اندرو کارنگی[۱]، (متولد ۲۵ نوامبر ۱۸۳۵، دانفرملین، فایف، اسکاتلند – درگذشته ۱۱ اوت ۱۹۱۹، لنوکس، ماساچوست، ایالات متحده)، صنعتگر آمریکایی اسکاتلندی تبار که گسترش عظیم صنعت فولاد آمریکا را در اواخر قرن نوزدهم رهبری کرد. او همچنین یکی از مهم ترین نیکوکاران عصر خود بوده که هنوز هم آثار پربرکت او پس از گذشت بیش از یک قرن کماکان در سرتاسر جهان وجود دارد..
بخشی از زندگی نامه اندرو کارنگی:
پدر او، ویلیام کارنگی[۲]، یک بافنده دستباف، یک چارتیست و راهپیمایی برای اهداف کارگری بود. پدربزرگ مادری او، توماس موریسیون[۳]، که او نیز یک آژیتاتور بود، دوست ویلیام کبت[۴] بود.
در دوران کودکی کارنگی جوان، ورود قدرت بافندگی در دانفرملاین و رکود اقتصادی عمومی، پدرش را فقیر کرد و کارنگیها را وادار کرد در سال ۱۸۴۸ به ایالات متحده مهاجرت کنند، جایی که آنها به یک مستعمره اسکاتلندی متشکل از اقوام و دوستان در آلگنی، پنسیلوانیا (اکنون بخشی از پیتسبورگ) ملحق شدند. اندرو جوان در سن ۱۲ سالگی به عنوان پسر بچه در یک کارخانه پنبه شروع به کار کرد. او به سرعت و با اشتیاق آمریکایی شد و خود را با خواندن و نوشتن و شرکت در مدرسه شبانه آموزش داد.
در ۱۴ سالگی، کارنگی به پیام رسان یک تلگراف تبدیل شد، جایی که سرانجام مورد متوجه توماس اسکات[۵]، سرپرست شرکت راه آهن پنسیلوانیا قرار گرفت، که کارنگی را در سال ۱۸۵۳ منشی خصوصی و تلگراف شخصی خود کرد. ظهور بعدی کارنگی سریع بود و در سال ۱۸۵۹ او جانشین اسکات به عنوان سرپرست بخش پیتسبورگ راهآهن شد.
در حالی که در این پست در شرکت خودروهای خواب وودراف (دارنده اصلی اختراعات پولمن) سرمایه گذاری کرد و اولین ماشین خواب موفق را در راه آهن آمریکا معرفی کرد.
در همین حین، او سرمایهگذاری زیرکانهای را در صنایعی مانند شرکت پل کیستون، آسیاب و کورههای بلند ریلی، اتحادیه آهن میلز و کارخانه لوکوموتیو پیتسبورگ آغاز کرده بود. او همچنین به طور سودآور در یک میدان نفتی پنسیلوانیا سرمایه گذاری کرد و چندین سفر به اروپا داشت و اوراق بهادار راه آهن را فروخت.
او در سن ۳۰ سالگی درآمد سالانه ۵۰.۰۰۰ دلار داشت.
اندرو کارنگی و امپراطوری فولاد:
در طول سفرهایش به بریتانیا بارها برای ملاقات با فولادسازان رفت. با پیش بینی تقاضای آینده برای آهن و فولاد، کارنگی در سال ۱۸۶۵ راه آهن پنسیلوانیا را ترک کرد و مدیریت شرکت پل کیستون را آغاز کرد. از حدود ۱۸۷۲-۱۸۷۳، در حدود سن ۳۸ سالگی، او شروع به تمرکز بر روی فولاد کرد، و در نزدیکی پیتسبورگ کارخانه فولاد جی. ادگار تامسون[۶] را تأسیس کرد، که در نهایت به شرکت فولاد کارنگی تبدیل شد.
در دهه ۱۸۷۰، شرکت جدید کارنگی اولین کارخانههای فولادسازی را در ایالات متحده برای استفاده از فرآیند جدید فولادسازی بسمر[۷] که از بریتانیا وام گرفته شده بود، ساخت. نوآوریهای دیگری به دنبال داشت، از جمله روشهای حسابداری دقیق هزینه و تولید که شرکت را قادر میسازد تا کارایی بیشتری نسبت به سایر صنایع تولیدی آن زمان داشته باشد. هر نوآوری تکنولوژیکی که بتواند هزینه ساخت فولاد را کاهش دهد به سرعت مورد استفاده قرار گرفت و در دهه ۱۸۹۰ کارخانه های کارنگی کوره اصلی را به فولادسازی آمریکا معرفی کردند.
کارنگی همچنین با خرید مزارع کک و ذخایر سنگ آهن که مواد خام برای فولادسازی را فراهم میکرد و همچنین کشتیها و راهآهنهایی که این ذخایر را به کارخانههایش میبردند، کارایی بیشتری به دست آورد. ادغام های این چنینی به این ترتیب نقطه عطف دیگری در تولید آمریکایی بود. کارنگی همچنین زیردستان بسیار توانمندی را برای کار برای او استخدام کرد، کسانی از جمله: مدیر هنری کلی فریک[۸]، استاد فولاد و مخترع, کاپیتان بیل جونز[۹]، و برادرش توماس ام. کارنگی[۱۰].
کارنگی در سال ۱۸۸۷ با لوئیز ویتفیلد ازدواج کرد. تا قبل از جنگ جهانی اول، خانواده کارنگی به طور متناوب بین قلعه اسکیبو در شمال اسکاتلند، خانه آنها در شهر نیویورک، و خانه تابستانی خود “Shadowbrook” در لنوکس، ماساچوست بود.
از کمپانی فولاد تا بازنشستگی و انجام امور خیریه:
در سال ۱۸۸۹ داراییهای گسترده کارنگی در شرکت فولاد کارنگی، یک مشارکت محدود که از این پس بر صنعت فولاد آمریکا تسلط داشت، ادغام شد. در سال ۱۸۹۰، تولید صنعت فولاد آمریکا برای اولین بار از تولیدات بریتانیای کبیر پیشی گرفت، که عمدتاً مدیون موفقیت های کارنگی بود. شرکت فولاد کارنگی حتی در دوران رکود سال ۱۸۹۲ که با اعتصاب خونین هومستد[۱۱] منجر شد (داستان کاملتر این اعتصاب را در اینجا مطالعه کنید)، به رونق خود ادامه داد. (اگرچه کارنگی از حقوق اتحادیهها حمایت میکرد، اهداف اقتصادی و کارآیی او ممکن است باعث شده باشد که او به سمت مدیریت محلی در کارخانه هومستد، که از نگهبانان پینکرتون برای شکستن انجمن ادغام شده کارگران آهن، فولاد و قلع استفاده میکرد، طرفدار داشته باشد.)
در سال ۱۹۰۰ سود فولاد کارنگی (که به یک کمپانی تبدیل شد) ۴۰،۰۰۰،۰۰۰ دلار بود که سهم کارنگی ۲۵،۰۰۰،۰۰۰ دلار بود. کارنگی در سال ۱۹۰۱ شرکت خود را به شرکت تازه تاسیس ایالات متحده فولاد جی پی مورگان[۱۲] به قیمت ۴۸۰.۰۰۰.۰۰۰ دلار فروخت. او متعاقباً بازنشسته شد و خود را وقف فعالیت های بشردوستانه خود کرد که خود بسیار گسترده بود.
کارنگی مکرراً در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی می نوشت، و مشهورترین مقاله او، “ثروت”، که در شماره ژوئن ۱۸۸۹ نشریه North American Review منتشر شد، و این آنچه را که انجیل ثروت نامیده شد، تشریح کرد (در حال حاضر نیز نوشتار او در قالبن کتابی با همین نام در دسترس عموم است). او در این مکتب فکری بر این باور بود که مردی که ثروت زیادی جمع میکند، وظیفه دارد از ثروت مازاد خود برای «بهبود بشریت» در امور بشردوستانه استفاده کند. و “مردی که ثروتمند می میرد، رسوا می میرد.“
فعالیتهای خیرخواهانهی اندرو کارنگی
توزیع ثروت خود کارنگی در مجموع حدود ۳۵۰,۰۰۰,۰۰۰ دلار بود که از این مقدار ۶۲,۰۰۰,۰۰۰ دلار برای خیرات در امپراتوری بریتانیا و ۲۸۸,۰۰۰,۰۰۰ دلار برای خیرات در ایالات متحده صرف شد. که از این مسیر «تراست» یا بنیادهای خیریه اصلی او به شرح زیر هستند:
- تراست کارنگی برای دانشگاههای اسکاتلند (ادینبورگ) بود که در سال ۱۹۰۱ تأسیس شد و برای بهبود و گسترش چهار دانشگاه اسکاتلند و کمک مالی به دانشجویان اسکاتلند در نظر گرفته شد،
- کارنگی دانفرملاین تراست[۱۳]، که در سال ۱۹۰۳ تأسیس شد و قصد داشت به مؤسسات آموزشی دانفرملاین کمک کند،
- صندوق کارنگی انگلستان[۱۵] (دانفرملاین)، که در سال ۱۹۱۳ تأسیس شد و برای اهداف مختلف خیریه، از جمله ساختمان کتابخانه ها، تئاترها، رفاه کودکان، مراکز، و غیره در نظر گرفته شد،
- مؤسسه کارنگی پیتسبورگ[۱۶]، که در سال ۱۸۹۶ تأسیس شد و قصد داشت موسسات فرهنگی و آموزشی پیتسبورگ را بهبود بخشد،
- مؤسسه کارنگی واشنگتن[۱۷]، که در سال ۱۹۰۲ تأسیس شد و در زمینه های مختلف تحقیقات علمی مشارکت داشت،
- بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی[۱۸]، که در سال ۱۹۱۰ تأسیس شد و قصد داشت اطلاعاتی (معمولاً از طریق انتشارات) را برای ترویج صلح و تفاهم بین ملت ها منتشر کند،
- شرکت کارنگی نیویورک[۱۹]، بزرگترین بنیاد کارنگی، که در سال ۱۹۱۱ و برای “پیشرفت و انتشار دانش و درک در بین مردم ایالات متحده” و از سال ۱۹۱۷ برای کانادا و مستعمرات بریتانیا تأسیس شد، شرکت کارنگی نیویورک به کالج ها و دانشگاه ها و کتابخانه ها و همچنین تحقیقات و آموزش در زمینه حقوق، اقتصاد و پزشکی کمک کرده است.
البته اگرچه این عملکرد اندرو کارنگی در حوزهی امور خیریه و بشردوستی در نوع خود واقعا کمنظیر است؛ اما باید به این نکته نیز توجه کنید که موضوع بشردوستی قدمتی به تاریخ بشریت دارد و همیشه تاریخسازان بزرگی بودهاند که به این مهم توجه ویژهای داشته اند؛
نمونههایی از بشردوستیهای تاریخ:
بشردوستی، تلاش های داوطلبانه سازماندهی شده برای اهداف مفید اجتماعی. گروه های بشردوستانه در تمدن های باستانی خاورمیانه، یونان و روم وجود داشتند:
- موقوفه ای از آکادمی افلاطون (حدود ۳۸۷ قبل از میلاد) به مدت ۹۰۰ سال حمایت کرد.
- تاریخ وقف اسلامی (وقف دینی) به قرن هفتم میلاد و حتی پیش از آن می رسد.
- کلیسای مسیحی قرون وسطایی تراست ها را برای اهداف خیرخواهانه اداره می کرد.
- بازرگانان در قرن هفدهم و هجدهم اروپای غربی سازمان هایی را برای اهداف شایسته تأسیس کردند.
- با شروع در اواخر قرن نوزدهم، ثروت های شخصی بزرگ منجر به ایجاد بنیادهای خصوصی شد که هدایای بزرگی را در حمایت از هنر، آموزش، تحقیقات پزشکی، سیاست های عمومی، خدمات اجتماعی، برنامه های زیست محیطی و سایر دلایل به ارث بردند. که اندرو کارنگی یکی از آنها بود (هر چند میتوان آن را سرشناسترین آنها نیز برشمرد).
