بنر وب سایت مجموعه ایوسی
بنر وب سایت مجموعه ایوسی
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هدایای ویژه طراحی سایت

فرهنگ سه خطی – معضلی بزرگ که دامن گیر جوامع امروزی شده است

صبر عامل موفقیت

اگر این مقاله را دوست دارید، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

یک روز فرانتس کافکا نویسنده ی فرانسوی، در حال قدم زدن در پارک، چشمش به دختر بچه‌ای افتاد که داشت گریه می کرد.
کافکا جلو می‌رود و علت گریه ی دخترک رو جویا می شه.
دخترک همونطور که گریه می کرد پاسخ می‌ده: عروسکم گم شده…

کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌ده: امان از این حواس پرت, گم نشده, رفته مسافرت! دخترک دست از گریه می‌کشه و بهت زده می‌پرسه: از کجا میدونی؟
کافکا هم می گه:
برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه …
دخترک ذوق زده از او می پرسه که آیا آن نامه رو همراه خودش داره یا نه؟
کافکا می‌گه:
نه, توی خانه‌ هست.
فردا همین جا باش تا برات بیارمش …
کافکا سریعاً به خانه‌اش بازمی‌گرده و مشغول نوشتنِ نامه می‌شه و چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابی مهمه.
این نامه‌ نویسی از زبان عروسک رو به مدت سه هفته هر روز ادامه می‌ده و دخترک در تمام این مدت فکر می‌کرده آن نامه ها به راستی نوشته‌ عروسکش هستن.
در نهایت کافکا داستان نامه‌ها رو با این بهانه‌ عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پایان می‌رسونه. این ماجرای نگارش کتاب «کافکا و عروسک مسافر» هست.
اینکه مردی مانند فرانتس کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش رو صرف شاد کردن دل کودکی کند و نامه ها رو “به گفته همسرش دورا” با دقتی حتی بیشتر از کتابها و داستان هایش بنویسه, واقعا تأثیرگذاره.
«او واقعا باورش شده بود.” اما باورپذیری بزرگترین دروغ هم بستگی به صداقتی داره که به آن بیان می شه.” امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟
این دوّمین سوال کلیدی بود! و او (کافکا) خود رو برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود.
پس بی هیچ تردیدی گفت: چون من نامه رسان عروسک ها هستم. (کافکا دارای دکترای حقوق بود اما هرگز به وکالت نپرداخت. روحیات لطیفش این اجازه رو نمی داد. او در اثر سل در جوانی در گذشت. وی از بزرگ ترین نویسندگان جهانه.)
کافکا و عروسک مسافر جامعه‌یی که در آن راه‌های طولانی، راه‌های کم‌رفت و آمد و خلوتی شده، جامعه‌یی که در آن هیچ‌کس حوصله‌ی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی رو نداره، جامعه‌یی استتوسی ست. جامعه‌یی که برای رسیدنِ به هدفش، فقط به اندازه‌ی خوندنِ همون سه خطِ بالای استتوس‌ها زمان می‌گذاره! جامعه‌ی مبتلا به «فرهنگِ سه‌خطی»!
ما مردمی شده‌ایم لنگه‌ی پینوکیو، که دوست داریم طلاها‌مون رو بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم.
مردمی که دنبالِ گلد کوییست و پنتاگون و شرکت ‌های هرمیِ‌ مشابه می‌افتن، یه جای کارِشون لنگ می‌زنه. آن جای کار هم اسم‌اش «فرهنگِ شکیبایی» هست.
فرهنگِ سه‌خطی به ما می‌گه اگه نوشته‌یی بیش‌تر از سه سطر شد، نخوان! فرهنگِ سه‌خطی به ما می‌گه راهِ رسیدن به هدف چون درسته، طولانیه, پس یا بی‌خیالش بشو یا سراغِ میان‌بُر بگرد!

آدم‌های بی‌کاری که توقع دارن یه ساعت در روز کار کنن و ماهی چند میلیون درآمد داشته باشن!
برای درکِ عمقِ فاجعه‌ای که بر سرِ فرهنگِ ما اومده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم. به همین فیس‌بوک و اینستاگرام و امثالهم که نگاه کنیم، همه چیز دست‌مون می‌آد.
وقتی که کسی می‌نویسه: «اوه! طولانی بود، نخوندم!» یا «سرسری یه نیگاه انداختم, با کلیّتش موافقم!» یا «چه حوصله‌یی!» یا «لایک کردم، ولی نخوندم!» و … یعنی یه پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته هست که هیچ رفتنی به هدف نمی‌رسه.
اون پُل، همون فرهنگِ شکیباییه.
جامعه‌یی که همه چیز رو ساندویچی می‌خواد، در مطالعه, سه خط استتوس براش بسه.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرت‌اش ده ثانیه زمان می‌بره.
در سیاست؛ بینِ زنده‌باد و مُرده‌بادش، نصفِ روز کافیه.
در کار؛ از فقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله داره.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکتراش یه مدرک آب می‌خوره.
در هنر؛ از گم‌نامی تا شهرتش به اندازه‌ی یه فیلم دو دقیقه‌یی در یوتیوبه!

فرهنگِ سه‌خطی به من اجازه می‌ده چیزی رو نخونده، بپسندم.
موضوعی رو نفهمیده، تحلیل کنم.
راهی رو نرفته، پیش‌نهاد بدم.
دارویی رو نخورده، تجویز کنم.
نظری رو ندنسته، نقد کنم …

فرهنگِ سه‌خطی به من اجازه می‌ده به هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدفم متوسل بشم.
چون حوصله‌ی راه‌های درست رو “که طولانی‌تر هم هست” ندارم.!

اگر این مقاله را دوست دارید، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

آخرین کتاب‌های ایوسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *