موفقیت ، چیزی است که همه ما به شکلی یا مدی برای آن تلاش می کنیم، اما آن چیست؟ موفقیت چیست؟ این روزها تعاریف متعددی وجود دارد. با این حال، به نظر می رسد فقط یک موضوع مشترک وجود دارد که اکثر مردم در مورد موفقیت با آن موافق هستند. و آن این است، که موفقیت دو محصولی از تداوم در مواجهه با شکست است. بنابراین، این همان چیزی است که امیدواریم در این صفحه با شما به اشتراک بگذاریم، داستانهای موفقیت الهامبخشی که به وضوح مسیری را که معمولاً توسط افرادی که به موفقیت خیرهکنندهای دست یافتهاند طی میکنند، نشان میدهد.
هدف ما از به اشتراک گذاشتن این داستان های موفقیت این است که آنها ممکن است شما را تشویق کنند که به تلاش برای رسیدن به رویاهای خود ادامه دهید، و شما را در این باور نگه دارند که دستیابی به “غیر ممکن” واقعا ممکن است.
با این اوصاف، در این مقاله از ایوسی، بهترین داستانهای موفقیت وجود دارد که شما را برای موفقیت در مواجهه با شکست، شکستها و موانع الهام میبخشد. اگر آماده الهام گرفتن هستید، بیایید در آن شیرجه بزنیم.
بخوانید: ۱۰ شکست معروف برای موفقیت که به شما الهام می بخشد
داستان های موفقیت الهام بخش برای کمک به موفقیت شما
۱. سیلوستر استالونه
سیلوستر استالونه یکی از الهام بخش ترین داستان های موفقیت را دارد. قبل از اینکه کار بزرگی کند، اساساً یک هنرمند گرسنه بود. او برای سالها پس از سالهای دانشگاه و پس از آن، کارهای عجیب و غریبی انجام داد تا صورت حساب را بپردازد و همزمان هر نقشی را که میتوانست پیدا کند برای زنده نگه داشتن رویاهایش برای تبدیل شدن به یک بازیگر موفق بازی میکرد.
این مبارزهای بود که سیلوستر سالها، در واقع هفت سال، آن را تحمل کرد. در تمام آن هفت سال چالش برانگیز، سیلوستر نقشهای کوچکی را در چند فیلم به دست آورد، اما هیچ چیز آنقدر بزرگ نبود که بتواند حرفهاش را شروع کند.
در طول آن هفت سال طولانی تلاش، او با فقر تقریباً روبرو شد. به دلیل ناامیدی برای پول، زمانی مجبور شد جواهرات همسرش را به دلیل ناامیدی برای پول بفروشد. او حتی مجبور شد سگش را بفروشد زیرا نمی توانست او را سیر نگه دارد. و برای تکمیل همه چیز، به جایی رسید که سیلوستر بی خانمان بود و مجبور شد چند روز بیرون بخوابد.
اما، روزهای مبارزه او به عنوان یک بازیگر مشتاق برای همیشه ادامه نخواهد داشت. پس از بیش از هفت سال مواجهه با مشکلات به ظاهر غیرقابل حل، سرانجام به شکست بزرگ خود رسید. و این وقفه پس از آن اتفاق میافتد که او موفق شد فیلمنامهای را که با الهامات سه روزه نوشته بود، در مقابل دو کارگردان برجسته در هالیوود به دست آورد.
این لحظه تعیینکننده بود که جریان را برای سیلوستر استالونه تغییر داد و پس از مذاکره برای نقش اصلی در فیلمی که به نام «راکی» شناخته میشد، حرفهاش سر به فلک کشید.
موفقیت در نهایت نصیب کسانی می شود که همیشه رویای او را می بینند.
موفقیت معمولاً اوج کنترل شکست است.
سیلوستر استالونه – Sylvester Stallone
بخوانید: داستان کوتاه | انسان عمل گرا، بدون انتظار از کمک دیگران، حرکت می کنم
۲. آرنولد شوارتزنگر
با توجه به اینکه آرنولد شوارتزنگر مظهر انسان خودساخته است، جرات نداریم او را از مجموعه داستان های موفقیت خود حذف کنیم. پس از تولد و بزرگ شدن در اتریش، در زمانی که هنوز در حال بهبودی از شکست خود در جنگ جهانی دوم بود، احتمالات در برابر آرنولد وجود داشت. او در جوی بزرگ شد که اعتیاد به الکل بیداد می کرد، که در آن شکست گرایی یک هنجار بود، و رویاهای بزرگ مورد خنده قرار می گرفت.