- و امروز نیز نمونههای زیادی وجود دارد؛ همچون:
- B’nai B’rith،
- بیل گیتس،
- جورج پیبادی،
- بنیاد راکفلر،
- خانواده اشتراوس
و …
آثار اندرو کارنگی:
مهمترین آثار کارنگی عبارتند از:
- دموکراسی پیروزمند (۱۸۸۶؛ نسخه چاپی ۱۸۹۳) – Triumphant Democracy
- انجیل ثروت، مجموعه مقالات (۱۹۰۰) – The Gospel of Wealth
- امپراتوری تجارت (۱۹۰۲) – The Empire of Business
- مشکلات امروز (۱۹۰۸) – Problems of To-day
- زندگی نامه (زندگی نامه) ۱۹۲۰) – Autobiography
همچنین برای آشنایی با قوانینی که اندرو کارنگی با بهرهگیری از آنها به ثروتمندترین فرد دنیا بدل شد؛ میتوانید این مطلب را بخوانید.
اعتصاب هومستد و کارخانه فولاد کارنگی:
اعتصاب هومستد، که به آن شورش هومستد نیز میگویند، اختلاف کارگری خشونتآمیز بین شرکت فولاد کارنگی و بسیاری از کارگران آن است که در ۶ ژوئیه ۱۸۹۲ در هومستد، پنسیلوانیا رخ داد. این اعتصاب مدیریت شرکت را به چالش کشید (که شامل اندرو کارنگی، صنعتگر و بشردوست آمریکایی و هنری کلی فریک، صنعتگر آمریکایی بود)، اعتصاب شکنان (کارگران جایگزین) که استخدام شده بودند، و آژانس کارآگاه ملی پینکرتون علیه اعضای انجمن ادغام شده کارگران آهن و فولاد، که برای شرکت کار می کردند. درگیری مسلحانه منجر به کشته شدن تعدادی از ماموران و مهاجمان پینکرتون و زخمی شدن بسیاری شد.
در دهههای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰، اندرو کارنگی شرکت فولاد کارنگی را به یکی از بزرگترین و سودآورترین شرکتهای فولادی در ایالات متحده تبدیل کرد. کارخانه فولاد هومستد، که در چند مایلی پیتسبورگ در امتداد رودخانه مونونگهلا قرار دارد، یکی از بزرگترین کارخانه های کارنگی بود. در طول دهه ۱۸۸۰، چندین اتحادیه در سایر کارخانهها و کارخانههای صنعتی در سراسر کشور شکسته شد. اما در سال ۱۸۹۲ کارگران کارخانه هومستد هنوز توسط انجمن قدرتمند کارگران آهن و فولاد ادغام شده بودند. اگرچه اتحادیه از کارگران و صنعتگران ماهر تشکیل شده بود، اما حدود ۳۰۰۰ کارگر غیر اتحادیه نیز از آنها حمایت می کردند که اکثراً مهاجران اروپای شرقی و جنوبی و پسرانشان بودند.
قرارداد بین اتحادیه و فولاد کارنگی قرار بود در ۱ ژوئیه ۱۸۹۲ به پایان برسد و کارنگی که در آن زمان در اسکاتلند بود، به مدیر عملیات خود، فریک، کارت سفید داد تا پیش از این مهلت، اتحادیه را بشکند. فریک کمپین خود را با کاهش دستمزد کارگران آغاز کرد. اتحادیه، به طور قابل درک، کاهش دستمزد را رد کرد.
در اواخر ژوئن، فریک با قفل کردن کارگران و ساخت یک حصار عظیم با سیم خاردار در اطراف کارخانه پاسخ داد. کارگران این کارخانه را «فورت فریک»[۲۰] نامیدند. در ۲ ژوئیه، فریک تمام ۳۸۰۰ کارگر را اخراج کرد، و در ساعات اولیه تاریکی ۶ ژوئیه، یک نیروی ۳۰۰ نفره از ماموران پینکرتون – نگهبانان امنیتی خصوصی که توسط فریک استخدام شده بودند – با دو لنج سرپوشیده به سمت رودخانه رفتند تا کارخانه را اشغال کنند.
کارگران فهمیدند که این مقدمه ای بود برای جایگزینی آنها با کارگران غیر اتحادیه، که آنها را «اسکاب» می نامیدند. هزاران کارگر و خانوادههایشان قبل از طلوع فجر به کارخانه هجوم بردند و با عجله به اسکلهای که نگهبانان میخواستند پهلو بگیرند، هجوم بردند. به ناچار تیراندازی شد و تا ۱۲ ساعت بعد پینکرتون ها و کارگران آتش شدیدی با یکدیگر رد و بدل کردند.
