی بودن) و برنده شدن (ناراضی بودن) با یکدیگر در تضاد هستند.
من هنوز خیلی از موارد مربوط به اینها را کشف نکردهام، اما هر چه بیشتر افرادی را که موفقیت زیادی کسب کردهاند مطالعه میکنم، بیشتر فکر میکنم که میتوان خوشحال و برنده بود.
در اینجا نحوه … و نه …
پیروزی و شادی
اصلا به جای هر چیز، روی این تمرکز کنید: پیروزی و شادی
بیایید با برنده شدن شروع کنیم. اگر میخواهید پتانسیل خود را به حداکثر برسانید، باید به کار خود ادامه دهید تا هم قبل و هم بعد از رسیدن به هدفی بهتر شوید. اما چرا کسی باید این کار را انجام دهد؟
به عنوان مثال، اگر هدف شما بدست آوردن یک خانه بزرگ بود و به آن رسیدید، بنابراین چرا پس از آن باز به سختی کار می کنید؟ پاسخ کمی پیچیده تر از آن چیزی است که فکر می کنید.
قانون بازده کاهشی
در اقتصاد، یک اصل اساسی وجود دارد که به قانون بازده کاهشی معروف است.
در اینجا تعریف کوتاهی در خصوص این قانون وجود دارد: هر چه چیزی بیشتر به دست آورید، ارزش آن کمتر می شود. این فقط یک نظریه اقتصادی نیست، یک روند مشابه در زندگی واقعی نیز اتفاق می افتد.
هر چه چیزی بیشتر به دست آورید، ارزش آن کمتر می شود
- اگر شما هیچ پولی نداشته باشید و ده میلیون تومان درآمد کسب کنید، یک دارایی بزرگ را به دست آوردهاید. اما اگر قبلاً صد میلیون تومان درآمد داشته اید، به نظر می رسد که درآمد ده میلیون تومان دیگر چندان قابل توجه نیست. به دست آوردن هر ریال در ابتدا معنی زیادی دارد، اما در طول زمان کمتر.
- اگر هرگز قهرمانی را نبرده اید، اولین قهرمانی فوق العاده خواهد بود. اما اگر در حال حاضر پنج مدال قهرمانی دارید، اضافه کردن مدال ششم به شیرینی مدال اول نخواهد بود. ایستادن در اوج در ابتدا معنی زیادی دارد، اما در طول زمان کمتر.
- اگر در حال راه اندازی یک شرکت هستید، جذب اولین مشتری خود حرکتی بسیار جذاب و گاه باورنکردنی است. اما اگر در حال حاضر ۱۰۰ مشتری دائمی دارید، اضافه کردن یک مشتری دیگر همان هیجان را ایجاد نمی کند. فرود هر مشتری در ابتدا معنی زیادی دارد، اما در طول زمان کمتر.
- اگر تاکنون سواد خواندن و نوشتن زبان دومی را نداشتید، یاد گرفتن کلمات اول میتواند احساس دانش زیادی را به شما بدهد. اما اگر شما تسلط نسبی به آن زبان دارید، یادگیری چند کلمه بیشتر حس خاصی را به شما نمیدهد. یادگیریها در ابتدا معنی زیادی دارد، در طول زمان کمتر.
و …
به عبارت دیگر، اهداف و نتایجی که در ابتدا برای شما بسیار ارزشمند به نظر می رسند، در واقع با دستیابی به تعداد بیشتری از آنها، ارزش کمتری پیدا می کنند.
چگونه برنده بمانیم
بنابراین، اگر نتیج با مقادیر کمتر ارتباط مستقیم دارند، زمانی شما مقادیر بیشتر را بدست میآورید، چگونه میتوانید برنده شوید؟
پاسخ این است: با دوست داشتن تمرین کاری که انجام می دهید. و این فقط برای کسانی محقق میشود که کار خود را به عنوان یک هنر و صنعت می پذیرند و عاشقانه در هر موقعیتی (چه لحظات بی حوصلگی و چه زمانهای شور و نشاطشان) انجام این کار را روزها و ماهها و سالها ادامه میدهند.
در اینجا چند نمونه برایتان آوردهام …
- ریچارد برانسون (Richard Branson) در حال حاضر یک مولتی میلیاردر است. او در حال حاضر صدها شرکت ساخته است. او هنوز این کار را می کند، اما کاملا مشخص است که دیگر به خاطر پول نیست؛ چراکه از مدت ها پیش پول برای او معنی زیادی ندارد. او این کار را انجام می دهد زیرا تمرین انجام آن را دوست دارد.
- نیک سابان (Nick Saban) تاکنون چهار بار قهرمان آمریکا و جهان شده است. (۱ با LSU و ۳ با آلاباما و …). او سالانه بیش از ۵ میلیون دلار درآمد دارد. اما دیگر برای پول مربیگری نمی کند. او حتی برای “رسیدن به اوج” مربیگری نمی کند. او مربیگری می کند زیرا عاشق این روند است (و او همیشه در مورد این فرآیند صحبت می کند).
- جک لالان (Jack LaLanne) بیش از ۴۰ سال رکوردهای تناسب اندام را ثبت کرده است. او برای کاهش چند کیلویی ورزش نمی کرد. او هر روز ورزش می کرد زیرا دوستش داشت.
- حسین رضازاده بارها قهرمان بلامنازع وزنه برداری در جهان بوده است. حتی پس از تاکید پزشکان و بازنشستگیاش از مسابقات جهانی، کماکان در ورزش وزنهبرداری باقی ماند. او سالها پیش بی رقیب بودن خودش را اثبات کرده است. حتی بارها به صورت پیاپی فقط او با خودش (رکوردهای قبلیاش) رقابت میکرد و نه شخصی دیگر. و حالا هنوز در این ورزش باقی مانده، چون آنرا دوست دارد.
و …
خلاصه اینکه: تنها راه برای حفظ انگیزه قبل و بعد از دستیابی به اهداف این است که تمرین کاری را که انجام می دهید دوست داشته باشید.
چگونه شاد باشیم
اکنون پاسخ این سوال آسان است. اگر عاشق تمرین کاری هستید، اگر عاشق کار روزانه هستید، می توانید قبل و بعد از رسیدن به اهداف خود خوشحال باشید. آنگاه شاد نیز هستید؛ و لزومی ندارد کار خارقالعادهای برای رسیدن به این شادی انجام دهید.
وقتی یاد میگیرید که فرآیند کاری را که انجام میدهید دوست داشته باشید و آنقدر روی هدف تمرکز نکنید، به طور خودکار شادی را پیدا میکنید و در عین حال برنده میشوید.
- اگر یاد بگیرید که تمرین ورزش کردن را دوست داشته باشید، همین الان خوشحال خواهید شد و بعداً نتایج را نیز خواهید دید.
- اگر یاد بگیرید که بازاریابی کسب و کار خود را دوست داشته باشید، در این صورت خوشحال خواهید شد و بعداً نتایج را خواهید دید.
- اگر یاد بگیرید که تمرین حمایت از دوستان و خانواده خود را دوست داشته باشید، اکنون خوشحال خواهید شد و بعداً نتایج را خواهید دید.
شاد و برنده باشید.