اما آرنولد اهمیتی نداد. او میدانست که نمیخواهد زندگی سنتی اتریشی را که والدینش برای او میخواستند داشته باشد، و میدانست که میخواهد به آمریکا، سرزمین آزادگان، نقل مکان کند.
به این ترتیب، او برنامه ای برای موفقیت در بدنسازی طراحی کرد و سپس از این موفقیت برای ورود به سینما استفاده کرد. و مطمئناً او همین کار را کرد. او با تبدیل شدن به جوانترین مردی که تا به حال در مسابقات مستر یونیورس برنده شده است، به آرزوی خود رسید و سپس پنج عنوان مستر یونیورس و هفت عنوان مستر المپیا را به دست آورد.
او پس از رسیدن به آنچه که در ورزش بدنسازی در نظر داشت انجام داد، سپس خود را متعهد به حرفه بازیگری کرد که همیشه آرزویش را داشت. و مطمئناً، او به همان درجه ای که دنیای بدنسازی را فتح کرد، صنعت فیلم را تسخیر کرد. بازی در چندین فیلم پرفروش که بیش از ۳ میلیارد دلار فروخت و یکی از قابل توجه ترین دارایی خالص هالیوود را برای او به ارمغان آورد.
همیشه دید خود را کشف کنید و بقیه به دنبال خواهند داشت.
آرنولد شوارتزنگر – Arnold Schwarzenegger
بخوانید: ۱۲ فرد مشهوری که قبل از موفقیت شکست خوردند
۳. جی کی رولینگ
جی کی رولینگ در اوایل آرزوی نویسنده شدن داشت. اما، قبل از اینکه رویای او برای تبدیل شدن به یک نویسنده چاپ شده محقق شود، باید سال ها ادامه دهد. تقریباً به محض اینکه تصمیم گرفت برای نوشتن ایده هایش روی کاغذ برای کتابش کار کند، با مرگ مادرش منحرف شد. و افسردگی ناشی از آن باعث شد رولینگ به دنبال شغل معلمی در کشور دیگری باشد. خیلی زود ازدواج کرد و صاحب فرزندی شد که آرزوهای او را بیشتر به تأخیر می انداخت.
اما همه چیز برای رولینگ از ریل خارج نشد، زیرا ازدواج او تنها یک سال پس از شروع به طور ناگهانی به پایان رسید و باعث شد که او با یک فرزند بیکار شود و به سختی از مزایای بیکاری جان سالم به در ببرد.
با این حال، علیرغم چالش هایش، رولینگ در خلق کتاب خود اصرار داشت. و او این کار را با استفاده از هر لحظه ای که می توانست در حالی که فرزندش در خواب بود برای نوشتن استفاده کرد. تا اینکه بالاخره روزی رسید که او دست نوشته اش را کامل کرد.
البته، حتی پس از پایان رولینگ، موانع دستنوشتهاش همچنان باقی بود. ۱۲ ناشر مختلف رمان او را رد کردند، و او تقریباً آماده بود تا قبل از اینکه دستنوشتهاش در نهایت پذیرفته شود، دست از کار بکشد. و در آن لحظه بود که شانس جی کی رولینگ برعکس شد.
اکنون جی کی رولینگ یکی از پرفروش ترین نویسندگان تمام دوران است. در واقع، او پردرآمدترین رمان نویس جهان است که کتاب هایش به بیش از ۸۰ زبان مختلف ترجمه شده و بیش از ۵۰۰ میلیون فروخته شده است. واضح است که پشتکار و صبر در دراز مدت نتیجه می دهد.
جرات نکن خندههایشان جاهطلبی تو را خاموش کند.
جی کی رولینگ – JK Rowling
بخوانید: از موفقیت تا برتری؛ نگاهی به داستان کسی که از هیچ به همه چیز رسید
۴. استیون اسپیلبرگ
اکثر مردم این را نمی دانند، اما استیون اسپیلبرگ سه بار از مدرسه فیلم رد شد. اما او اجازه نداد که این رد کردن مانع او شود، و او به درخواست خود ادامه داد تا اینکه قبول شد. در نهایت کال استیت، لانگ بیچ او را در برنامه فیلم خود پذیرفتند. او سپس از فرصت خود در Cal State استفاده کرد تا یک دوره کارآموزی بدون حقوق در استودیو یونیورسال داشته باشد.
