نسبت های سودآوری معیارهای مالی هستند که می توانید از آنها برای تجزیه و تحلیل عملکرد شرکت خود استفاده کنید. انواع مختلفی از نسبتهای سودآوری وجود دارد که به راحتی میتوان آنها را برای ارزیابی موفقیت مالی کسبوکار و تعداد بازدهی که میتوانید به سهامداران ارائه دهید محاسبه کرد. ارزیابی امور مالی شرکت شما در مقاطع مختلف سال مالی می تواند به شما کمک کند تا تشخیص دهید که کسب و کار شما چقدر از نظر مالی خوب است و چه کارهایی را بهتر می توانید برای افزایش سودآوری در آینده انجام دهید.
در این مقاله از ایوسی، به این موضوع می پردازیم که نسبت های سودآوری چیست و انواع نسبت های سودآوری را با مثال های مفصل تعریف می کنیم.
مرتبط: راهنمای نهایی برنامه ریزی استراتژیک
نسبت های سودآوری چیست؟
نسبتهای سودآوری مجموعهای از معیارهای مالی هستند که برای ارزیابی و اندازهگیری توانایی کسبوکار در ایجاد درآمد یا سود نسبت به درآمد، هزینههای عملیاتی، داراییهای ترازنامه و حقوق صاحبان سهام در یک دوره زمانی خاص استفاده میشوند. این نسبت ها نشان می دهد که چگونه یک شرکت از دارایی های خود برای ایجاد سود و ارزش برای سهامداران خود استفاده می کند.
نسبت های بالاتر نشان می دهد که یک کسب و کار با ایجاد جریان نقدی، درآمد و سود عملکرد خوبی دارد. نسبتهای سودآوری زمانی که با رقبای یک شرکت یا دورههای مالی قبلی مقایسه میشوند، بیشترین اهمیت را دارند.
مرتبط: ۱۴ اصل حسابداری برای صاحبان مشاغل کوچک
انواع نسبت های سودآوری
نسبتهای سودآوری مختلفی وجود دارد که میتوانید از آنها برای به دست آوردن بینشی در مورد رفاه مالی و عملکرد کسبوکارتان استفاده کنید. هر نسبت به یکی از این دو دسته تعلق دارد:
نسبت های حاشیه
نسبت های حاشیه به عنوان توانایی شرکت برای تبدیل فروش به سود در سطوح مختلف هزینه و درجات اندازه گیری عمل می کند. برخی از نمونههای نسبتهای حاشیه عبارتند از حاشیه سود عملیاتی، حاشیه سود خالص، حاشیه سود ناخالص، حاشیه جریان نقدی، EBIT، نسبت سربار و نسبت هزینههای عملیاتی.
نسبت های بازده
نسبت های بازده نشان دهنده بازدهی است که یک شرکت می تواند به سهامداران خود بدهد. برخی از نمونههای نسبتهای بازده عبارتند از: بازده داراییها، بازده سود انباشته، بازده درآمد، بازده حقوق صاحبان سهام، بازده نقدی داراییها، بازده بدهی، بازده تعدیل شده با ریسک و بازده سرمایه به کار گرفته شده.
نسبتهای سودآوری زیادی وجود دارد که کسبوکارها از آنها برای تحلیل بهرهوری با مقایسه درآمد با داراییها، حقوق صاحبان سهام و فروش استفاده میکنند. رایج ترین نسبت های سودآوری عبارتند از:
-
حاشیه سود عملیاتی
-
حاشیه سود ناخالص
-
حاشیه EBITDA
-
حاشیه سود خالص
-
حاشیه جریان نقدی
-
بازده حقوق صاحبان سهام
-
بازگشت دارایی
-
بازگشت سرمایه سرمایه گذاری شده
۱. حاشیه سود عملیاتی
حاشیه سود عملیاتی به شرکتها اجازه میدهد تا قبل از برداشت مالیات و هزینههای بهره از سرمایهگذاریها، به درآمد خود نگاه کنند. شرکت هایی که به حاشیه سود عملیاتی بالایی دست می یابند می توانند بدهی ها، سهامداران و سایر تعهدات مالی را بپردازند. آنها همچنین شانس بیشتری برای تحمل نوسانات در اقتصاد و ارائه قیمت های پایین تر نسبت به رقبای خود دارند که حاشیه سود کمتری دارند.
