بیش از چند دهه نیست که در محافل مختلف از قانونی به نام قانون جذب حرفهای زیادی به میان میآید؛ قانونی که با انتشار مستند راز در سال ۲۰۰۶ در کل دنیا به طور جدی مطرح و فراگیر شد و چند سال بعد نیز با انتشارش در شبکه ۴ رسانه ملی نیز به شدت در ایران رونق پیدا کرد و حالا بسیاری اعتقاد دارند که اگر فکر مثبتی در مسیر زندگی داشته باشند قطعاً به آن خواهند رسید.
اما سوال این است که آیا واقعا موضوع قانون جذب حقیقت دارد یا خیر؟
امروز در خصوص قانون جذب نظریههای مختلفی وجود دارد که بعضی از آنها افراطی است و به هیچ وجه نمیتوان بر آنها صحه گذاشت؛ و حتی برخی با تأسی به این موضوعِ تازه نشر، برای خود دکانهای بسیار پر رونقی را راه انداختهاند، بسیاری را نیز به همین واسطه سرکیسه کردهاند.
اما کلیات قانون جذب روندی است که هم در متون دینی از زبان رهبران دینی به نوعی بر آن تایید شده و هم تا حدی میتوان برای این قاعده متافیزیکی، دلایل علمی و تجربی نیز ارائه کرد.
البته در متونهای مختلف این قانون با عنواین و اسامی مختلفی عنوان شده است و شاید در نگاه نخست نتوان آنها را یکی دانست؛ اما با اندک تأملی به خوبی در خواهیم یافت که عمومِ این بیانها و توصیهها و توضیحات پیرامون آنها، بر یک موضوع اتفاق نظر دارند و از یک مسئله حرف به میان میآورند.
تمرکز عامل جذب
به صورت ساده میتوان قانون جذب را اینگونه بیان کرد که اگر شما در ذهن بر روی چیزی تمرکز کنید آن را جذب خود میکنید و در این مسیر کائنات (یا همان جهان هستی و مخلوقاتِ خداوندی که در آن قرار دارند) نیز به کمک شما خواهد آمد.
اما در این خصوص به چه صورت میتوان توجیه علمی آورد؟
به صورت خیلی ساده و مختصر میتوان چنین گفت که زمانی که شما در مسیر رسیدن به خواستهای ذهن خود را متمرکز بر آن میکنید و در درون ذهن خود به صورت مداوم تصویر مربوط به آن موضوع را متصور میشوید، خیلی زود در مسیرتان رخدادها و پیامدهایی به وقوع خواهد پیوست که ماحصلش نزدیک شدن هر چه زودتر شما به آن موضوع تا هنگام دستیابیتان به آن خواهد شد.
و یا حتی برعکس؛ زمانی که شما در عمل برای به دست آوردن چیزی قدم بر میدارید، اما درگیری ذهنی شما بر روی روالی خلاف آن عمل باشد در این صورت ناخواسته در انجام آن عمل نه تنها چندان راغب نخواهید بود بلکه با کارشکنیهایی که خلاف روال آن عمل است، موجب میشوید تا آن عمل یا به درستی به پایان نرسد و یا سرانجامی ناصحیح داشته باشد.
در حقیقت، در هر دو حالت، عمدتا این عملکرد شما است که متناسب با آن دادههای ذهنی و باورها منجر به رفتارها و حرکاتی از سوی شما میشود که نتیجهای مطابق با آن ذهنیت را برای شما در بر داشته باشد.
بگذارید با یک مثال موضوع را شفاف و روشن کنم:
شما در عمل قصد دارید تا یک ماشین گرانقیمت را تا پایان سال برای خود خریداری کنید و برای این منظور نیز در حال تلاش و کوشش هستید؛
اما از سویی با توجه به دادههای اشتباهی که قبلاً جامعه در ذهن شما جای داده است، شما چندان باور ندارید که توانایی تهیهی پول خرید این ماشین را تا پایان سال داشته باشید، چراکه سالها است که شما مشغول به کاری خاص هستید و علیرغم اینکه هر روز به مدت طولانی فعالیت سنگینی دارید اما درآمدتان چندان بالا نیست و مجموع این درآمد در مدت چند ماه نیز نمیتواند حتی بخشی از آن ماشینی که در نظر دارید را فراهم کند.
لذا با توجه به این باور، غالب فرصتهایی که در پیش روی شما قرار میگیرد به راحتی از طرف شما خط میخورد و چندان به آنها اهمیت نمی دهید.
- یک معامله سودآور توسط دوست شما برای شما فراهم شده، اما این اولین باری است که با چنین معاملهای روبرو میشوید و از سوی شما قابل باور و پذیرش نیست. پس آنرا نمیپذیرید.
- سرمایهگذاریهای کوتاه یا میانمدتی در تجارتی خاص که میتواند تا پایان سال دارایی نقد شما را چندین برابر کند برایتان مهیا است؛ اما ذهن شما مانع از پذیرش اندک ریسکی که این فعالیتها وجود دارد میشود.
- امکان تدریس خصوصی در حوزهی فعالیت چندین سالهی شما برایتان فراهم است، اما شما جرأت اجرای آن را ندارید.
- ایدههای جدید شغلی به سراغ شما میآیند؛ اما با توجه به ثباتی که در کار فعلی دارید، حاضر به اجرای هیچ یک از آن ایدهها که حتی چندین برابر برای شما میتواند درامد داشته باشند نخواهید بود.
- تحقیق و بررسی و دقت در هزینه کردهای عمدهی ماهیانه یا سالیانهتان، میتواند برای کاهش این هزینهها بسیار موثر باشد اما شما دست به چنین کاری نمیزنید چراکه باور شما بر این است که این هزینهها قابل کاهش نبوده و یا کاهش آنها چندان چشمگیر و قابل توجه نیست.
