داستان کوتاه: خواب عمیق
دو هفته کافه رو تعطیل کرده بودیم و رفته بودیم برای استراحت. شهروز خان اعتقاد داشت بعد از مدتی فشارِکاری آدمها باید به خودشون زنگ تفریحی بدن. راستش رو بخواید جفتمون هم خیلی خسته بودیم. نداشتن مشتری و گردوندن کافهای خالی روح آدم رو چنان خسته میکنه که مجبوری وسطش