البته، این دوره کارآموزی برای همیشه ادامه نخواهد داشت، اما آنقدر طول کشید تا او یاد بگیرد که چگونه مخفیانه به استودیوها وارد شود و به طور مداوم بتواند اطلاعات لازم را برای موفقیت در این تجارت جمع کند.
بالاخره روزی میرسد که او موفق میشود فیلمی را که ساخته است به دست مدیران سینمایی برساند. اما، او مجبور شد ابتدا بر تلاش های متعدد مدیران فیلم غلبه کند تا او را وادار به تسلیم کنند.
پس از اینکه چندین بار به آنها گفته شد که اندازه فیلم اندازه مناسبی ندارد، و هر بار کل نسخه نمایشی را به اندازه های توصیه شده بازسازی کردند، مدیران در نهایت تسلیم شدند و فیلمش را به او دادند. این فیلم جوایز مهمی را به دست آورد و جایگاه استیون اسپیلبرگ را در صنعت مستحکم کرد.
استیون اسپیلبرگ اکنون یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان تاریخ و یکی از ثروتمندترین فیلمسازان جهان است. و از میان تمام داستانهای الهامبخش موفقیت ما، بهویژه داستان او نشان میدهد که اگر به اندازه کافی طولانی و به اندازه کافی محکم در بزنید، درهای فرصت در نهایت به روی شما باز خواهند شد.
همه ایدههای خوب با ایدههای بد شروع میشوند، به همین دلیل طول میکشد.
استیون اسپیلبرگ – Steven Spielberg
بخوانید: داستان کوتاه: حکایت سقراط و مرد رنجیده
۵. کریستیانو رونالدو
کریستیانو رونالدو در خانواده ای بزرگ شد که به سختی زندگی می کرد. او در کودکی به دلیل وضعیت مالی ناچیز مجبور بود با سه خواهر و برادرش در یک اتاق مشترک باشد. حتی مواقعی وجود داشت که آنها پول کافی برای خرید یک توپ فوتبال را نداشتند تا او بتواند در خیابان ها بازی کند. اما رونالدو اجازه نداد محیط اطرافش سرنوشت او را تعیین کند.
نه، در عوض او راه هایی برای انجام ورزشی که دوست داشت حتی بدون توپ پیدا می کرد. او از بطریها، پارچههای پارچهای یا تقریباً هر چیزی که میتوانست برای ساخت یک توپ موقت استفاده میکرد تا بتواند بازی کند.
در نهایت، کریستیانو در فوتبال آنقدر خوب شد که مجبور شد در سن ۱۱ سالگی نهایت فداکاری را انجام دهد و بیش از ۵۰۰ مایل از خانواده خود دور شود تا با یک آکادمی معتبر فوتبال تمرین کند. این کار خوبی است که او هم انجام داد، زیرا با این کار، خودش را در مسیری قرار داد تا در نهایت یکی از بهترین بازیکنان تاریخ شود.
اکنون کریستیانو رونالدو از سوی فدراسیون فوتبال پرتغال به عنوان بهترین بازیکن پرتغالی تمام دوران شناخته می شود. او همچنین توسط میلیون ها طرفدار فوتبال در سراسر جهان به عنوان بهترین بازیکن تاریخ شناخته می شود.
علاوه بر این، او اولین فوتبالیستی است که بیش از ۱ میلیارد دلار درآمد دارد، در حالی که یکی از بزرگترین دارایی های خالص را در بین ورزشکاران حرفه ای ایجاد می کند.
رویاها آن چیزی نیستند که در خواب می بینید، آنها چیزهایی هستند که نمی گذارند بخوابید.
کریستیانو رونالدو – Cristiano Ronaldo
بخوانید: داستان کوتاه / گاهی اوقات عملکرد خود را بسنجید
۶. لیونل مسی
از آنجایی که ما در مورد موضوع فوتبال هستیم، میتوانیم به داستان موفقیت لیونل مسی نیز اشاره کنیم، زیرا این داستان به همان اندازه الهامبخش است. در اینجا دلیلی است که مسی در سن ۱۱ سالگی از تیم فوتبال خود حذف شد زیرا آنها فکر می کردند او برای بازی کردن بسیار کوچک است. و او کوچک بود، اما به دلیل کمبود هورمون رشد بود که او را بسیار کوچکتر از همه بچه های هم سن خود می کرد.
خوشبختانه مسی نگذاشت این او را منصرف کند. در عوض، او خود را در یک رژیم سخت قرار می داد که در آن هورمون رشد را به خود تزریق می کرد. و او به مدت هفت روز در یک پا و سپس هفت روز در پای دیگر خود این هورمون را تزریق می کرد.
مسی این روال را برای شش سال حفظ خواهد کرد.
خبر خوب این است که فداکاری و پشتکار مسی نتیجه داد. زیرا در حال حاضر، او یکی از پردرآمدترین بازیکنان فوتبال با دارایی خالص خیره کننده است و توسط لشگر هواداران به دلیل برنده شدن بالاترین دستاورد فوتبالش، “توپ طلا” به عنوان یکی از بهترین بازیکنان تمام دوران شناخته می شود. ‘ شش مرتبه.
موفقیت نیاز به فداکاری دارد.
برای رسیدن به رویای خود باید بجنگید، باید برای آن فداکاری کنید و سخت تلاش کنید.
لیونل مسی – Lionel Messi
بخوانید: داستان کوتاه: اگر آرام بروید، زودتر میرسید
۷. مایکل جردن
از آنجایی که ما به برترین های تمام دوران در فوتبال اشاره کردیم، نمی توانیم مردی را که بسیاری از آنها بهترین بازیکن تمام دوران در بسکتبال می دانند را کنار بگذاریم. اکنون، بیشتر مردم از این موضوع آگاه نیستند، اما زمانی که مایکل جردن صرفاً دانشآموز دوم دبیرستان بود، رویاهای بزرگی برای تبدیل شدن به یک بسکتبالیست بزرگ داشت. بنابراین او کار گستاخانه ای انجام داد و برای تیم Varsity تلاش کرد. اما همه چیز بر وفق مراد او پیش نرفت و او از تیم جدا شد.
این رد به خصوص جردن را به دلیل رویاها و توقعات بزرگ او به شدت تحت تأثیر قرار داد. در واقع، طرد شدن آنقدر به او ضربه زد که بعد از آن به خانه رفت و در کمدش گریه کرد.
اگرچه این رد هنوز جردن را آزار می داد، او گرد و غبار خود را پاک کرد و به تیم JV رفت. او مانند هیچ کس دیگری در فصل خارج تمرین نکرد و چهار اینچ بیشتر شد. و سال بعد دوباره برای تیم دانشگاه تلاش کرد. اما این بار دوم موفق شد.
او نه تنها موفق شد، بلکه MVP تیم شد و در تیم All-American شرکت کرد و در نهایت برای خود بورسیه دانشگاهی گرفت. و از آنجا، خوب، شما بقیه داستان را می دانید. او به مردی تبدیل شد که ۳۲۲۹۲ امتیاز در یک حرفه بسکتبال به دست آورد، ۶ قهرمانی NBA را به دست آورد، ۵ عنوان MVP را به دست آورد و به عنوان بهترین بسکتبالیست تمام دوران شناخته شد.
برای تمام داستان های موفقیتی که پوشش داده ایم، این یکی به وضوح اهمیت داشتن انتظارات بزرگ و انعطاف پذیری پس از رد شدن را نشان می دهد.
کلید موفقیت شکست است.
مایکل جردن – Michael Jordan
بخوانید: داستان یک فرد مشهور که با پسانداز کردن پولدار شد
۸. پائولو کوئیلو
بیش از ۳۰ سال پیش کتابی با عنوان “کیمیاگر” منتشر شد و به ندرت کسی متوجه آن شد. نویسنده این کتاب شخصی به نام پائولو کوئیلو بود و اولین کتابفروشی که کتابش را حمل کرد به او گفت که تنها یک نفر پس از انتشار کتابش را خریده است. به همان اندازه که شنیدن در مورد نتایج شوم بد بود، کوئیلو به کار خود اطمینان داشت.
او منتظر بود تا نتایج بهتری ظاهر شود، اما به کندی به دست آمد زیرا شش ماه تا فروش نسخه بعدی می گذشت. عجیب اینکه کسی که کتاب اولش را خرید همان کسی بود که کتاب دوم را خرید.