اینها و همهی چیزهایی که میتوانند برای شما در کاهش هزینههای سالیانه و یا افزایش درآمدها بسیار موثر باشند به راحتی از طرف شما خط میخورند، چرا که شما در مدت چندساله عمرتان دریافته اید که روند زندگی همین روالی است که در حال حاضر در حال گذران آن هستید.
از این بابت هرچند تلاش شما نسبت به گذشته بسیار بیشتر شود، اما با توجه به اینکه باور و نگرش شما مانع از تغییر رویه در روند کاری فعلی شما میشود، در درآمد ماهیانه شما نیز چندان اثر مطلوبی مشاهده نخواهد شد. و لذا شما قادر نخواهید بود در پایان سال، آن ماشین گران قیمت را خریداری کنید.
قانون جذب و مؤلفههای مرتبط با آن
اما اگر شما بتوانید در مسیر تلاشهایی که برای دستیابی به آن ماشین (یا هر ذهنیت و خواستهی مثبت دیگر که در ذهنتان نقش بسته است) انجام میدهید ذهن خود را متناسب با آن ماشین تغییر داده و چارچوب ذهنی خود را اصلاح کنید، امکان پذیرش بخشی و یا همه فرصتهایی که از هم اکنون در پیش روی شما قرار میگیرد برای شما راحت تر خواهد بود. و از این رو امکان دستیابی به آن ماشین در آن زمانی که مد نظر دارید میسر خواهد شد.
در حقیقت زمانی که بحث از قانون جذب به میان میآید، بایستی بدانیم که مؤلفههای بسیار زیادی از دورن و برونِ ما به کمکمان خواهند آمد که نتیجه را همانطور در پسِ ذهنمان تصور و تجسم کردهایم؛ به دست آوریم. مؤلفههایی همچون:
فیلترینگ شبکهی مشبک مغر (یا همان ras)
که متناسب با همان ذهنیت و همان تصوّر شروع به واکشی و دستهبندی اطلاعاتی میکند که هر لحظه از طریق حواسِ پنجگانهی ما (دیدنیها، شنیدنیها، بوییدنیها و …) به مغز ما ورود میکنند.
برنامهریزیهای ناخودآگاه
که ناخودآگاه ما (همان غول درونیِ هر یک از انسانها) را متناسب با همان ذهنیت برنامهریزی کرده و اجازهی عکسالعملهایی متناسب با همان را به ناخودآگاه ما میدهد.
سیستم ارتعاشِ ذهنی
که به ذهن و یا هر عضو از اعضای بدن اجازه میدهد تا متناسب با تصورات ذهنی، شروع به ایجاد امواج نموده و آنها را در مدارهای جهان هستی قرار دهد. (دقیقا همچون امواج انواع فرستنده و گیرندهای که بنا بر طولِ موجی که تولید میکنند، فقط همان دسته از فرستندهها و گیرندهها میتوانند آن را پیدا کرده و بپذیرند.)
همکاری و همراهی موجودات متافیزیکی
که اگرچه امروزه هنوز علم نتوانسته به این موضوع صحّه بگذارد، اما از یک سو دین آنرا تایید و تصدیق میکند (که متناسب با افکار و اعمال ما، موجوداتی از جنس فرشتگان و یا اجنه و … برای پیشبرد هدفِ مثبت یا منفی ما با ما همراه خواهند شد و …) و از سویی، تجربه نیز کاملا ثابت میکند که چنین رخدادهایی که از عوالم غیب نتایجی بر سراغ افراد مختلفی آمده باشد، کاملا صحت دارد.
تغییر متناسبِ عملکردی فرد
که بر پایهی همان دادههایی که شبکهی مشبک مغز به ما میدهد و همان برنامهریزیهایی که برای ناخودآگاه و محدودیتها و آزادیهایش در درون ایجاد میشود. عملکرد ما نیز به تناسب همان تغییر پیدا خواهد کرد که قطعا در پی هر تغییر، نتایج نیز متناسب با همان تغییر باید عوض شده و تغییر کند.
تغییر متناسب عملکردی سایرین
بیشک نوع رفتار و عملکرد ما میتواند بر روی رفتار دیگران تاثیر مثبت یا سوء بگذارد. از همین رو، وقتی رفتار ما در مقابل سایرین تغییر پیدا میکند، دیگران نیز متناسب با همان، با ما برخورد متقابل خواهند داشت. از سویی، سیستمِ ارتعاشی ذهن نیز میتواند بر روی ذهن دیگران تاثیر مثبت و منفی بگذارد که این نیز سبب بروز رفتارهایی مشابه با همان عکسالملهای در قبال رفتارمان میشود.
جمع بندی:
به طور خلاصه؛ میتوان گفت هر روز و هر ساعت و هر دقیقه برای همه ما فرصتهای زیادی وجود دارد که غالبا از راههای مختلفی در اختیار ما قرار میگیرد.
اما اگر ذهن ما از قبل آمادگی پذیرش این فرصتها را نداشته باشد، به راحتی تک تک این فرصتها را از دست خواهیم داد و در جهت شکوفایی زندگی خود و رسیدن به اهداف و آمال و آرزوهایمان از آنها استفاده نخواهیم کرد.
و برعکس آن؛ اگر ذهن ما آمادگی پذیرش رشد و شکوفایی را داشته باشد از فرصت های پیش آمده به بهترین وجه ممکن استفاده خواهیم نمود و به تبع آن بیشترین بازخورد را از این فرصت ها خواهیم داشت.