۲. حاشیه سود ناخالص
حاشیه سود ناخالص سود ناخالص به درآمد فروش را اندازه گیری می کند. روش محاسبه سود ناخالص برای یک کسب و کار از طریق کم کردن فروش از بهای تمام شده کالای فروخته شده و تقسیم آن بر سود ناخالص است. کل سود یک شرکت با هزینه اجاره، خدمات آب و برق و حقوق کارکنان کسر می شود.
۳. حاشیه EBITDA
سود قبل از بهره، مالیات، استهلاک و استهلاک نشان دهنده سودآوری شرکت قبل از کسر هرگونه هزینه غیرعملیاتی است. این هزینه های غیرعملیاتی مواردی مانند بهره، مالیات، استهلاک و استهلاک هستند که در نظر گرفته نمی شوند. EBITDA اغلب به جای درآمد خالص استفاده می شود و معیار دقیق تری از عملکرد شرکت ارائه می دهد زیرا سودآوری یک شرکت را قبل از کسر مالی و حسابداری نشان می دهد.
۴. حاشیه سود خالص
حاشیه سود خالص تصویر نهایی از میزان سودآوری یک شرکت را ارائه می دهد. کسب و کارها می توانند حاشیه سود خالص را با در نظر گرفتن درآمد خالص خود و تقسیم آن به کل درآمد محاسبه کنند. این نسبت بهره و مالیات و همچنین سایر هزینههای یک شرکت را در نظر میگیرد. ارزش مالی تاریخی را نمی توان با سایر شرکت ها مقایسه کرد زیرا این معیار شامل هزینه ها و سودهای یکباره می شود که روند هر سال مالی ندارند.
۵. حاشیه جریان نقدی
حاشیه جریان نقدی رابطه بین فروش تولید شده توسط کسب و کار و جریان نقد عملیاتی را توصیف می کند. این نسبت نشان می دهد که چگونه یک شرکت فروش را به پول نقد تبدیل می کند. درصد بالایی از جریان نقدی به شرکت ها این امکان را می دهد که نقدینگی بیشتری برای پرداخت سود سهام، تامین کنندگان، بدهی های خدمات و خدمات آب و برق در دسترس داشته باشند. با این حال، حاشیه جریان نقدی منفی باعث می شود شرکت ها ضرر کنند، حتی اگر سود یا فروش داشته باشند. شرکتهایی که جریان نقدی کافی ندارند، ممکن است برای ادامه فعالیت، پول قرض کنند یا از سرمایهگذاران پول جمع کنند.
۶. بازده حقوق صاحبان سهام
بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) برابر است با نرخ بازده حقوق صاحبان سهام مربوط به درصد درآمد خالص یک کسب و کار. تحلیلگران سهام و سرمایه گذاران ممکن است ROE یک شرکت را از نزدیک تماشا کنند تا مشخص کنند آیا یک تجارت به طور مداوم سود ایجاد می کند یا اینکه آنها اپراتورهای ناکارآمد هستند. به طور معمول، نسبت های ROE مطلوب دلایلی برای خرید سهام یک شرکت هستند. شرکت هایی با نسبت ROE بالا کمتر به تامین مالی بدهی متکی هستند و توانایی بیشتری در تولید پول نقد در داخل دارند.
۷. بازده دارایی
بازده دارایی ها (ROA) به درصد سود خالص نسبت به کل دارایی های شرکت اشاره دارد. ROA نشان می دهد که یک شرکت پس از کسر مالیات به ازای هر یک دلار دارایی که دارد، چقدر سود ایجاد می کند. این نسبت همچنین میزان دارایی یک شرکت را اندازه گیری می کند. شرکتهایی با شدت داراییهای بالا نیاز به سرمایهگذاریهای بزرگ برای خرید تجهیزات یا ماشینآلات برای کسب سود دارند. صنایعی که دارای دارایی هستند، تولیدکنندگان خودرو و خدمات مخابراتی هستند. صنایعی که دارایی کمتری دارند، شرکت های نرم افزاری و صنایع تبلیغاتی هستند.