پس از آن سال اول، ناشر تصمیم گرفت که کتاب یک شکست است و به قرارداد کوئیلو پایان داد. با این حال، خوشبختانه، کوئیلو از آن شکست اولیه شانه خالی کرد. او تصمیم خود را گرفت که تسلیم نشود، و به همین دلیل تصمیم گرفت تا با یافتن ناشر دیگری، دیدگاه خود را با شور و حرارت بیشتری دنبال کند.
اکنون یافتن این ناشر جدید کار آسانی نبود، زیرا او پس از رد شدن با رد شدن مواجه شد. اما، او سرانجام ناشر جدید را به دست آورد و با آن، فرصت دیگری رویای او را به تصویر کشید.
از آن نقطه به بعد رویاهای کوئیلو شروع به تحقق یافتن کردند. در ابتدا فقط سه هزار جلد کتاب فروخت. اما فروش همچنان ادامه داشت، زیرا او سپس ده هزار، و سپس ۱۰۰ هزار فروخت و به همین ترتیب ادامه داد.
شانس کوئیلو هنوز تمام نشده است، زیرا فروش کتابهای او سال به سال افزایش مییابد و اکنون بیش از ۱۵۰ میلیون نسخه از « کیمیاگر » فروخته شده است. حتی شگفت آورتر این واقعیت است که او با شمارش همه آثارش بیش از ۳۲۰ میلیون کتاب فروخت.
داستان پائولو کوئیلو نشان میدهد که اگر واقعاً چیز بدی را میخواهید، تمام جهان واقعاً برای تحقق آن رویا به شما کمک میکند.
به یاد داشته باش که هر کجا دلت باشد، گنج خود را آنجا خواهی یافت.
پائولو کوئیلو – Paulo Coelho
بخوانید: داستان کوتاه: نگاه تو دنیای تو را می سازد
۹. آبراهام لینکلن
بیشتر ما این مرد بزرگ را به خاطر کارهایی که برای کشورمان انجام داد، می شناسیم. اعلامیه رهایی که منجر به الغای برده داری شد یک دستاورد بزرگ بود.
اما، چیزی که بیشتر در مورد آبراهام لینکلن متوجه نمیشوند ، این است که او یکی از تاثیرگذارترین صفحات رپ را برای غلبه بر شکست دارد.
به طور خلاصه، داستان موفقیت او شامل فهرستی از شکستها و عقبنشینیهای بسیار بزرگ است که به سختی فکر میکنید متعلق به یکی از بزرگترین روسای جمهور ایالات متحده آمریکا است.
در اینجا یک مثال عالی از شکست های متعددی است که لینکلن متحمل شد، با چند پیروزی که در طول عمر خود توانست در آنها بپاشد:
- ۱۸۳۲: شغل خود را از دست داد
- ۱۸۳۲: شکست برای مجلس قانونگذاری
- ۱۸۳۳: در تجارت شکست خورد
- ۱۸۳۴: به عضویت قوه مقننه انتخاب شد
- ۱۸۳۵: زنی که او دوستش داشت درگذشت
- ۱۸۳۶: دچار حمله عصبی شد
- ۱۸۳۸: شکست برای بلندگو
- ۱۸۴۳: شکست برای نامزدی برای کنگره
- ۱۸۴۸: نامزدی مجدد از دست رفت
- ۱۸۴۹: رد برای افسر زمین
- ۱۸۵۴: شکست برای مجلس سنا
- ۱۸۵۶: برای نامزدی معاون رئیس جمهور شکست خورد
- ۱۸۵۸: دوباره برای سنا شکست خورد
- ۱۸۶۰: به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا انتخاب شد
مطمئناً، لینکلن در راه موفقیت خود شکست خورد، و شکستهای ثبتشده او به ما کمک میکند تا حقیقت پشت نقل قول مایکل جردن را که قبلاً ذکر کردیم، درک کنیم، و آن این است که… کلید موفقیت از طریق شکست است.
اینکه برخی به موفقیت بزرگی دست مییابند، گواه این است که دیگران نیز میتوانند به آن دست یابند.
