وقتی یک دارایی مثل ماشین یا خانه را با دید سرمایهگذاری میخریم، بلافاصله ذهنمان ارزش این داراییها را با مدت زمان عمر آنها تطبیق میدهد؛ مثلا یک میلیارد تومان برای ۳۰ سال. حالا حتی اگر آن خانه را با قیمتی ناعادلانه و بسیار گران هم به ما فروخته باشند، از آنجا که با یک حساب بلندمدت در ترازنامه ذهنیمان روبرو هستیم، نارضایتی کمتری خواهیم داشت.
ولی برای داراییها و یا کالاهای کوتاه مدت، مثل یک مسافرت، چون هرینه صرف شده بایستی نهایتا روی چند روز تخصیص پیدا کند، عدد تخصیص یافته به هر روز عدد بالایی است و در نتیجه به راحتی آمادگی احساس نامطلوب را خواهیم داشت.
به عبارتی، هر اندازه بتوانیم پول پرداختی را به لحاظ ذهنی طی یک زمان بلندمدت مستهلک کنیم، احساس نامطلوب کاهش پیدا میکند.
یکی از دلایلی که افراد انگیزه کمتری در نگهداری سهام برای بلندمدت را دارند این است که به دلیل ویژگی حسابداری ذهنی (Mental Accounting)، نمیتوانند مثل یک خانه به زمان بلندمدت ارتباطش بدهند. بنابراین، سهام در ذهنشان به عنوان دارایی کوتاهمدت طبقهبندی خواهد شد و نوساناتش به شدت ذهنشان را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
از همین رو اگرچه خیلی سخت است، ولی اگر سهام را به سمت داراییهای بلندمدت ذهن منتقل کنیم، احتمالا رضایت خاطر بیشتری خواهیم داشت.