۸ بازگشت سرمایه سرمایه گذاری شده
این نسبت که ROIC نیز نامیده میشود، نشاندهنده معیارهای تولید شده توسط هر تأمینکننده سرمایه، مانند سهامداران و دارندگان اوراق قرضه است. ROIC مشابه ROE است، با این تفاوت که ROIC شامل بازدهی بیشتری مانند بازده حاصل از سرمایه ارائه شده توسط دارندگان اوراق قرضه است.
مرتبط: نحوه محاسبه بازده سرمایه گذاری (ROI) با فرمول و مثال
نمونه هایی از نسبت های سودآوری
راههای زیادی برای استفاده از نسبتهای سودآوری در تجارت برای تعیین حاشیه یا بازدهی وجود دارد که کسبوکار شما ممکن است داشته باشد یا به سهامداران و دارندگان اوراق قرضه بدهد. در اینجا چند مثال وجود دارد که ممکن است برای عمیقتر کردن درک خود از نسبتهای سودآوری خاص در نظر بگیرید:
مثال EBITDA
شرکت خرده فروشی Wintergreen 200 میلیون دلار درآمد ایجاد می کند و در نهایت ۸۰ میلیون دلار هزینه تولید و ۲۵ میلیون دلار هزینه عملیاتی دارد. استهلاک و استهلاک در مجموع ۱۵ میلیون دلار است که سود عملیاتی ۸۰ میلیون دلاری را به همراه دارد. هزینه های بهره ۵ میلیون دلار است که معادل درآمد قبل از مالیات به مبلغ ۷۵ میلیون دلار است. پس از کسر ۱۵ میلیون دلار مالیات با استفاده از نرخ مالیات ۲۰ درصد، درآمد خالص معادل ۶۰ میلیون دلار است. اگر استهلاک، استهلاک، بهره و مالیات به درآمد خالص اضافه شود، EBITDA معادل ۹۵ میلیون دلار است.
درآمد خالص ۶۰,۰۰۰,۰۰۰ دلار
استهلاک استهلاک + ۱۵,۰۰۰,۰۰۰ دلار
هزینه بهره + ۵,۰۰۰,۰۰۰ دلار
مالیات + ۱۵,۰۰۰,۰۰۰ دلار
EBITDA= ۹۵,۰۰۰,۰۰۰ دلار
مثال حاشیه سود ناخالص
New Company با تولید اپلیکیشن ها ۳۰ میلیون دلار درآمد کسب می کند و ۱۲ میلیون دلار هزینه کالا و خدمات یا هزینه های مربوط به COGS متحمل می شود. سود شرکت نیو ۳۰ میلیون دلار منهای ۱۲ میلیون دلار خواهد بود. کسب و کارها می توانند حاشیه ناخالص را به عنوان سود ناخالص ۱۸ میلیون دلاری تقسیم بر ۳۰ میلیون دلار محاسبه کنند که ۶۰/۰ یا ۶۰ درصد است. این بدان معناست که شرکت نیو ۶۰ سنت به ازای هر دلار سود ناخالص به دست می آورد.
فرمول اصلی برای محاسبه حاشیه سود ناخالص:
-
حاشیه سود ناخالص = فروش خالص – فروش خالص COGS یا ۰.۴۰ = ۳۰ میلیون دلار تا ۱۲ میلیون دلار / ۱۸ میلیون دلار
مثال بازده سهام
در سه ماهه سوم سال مالی، شرکت Diamond Bank سود خالص ۱۴ میلیارد دلار و حقوق صاحبان سهام آنها ۵۸.۱۷ میلیارد دلار گزارش شده است. نسبت آنها را می توان با استفاده از این فرمول اساسی محاسبه کرد:
-
ROE = درآمد خالص / حقوق صاحبان سهام یا ۲۴.۰۶٪ = ۱۴ میلیارد دلار / ۵۸.۱۷ میلیارد دلار
اگر ROE استاندارد برای بخش بانکی ۲۰٪ بود، شرکت Diamond Bank از میانگین ROE برای کل بخش خود فراتر می رفت. این بدان معناست که سهامداران آنها به ازای هر دلار DBC ساخته شده، ۲۴ سنت سود تولید می کنند.
مطالب مرتبط: ارزش افزایش واژگان کسب و کار شما