آبراهام لینکولن – Abraham Lincoln
۱۰. تام بردی
یکی از داستان های الهام بخش مورد علاقه ما از موفقیت تام بردی است. بردی مسیر معمولی ورزشی را برای ورود به NFL دنبال نکرد. در حالی که بیشتر ورزشکاران از کلاس ۳ شروع به آراستگی برای این ورزش می کنند، تام بردی تا کلاس ۹ پای خود را روی توری آهن نمی گذارد.
در واقع، اولین حضور او برای ورود به زمین فوتبال تا سال دوم او انجام نشد، زمانی که بازیکن اصلی تیم JV کنار رفت. خوشبختانه برای بردی، این فرصت به او کمک کرد تا زمانی که سال جوانی اش فرا رسید، نقش ابتدایی Varsity QB را به دست آورد.
پس از موفقیت در سطح دبیرستان، بردی در نهایت به ولورین میشیگان تبدیل شد. اما موفقیت در این سطح برای بردی داده نشده بود. نه، او باید آن را به دست می آورد. در واقع، بردی به عنوان یک بازیکن ضعیف وارد برنامه شد و هفت بازیکن دیگر در جدول عمق از او جلوتر بودند. پس از تقریباً درخواست انتقال به مدرسه دیگر، عزم بردی در نهایت باعث شد تا زمانی که او جوان بود، موقعیت آغازین مورد علاقه او را به دست آورد.
موانعی که برادی با آن روبرو میشد، حتی تا بازیکنان حرفهای هم ادامه داشت. بردی فکرش را میکرد که در تیمهای حرفهای بازی کند، اما در طول درفت علاقهای به او وجود نداشت. در واقع، بردی به سختی به درفت رسید و در دور ششم به عنوان انتخاب ۱۹۹ انتخاب شد.
هر مربی در لیگ برادی را به شدت دست کم گرفته و دست کم گرفته بود. گزارش پیش نویس او از پیش نویس سال ۲۰۰۰ NFL در واقع ویژگی های زیر را بیان کرد:
- ساخت ضعیف | لاغر
- فاقد قد و قدرت بدنی عالی است
- فاقد تحرک و توانایی اجتناب از عجله است
- فاقد یک بازوی واقعا قوی است
- نمی توان توپ را به زمین پایین برد
- یک مارپیچ واقعا محکم پرتاب نمی کند
- پخش کننده نوع سیستم که در صورت اجبار به Adlib می تواند در معرض دید قرار گیرد
- به راحتی کوبیده می شود
در واقع، تام بردی نه کوارتربکی بود که بالاترین امتیاز را داشت، نه برای این ورزش آراستهترین بازیکن بود و نه بهترین ورزشکار بود. علاوه بر این، او بهترین اعداد یا حتی بهترین مکانیک ها را نداشت. با این حال، تام برادی بیشترین قلب و اراده را داشت.
بنابراین، از طریق اراده محض، او خود را به سمت تبدیل شدن به یکی از بهترین بازیکنان فوتبال در تمام دوران سوق داد. و او با تمجیدهای زیر به اثبات ادعای خود پرداخته است:
- بیشترین مسابقات قهرمانی NFL توسط یک بازیکن (۷ برابر)
- اکثر بازی هایی که یک کوارتربک بردند
- اکثر بازی هایی که یک کوارتربک انجام می دهد
- ترکیبی ترین یاردهای عبور
- بیشترین پاس های تاچ داون
- بیشترین کامبک های کوارتر چهارم
- بهترین نسبت تاچ داون به رهگیری
- ۵ تایم سوپر بول MVP
- ۳ زمان MVP NFL
- ۲ بازیکن تیم NFL تمام دهه
- تنها بازیکنی که هم برای AFC و هم برای NFC یک سوپر بول برنده می شود
گرسنه ماندن. متواضع بمان.
تام بردی — Tom Brady
سخن نهایی
امیدواریم این داستان های موفقیت به شما کمک کند تا متوجه شوید که اگرچه موفقیت ممکن است دست نیافتنی باشد، اما دست نیافتنی نیست. ما همچنین امیدواریم که درک کرده باشید که موفقیت یک سفر و یک مقصد است. و برای دستیابی به موفقیت، ابتدا باید سهم خود را از مبارزات، طردها و حتی بلایا پشت سر بگذارید.
بنابراین، پاهای خود را روی زمین و چشمان خود را به جایزه نگاه دارید. مهم نیست که به سمت رویاهای خود حرکت کنید . این کار را انجام دهید و موفقیت شما در گوشه و کنار خواهد بود.