سرانجام اعتصاب هومستد:
سرانجام، کارگران تسلیم پینکرتونها را پذیرفتند که برای محافظت از کشتیهایشان به زندان محلی منتقل شدند. با این حال، بسیاری از پینکرتونها در مسیر زندان توسط جمعیت مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار گرفتند و لنجهایی که وارد آن شدند سوزانده شدند. بعداً در همان شب، پینکرتونها آزاد شدند و با قطاری به مقصد پیتسبورگ از شهر فرستاده شدند. حداقل سه پینکرتون و هفت کارگر در جریان نبرد و عواقب آن کشته شدند.
کارگران سپس کنترل کارخانه فولاد را به دست گرفتند، اما این مدت زیادی دوام نیاورد. فریک از فرماندار پنسیلوانیا پرسید. رابرت اموری پتیسون[۲۱] برای کمک او با فرستادن ۸۵۰۰ سرباز گارد ملی پاسخ داد. این کارخانه در ۱۲ ژوئیه به شبه نظامیان تحویل داده شد. در ۱۵ ژوئیه کارخانه دوباره به بهره برداری رسید اما با کارگران جایگزین.
حمایت عمومی از اعتصابکنندگان، که با رفتار وحشیانه پینکرتونهای تسلیمشده تضعیف شده بود، با سوءقصد به فریک توسط آنارشیست روسی الکساندر برکمن[۲۲]، که به اتحادیه مرتبط نبود، در ۲۳ جولای آسیب بیشتری دید. در این میان، موجی از اتهامات جنایی علیه تعداد زیادی از رهبران اتحادیه ها و کارگران مطرح شد. اگرچه تقریباً همه در نهایت تبرئه شدند، اما این اتهامات به این معنی بود که رهبران اتحادیه در زندان به سر میبردند و با اعضای خود ارتباط نداشتند.
در عین حال، درگیری بین کارگران اتحادیه و اعتصاب شکنان در پاییز ۱۸۹۲ رنگ و بوی نژادی به خود گرفت. اتحادیه آفریقایی آمریکایی ها را ممنوع کرد. بنابراین، بسیاری از اعتصابشکنها آمریکاییهای آفریقاییتبار بودند که از جنوب آورده شده بودند.
با توجه به جایگزین هایی که در مناطق روستایی جنوب با آن مواجه بودند، مشاغل فولادی، حتی با دستمزدهای پایین تر، زندگی بهتری را برای آنها فراهم می کرد. شورش دیگری در نوامبر ۱۸۹۲ حدود ۲.۰۰۰ کارگر سفیدپوست را در مقابل کارگران آمریکایی آفریقایی تبار و خانواده هایشان قرار داد و چندین نفر بر اثر شلیک گلوله به شدت مجروح شدند. با این حال، در ۲۱ نوامبر، اتحادیه منصرف شد و برخی از کارگران مجددا برای کار در کارخانه درخواست دادند و با ۱۲ ساعت روز و کاهش دستمزد موافقت کردند.
[۱]: Andrew Carnegie
[۲]: William Carnegie
[۳]: Thomas Morrision
[۴]: William Cobbett
[۵]: Thomas Scott
[۶]: J. Edgar Thomson
[۷]: Bessemer
[۸]: Henry Clay Frick
[۹]: Captain Bill Jones
[۱۰]: Thomas M. Carnegie
[۱۱]: Homestead strike
[۱۲]: J.P. Morgan
[۱۳]: Carnegie Dunfermline Trust
[۱۴]: Carnegie United Kingdom Trust
[۱۵]: Carnegie United Kingdom Trust
[۱۶]: Carnegie Institute of Pittsburgh
[۱۷]: arnegie Institution of Washington
[۱۸]: Carnegie Endowment for International Peace
[۱۹]: Carnegie Corporation of New York
[۲۰]: Fort Frick
[۲۱]: Robert Emory Pattison
[۲۲]: Alexander Berkman
از خواندن، اشتراک گذاری و دنبال کردن مطالب ما سپاسگزاریم! 🙂