تربیت صحیح فرزند یکی از دغدغههایی است که تمامی والدین آن را دارند. اما با این حال امروزه بسیاری از کودکان از تربیت صحیح و اثربخش بیبهره و محرومند. و اگرچه فقدان شرایط مناسبِ مالی، اجتماعی و … میتواند از عواملِ تاثیرگذارِ این مسئله باشد، اما عدم آگاهی والدین به تربیت صحیح، موضوعی است که بیش از هر چیز دیگر تاثیر سوء بر روند تربیتی او میگذارد.
در این بین، والدین زیادی هستند که برای رشد و شکوفایی فرزند خود، دلسوزانه تمامِ توان و همت خود را به کار میبندند و حتی از هیچ هزینهکرد مالی نیز مضایقه نمیکنند؛ اما باز نتایج منفی میگیرند. علت این امر این است که دلسوزی زیاد آنها سبب میشود تا خود بیشترین کارها را برای فرزند انجام دهند و نگذارند که خودِ او نیز فرصت تلاش کردن برای زندگی خود را پیدا کند و از نعمت استقلال بیبهره بماند.
دوران کودکی، فرصتی مغتنم برای استقلال در دوران بلوغ و نمو
در حقیقت یکی از بزرگترین الطافی که والدین خوب میتوانند برای فرزندانشان به ارمغان بیاورند، همین موضوع ایجاد حس استقلال در فرزندشان میباشد که اتفاقا آثار و پیامدهای مثبت بسیار زیادی نیز برایش به همراه خواهد داشت.
پیش از بیان نمونههایی از فواید استقلال کودکان؛ خوب است بدانید کودکان در سنین ۲ تا ۵ سالگی (و حتی پس از آن) در حال تجربهی بسیاری از اتفاقات پیرامون خودشان هستند و شما والدین نقش بسیار مهمی در شکلگیری خودباوری، تکامل رشد فردی و استقلال کودکانتان در این دوران را دارید.
اگر در این سنین از شیوهی تربیت صحیح و برخورد با کودک آگاه نباشید، علاوه بر مهجور ماندن کودک از توانِ انجام مستقلانهی امور، لجبازی و پافشاریهای او نیز افزایش پیدا خواهد کرد که لجبازی میتواند به بیماری بدل شود.
دانلود کتاب: راهنمایی برای ارتباط موثر والدین با فرزندان |
اثرات مثبت استقلال کودکان
همانطور گفته شد، اجازه دادن به کودک برای تجربهی حس مستقل بودن و داشتن استقلال میتواند فواید زیادی را برای او به همراه داشته باشد. که از جملهی این آثار و فواید میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- ایجاد حس خوشحالی برای کودک
مستقل بودن کودکان به آنها شانس انتخاب چیزهایی را می دهد که آنها را خوشحال میکند؛ اینکه فرزند به واسطهی استقلالش، برای انجام اُمورش حق انتخاب داشته باشد، سبب میشود تا دست به انجام کارهایی بزند که تمایل بیشتری به آنها دارد و در نتیجهی همین موضوع، احساس حاصله نیز مثبت و امیدوار کنندهتر است.
اما مادامی که والدین خود دست به انتخابهای مکرر برای فرزند میزنند، کمتر میتوانند انتخابهایی را پیش روی او بگذارند که نتیجهی خوشحال کنندهی بسیار کمتری را در بر داشته باشد.
۲- دور ماندن کودک از گذشتهی تلخِ والدین
اکثر والدین، به خاطر زندگی نزیستهای که خود در گذشته عایدشان شده است، همیشه تلاش میکنند تا فرزندشان در همان راستا حرکت کند و این موضوع میتواند موجب ضررهای زیادی برای فرزند شود.
به عنوان مثال، والدی که در کودکی، نوجوانی یا جوانی خود از رسیدن به مدارج بالای تحصیلی در رشتهای خاص و یا مقامهای بالای ورزشی خاص باز مانده است، بیشتر از سایر والدین از فرزند خود توقع خواهد داشت تا این کمبودش را جبران کنند و در آن رشتهی تحصیلی و یا آن رشتهی ورزشی به موفقیتهای بالایی برسد.
و این موضوع احتمالا با شدت زیادی با خواستههای خودِ کودک در تضاد باشد.
۳- یادگیری انتخاب کردن برای کودک
کودکان لازم است انتخاب کردن را یاد بگیرند. برای رشد بلوغ احساسی خود، لازم است یاد بگیرند چگونه خودشان تصمیم بگیرند. در حال حاضر این انتخابها لازم نیست از نظر تنوع، در محدوده گستردهای باشند.
و این دادن استقلال به کودک است که میتواند این مسئلهی مهم را برایش محقق سازد. البته در این بین، والدین میتوانند به آنها مجموعهای از انتخابها را به کودک بدهند؛ و از این مجموعه، کودک این آزادی را خواهند داشت که یکی را انتخاب کنند. که بدین صورت آنها این را نیز یاد خواهند گرفت که در زندگی لزوما نمیتوانند همه چیز را داشته باشند اما باز هم آزادی انتخاب برایشان وجود دارد.
۴- افزایش یادگیری شیوههای زندگی
با مستقل بودن کودک، او خواهد توانست مهارتهای خود را بهبود دهد، درست و غلط را تشخیص دهد، شخصیت خود را شکل دهند و بسیار بهتر و راحتتر تصمیمگیری کند.
برای یادگیری شیوههای زندگی، کودک باید زندگی را تجربه کند. و این دادن حس استقلال و حق انتخاب است که میتواند به او این اجازه را بدهد تا بسیار آزادتر به تجربه کردن زندگی بپردازد و مهارتهای لازم، تصمیمگیریها، تشخیص صحیح و غلطها و … را فرا بگیرد.
۵- افزایش قدرت چالشپذیری
با دادن حق انتخابها و مجوز انجام مستقلِ امور به کودک، او در کنار یادگیری شیوهها و مهارتهای زندگی که در بالا بیان شد، بسیار قویتر و آمادهتر نیز برای مقابله با چالشهای زندگی نیز خواهد شد. در واقع زمانی که کودک خود مستقلا در دل چالشها میرود، بهتر درک میکند که راه برونرفت از این چالشها چگونه است.
و این در حالی است که کودکانی که همهی امورشان توسط والدین رتق و فتق میشود. نمیتوانند خود چالشها را درک کنند و در نتیجه قدرت حل مسئله را نیز پیدا نخواهند کرد.
البته فایدهی چالشپذیری کودکان این است که؛ چالشهای دوران کودکی آنها بسیار کوچکتر از مواردی است که در دوران بزرگی قرار بر درکش هستند. از همین رو، حل چالشهایشان نیز بسیار آسانتر بوده و مضاف بر اینکه نهایتا، این والدین هستند که در موارد حساس و حل نشده، میتوانند به کمک فرزند خود بیاییند و به او راهنماییهایی در جهت حالش چالشش ارائه دهند.
۶- افزایش قدرت عاطفی و هوش هیجانی
کودکی که استقلال بیشتری برای انجام امور دارد، از لحاظ عاطفی نیز ایمن و خوشحالتر خواهند بود. در واقع کودکِ مستقل میتواند خیلی راحتتر احساسات و عواطف خود را بروز دهد و با نوسانانتِ احساسی و هیجانات روبرو شود.
همچنین، کودکی که در رفتارهای استقلال نسبی را دارد، خیلی راحتتر میتواند در راستای علایق و سلایق واقعی خودش ابراز احساسات کند و از همین رو والدین نیز بهتر میتوانند نقاط عطفِ احساسی او را درک کرده و متناسب با این نقاط با کودک خود برخورد کرده و ارتباط برقرار کنند.
۷- عدم احساس نیاز و وابستگی کودک به دیگران
افزایش استقلال در دوران کودکی، سبب خواهد شد که فرد چه در دوران کودکی و چه در سایر دورانها (نوجوانی، جوانی و …)، بسیار کمتر خود را وابسته به دیگران بداند و در انجام امور شخصی و کاری خود خیلی راحتتر بدون نیاز به سایرین خود را به دلِ موضوعات بزند.
و این در حالی است که کودکانی که از استقلال خوبی برخوردار نیستند؛ در هر وضعیت و هر امری، خود را وابسته و نیازمندِ دیگران مییابند و نمیتوانند به تنهایی تصمیمگیرنده و حرکت کننده باشند. و البته این موضوع در دوران بعدی نمود بیشتری پیدا خواهد کرد.